«اگر رودکی توانست آن همه حکمت و الفاظ و معانی درخشان را (تا همین اندازه که از آن باقی مانده است) عرضه کند، به دلیل پیشینهای بود که داشت و آموزشی بود که دیده بود. او از دهقانان بود. درست است که دهقانان خُردهمالک بودند، اما حاملان فرهنگی ایران نیز شناخته میشدند. دهاقین، فرهنگ ایران را منتقل کردند و نقش فرهنگی ویژهای داشتند. فردوسی هم از آنان بود. آنها انسانهایی بودند که آموختههایشان از آن سوی تاریخ (دوران باستان) مانده بود و دیگران را آموزش میدادند. رودکی چنین پشتوانهای داشت».
آنچه بازگو شد بخشی از سخنان دکتر اصغر دادبه، استاد فلسفه ومدیر گروه ادبیات دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، در نشست «میراث ادبی رودکی و تأثیر آن بر شاعران تاجیکستان» بود. این برنامه با همکاری انجمن ایرانشناسی و مؤسسهی ایراس (مؤسسهی مطالعات ایران و اوراسیا) برگزار شد.
زبان فارسی را از دست بدهیم هیچ چیز نمیمانَد
دادبه در آغاز سخنانش گفت: «تأکید دارم که سخنانم را با ابیاتی از زندهیاد شهریار که دربارهی رودکی سروده است، آغاز کنم. میتوانستم از ملکالشعرای بهار بخوانم، اما بهار با آنکه پهلوان قصیده است، اما مشرب تغزلی شهریار را ندارد. همان مشرب تغزلی شهریار است که سبب شده قصیدههایش دلنشینی غزل را داشته باشند. شهریار بعد از بهار بیشترین اشعار ایرانگرایانه را دارد و در قصیدهای که برای رودکی سروده نیز حرفهای مهمی گفته و احساس ایرانیّت خودش را و نیز احساسش به زبان فارسی را به عنوان زبان ملی (که اگر آن را از دست بدهیم هیچ چیز نمیمانَد) تأکید کرده است. شهریار در آن قصیده، پس از اشاره به حملهی اعراب، در ستایش رودکی میگوید: پارسی نیز کز نفوذ عرب/ همچو مه در مُحاق بود؛ وقت آن شد که چهره بگشاید/ که دگر در حجاب نتوان بود؛ مردی از روستای رودک خاست/ خسروش خوانم ارچه دهقان بود؛ کاخی از نظم پارسی افکند/ کش نه آسیب باد و باران بود؛ پایهی نظم را بدانجا بُرد/ که به دورانِ آل سامان بود… رودکی کارِ پورِ دستان کرد/ کاین هنر کارِ پورِ دستان بود؛ ملت ما رهین منت اوست/ منت او را سزد که منان بود».
دادبه سپس افزود: «رودکی غیر از شاعران پیش از خود، پشتوانهای عظیمی از گذشته داشت. ما هنوز روزگار پیش از رودکی را آنچنان که باید، نکاویدهایم و نشناختهایم و بسیاری از مسائل آن هنوز مبهم است. گفتهاند دو قرن سکوت بود، اما مگر میشود ملتی سکوت کند؟ در ضمن بهرغم آنهایی که عمد دارند تاریخ ایران را نفی کنند، آن امپراتوریهای باستانی ایران روی هوا اداره نمیشد؛ فرهنگ درخشانی در کار بود که قطع نشد و به رودکی رسید. فرهنگ فراعنه، در مصر قطع شد، اما در ایران چنین نشد. حتا تا دو قرن اول و دوم به زبان پهلوی مینوشتند. “دینکرد” نیز در همان زمان نوشته شد. این دینکرد کتاب عظیمی است و هنوز دربارهی آن کار چندانی نشده است».
گذشتهی باستانی ایران به رودکی رسیده بود
بخشی دیگر از سخنان دادبه اشاره به پشتوانههای فکری رودکی بود. او در اینباره گفت: «ماجرای معتزله و حرف اختیارِ انسان، در همان دوره، یعنی در نیمهی قرن دوم در سالهای 170 و 180 قمری گفته شد، یعنی پیش از آنکه سروکلهی یونان پیدا بشود. مسالهی اختیار را که معتزله مطرح میکردند، آموزهی ایرانی بود. در آیین زرتشت، انسان اختیار دارد. این، دقیقاً یک تئوری ایرانی است. به هر روی، ما در طول آن چهار قرن، هم ستیز نظامی کردیم و هم مهمتر از آن: کوشش فرهنگی. این کوششها بود که در قرن چهارم به نتیجه رسید و سبب بازیابی هویتمان شد. به نظر من، کسانی مانند رودکی با آن سوی قضیه (یعنی گذشتهی تاریخی ایران) ارتباط داشتند و فرهنگ گذشته، سینهبهسینه، به آنها رسیده بود».
این سخنران در ادامه افزود: «باید به ایرانگرایی رودکی اشاره کرد. رودکی به گناه میهندوستی و ایرانگرایی، دید آنچه دید. چشمش را کور کردند و ما اکنون میدانیم که قطعاً کور مادرزاد نبوده است. ستون فقراتش را شکستند. این را بعد از آنکه جسدش را بیرون آوردند، دانستیم. رنجی که دید مربوط به سهچهار سال آخر عمرش بود. در همین دوره است که میگوید: هان رودکی از قید غم آزاد بزی/ با خاطرِ خُرّم و دلِ شاد بزی؛ ویرانی خود منگر و آبادی دَهر/ ویرانی دَهر بین و آباد بزی».
بخشی دیگر از سخنان دادبه به بیموامیدها دربارهی زبان فارسی و خطرهایی که آن را تهدید میکند، اشاره داشت. او در اینباره گفت: «دشمنیای که با زبان و فرهنگ فارسی میشود، قابل انکار نیست. ببینید در افغانستان چه دارد میشود؟ به قول قدما: بر آفتاب افتاده است! بیگانگان کتاب نوشتهاند و تئوری دادهاند که اگر میخواهید این مردم را نابود کنید، شعر و ادبیاتشان را بگیرید؛ و خودمان هم داریم کمک میکنیم! حذف فارسی از کنکور یعنی حذف آگاهی بچههایی که میتوانستند به زبان فارسی علاقهمند بشوند و این رشته را انتخاب کنند».
دادبه سخنان خود را با خواندن بیتهای دیگری از قصیدهی شهریار به پایان بُرد: زنده تا هست نام ایران باد/ زنده تا بود نام ایران بود؛ تا ابد مهد علم و عرفان باد/ کز ازل مهد علم و عرفان بود. سپس گفت: «من دلم روشن است!».
رودکی زبان فارسی را بر کرسی زرین ادبیات نشاند
نظامالدین زاهدی، سفیر تاجیکستان در ایران، سخنران دیگر نشست بود. او در آغاز از برگزارکنندگان جلسه سپاسگزاری کرد و با خواندن بیتهایی از رودکی: «هیچ شادی نیست اندر این جهان/ برتر از دیدار رویِ دوستان؛ هیچ تلخی نیست بر دل تلختر/ از فراغِ دوستان پُرهنر»، فروتنانه گفت: «امروز روز شادی دیدار دوستان پُرهنر است، اما سخن گفتن من در میان این دوستان، زیره به کرمان بُردن است!».
او در ادامه گفت: «رودکی را پدر شعر فارسی میگویند. بدیهی است این لقب به این معنا نیست که او اولین شاعر در تاریخ شعر فارسی بوده است. قبل از رودکی، شاعرانی پارسیگو در عهد طاهریان و صفاریان بودهاند؛ حتا برخی از آنها، مانند حنظلهی بادغیسی، صاحب دیوان بوده است. رودکی بدین معنی پدر شعر فارسی است که نخستین و بزرگترین شاعر پارسیگوی عجم بود که با خلاقیت و نبوغ بینظیر شاعرانهاش، زبان فارسی (تاجیکی/ دری) را بر کرسی زرین شعر و ادب نشاند».
زاهدی گفت: «در قرنهای نخست، زبان عربی زبان یگانهی شعر و شاعری بود. با ظهور رودکی و شعر رودکیوار در عهد سامانیان، زبان فارسی به صحنهی هماوردی با زبان عربی، بهعنوان زبان شعر و علم و ادب، وارد گردید. از اینرو، یکی از خدمتهای بزرگ و بینظیر رودکی آن بود که زبان فارسی دری را بهعنوان زبان شعر، پس از دو قرن تسلط زبان عربی در پهنهی شعر و ادب، بهصورت کامل بهنمایش گذاشت».
سفیر تاجیکستان در ادامه افزود: «خدمت بزرگ دیگر رودکی که باعث شد او را پدر شعر فارسی بدانند، این است که رودکی انواع گوناگون شعر، اعّم از قصیده، قطعه، غزل، مثنوی و رباعی را در بهترین و رساترین صورت خلق کرد و آرایههای ادبی را در شعر فارسی تاجیکی وضع نمود. به عبارت دیگر، رودکی شاعر راهگشایی بود که پساوندان [: ادامهدهندگان] عرصهی شعر و شاعری، سالک راهِ هموار کردهی او شدند و در طول هزارسال بعدی سنتهای پیریزینمودهی پدر معنوی خود را استمرار بخشیدند. رودکی از نخستین و بزرگترین شاعران پارسیگویی بود که در احیاء سنتها و دستاوردهای ادبیات ایرانزمین نقش بزرگی داشت»
به سخن او، رودکی نخستین شاعری است که کرسی محتشم شعر فارسیزبان را بنیان گذاشت و بعد از او حکیم فردوسی با آفرینش شاهنامهی بیزوال خود، به این کاخ محتشم تمامیت و کمال بخشید.
بخشی دیگر از سخنان نظامالدین زاهدی دربارهی رودکیشناسی در تاجیکستان بود که آن را «مهمترین محور ادبیشناسی» در آن کشور دانست و اشاره به کوششهایی کرد که در این زمینه شده است. او با اشاره به دیدار رؤسای جمهور ایران و تاجیکستان در سفر مسعود پزشکیان به تاجیکستان، آن دیدار را زمینهساز همکاریهای فرهنگی افزونتر دو کشور دانست.
رودکی پافشاری بر تحملپذیری دارد
سخنران دیگر، علیاشرف مجتهد شبستری، دیپلمات و نخستین سفیر ایران در تاجیکستان بود. او در آغاز سخنانش گفت: «زمانی که ما ایرانیها به تاجیکستان میرویم انگار به کشور و خانهی خود وارد شدهایم. من در وزارت خارجه به کشورهای بسیاری مأموریت رفتهام و خدمت کردهام، اما اگر از من بپرسند که از میان آنها کدام کشور را انتخاب میکنی؟ میگویم: تاجیکستان. چرا؟ علتش این است که هیچ جایی در دنیا نیست که ما ایرانیها هنگامی که خسته شدیم استادانی را ببینیم که شعر بخوانند و حرفی که میزنیم حرف دل همدیگر باشد، مگر در تاجیکستان. این واقعیتی است که گفتم. بهراستی که تاجیکستان و سمرقند و بخارا، استثناء هستند. شما وقتی وارد این کشور میشوید و با شما به زبان بسیار زیبای تاجیکی صحبت میکنند، حالتان خوش میشود».
مجتهد شبستری با بازگویی خاطرهای از دیدن آرامگاه رودکی، از تاثیری یاد کرد که دیدار از تاجیکستان بر ذهن ایرانیان میگذارد. او گفت: «خانم ژاله آموزگار سفری به تاجیکستان داشتند. هنگامیکه به آرامگاه رودکی رفتیم، ناخودآگاه گریه کردند. در آن آرامگاه بود که تمام عشق خود را به زبان فارسی نشان دادند و گفتند: “در تمام عمرم چنین سفری نداشتهام و چنین لذتی نبردهام”. این علاقه به تاجیکستان، وظیفهی بسیار بزرگی بر دوش ما میگذارد. آن وظیفه، مربوط به زبان فارسی است و ضرباتی که به زبان فارسی در جاهای دیگر زده میشود و نقشههایی که متاسفانه برای آن کشیدهاند. این یک واقعیت است».
او در ادامه افزود: «تاجیکها در فاصلهی هفتادهشتاد سالی که بلشویکها بر آنجا مسلط بودند، با چنگ و دندان توانستند زبان فارسی و فرهنگشان را نگه دارند. کلی نقشههای شوم برای زبان فارسی در تاجیکستان کشیده شده بود. حتا قبل از آنکه آنجا بلشویکی بشود، نقشه داشتند که زبان فارسی و خط نیاکانی تاجیکها را از بین ببرند. به این دلیل است که عرض کردم باید خیلی توجه کنیم و حساس باشیم به این که طالبان چه میکند و چرا زبان فارسی را در افغانستان کنترل میکند و چرا باید این اتفاق بیفتد؟ رییسجمهور تاجیکستان- آقای امامعلی رحمان- به این نکته توجه دارند و کتابی هم به نام “زبان ملت، نقش ملت” نوشتهاند و خیلی خوب و بهروشنی گفتهاند که تا زمانی که زبان ملی داریم، میتوانیم کشور و ملت داشته باشیم و اگر زبان ملی نباشد، پراکنده میشویم. الآن هم تمرکز ایشان بر روی زبان است و برای سال 2025 میلادی برنامهای دربارهی شاهنامه و آشنایی بیشتر جوانان تاجیکستان با این کتاب، دارند».
این سخنران در پایان به یکی از جلوههای شعر رودکی اشاره کرد و گفت: «در سال 1995 میلادی، یونسکو برنامههایی دربارهی “تحملپذیری” داشت. تحملپذیری را در شعر رودکی میبینیم، هرچند قبل از او در اوستا و زند و پازند چنین مطلبی بوده است، و ما میدانیم که رودکی ریشه در اعماق فرهنگ آریایی خود داشته است. ابیاتی هم دربارهی عدل و داد و انصاف و مذمت ظلم و ستم دارد؛ مانند این بیت: چون تیغ به دست آری مردم نتوان کُشت/ نزدیکِ خداوند، بدی نیست فرامُشت. میخواهم بگویم که تحملپذیریای که رودکی مطرح کرده، امروز بسیار ضروری است. در روابط بینالملل هم یکی از بحثهای بسیار اساسی است، و جالب است که ما این را در فرهنگمان داریم. همهی این آموزهها در رودکی و در ادامهی او –فردوسی- هست».
رودکی به استورههای ایرانی توجه داشت
گفتوگو دربارهی جایگاه و ارزش والای سرودههای رودکی با سخنرانی دکتر محمود جعفری دهقی، استاد گروه فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران، ادامه یافت. او در آغاز گفت: «پدر شعر فارسی بودن، یکی از ویژگیهایی است که بهدرستی به رودکی نسبت میدهند؛ چون در آن موقع خطر از دست رفتن زبان فارسی وجود داشت. ولی با بودن رودکی و شاعران هم دورهی او، زبان فارسی زنده ماند. اختراع رباعی را هم به رودکی نسبت میدهند. یک بحث دیگر دربارهی رودکی آن است که او به حماسهها و استورههای ایرانی توجه داشت. حتا این را هم کسی مانند ریچارد فرای گفته است که تغییر خط پهلوی به فارسی وامدار رودکی است! میدانیم که شعر رودکی در سبک خراسانی است. این سبک به زیباییهای طبیعت و زندگی روزمرهی مردم توجه دارد. شعر رودکی هم اینگونه است».
این سخنران افزود: «استحکامی که بهوسلیهی رودکی به اوزان شعر فارسی داده شده است، مهم است. چون پیش از رودکی، وزن شعر فارسی هجایی است- مثل گاهان اوستا و یادگار زریران که منظوم بوده است و هجایی. پس شعر فارسی بهتمامی اوزان عربی نیست، بلکه تلاشهایی است که شاعران، بهویژه رودکی، در این زمینه انجام دادهاند تا آن اوزان ایرانی باشد».
جعفری به یکی دیگر از ویژگیهای شعرهای بازمانده از رودکی اشاره کرد و گفت: «یکی از نکتههای جالب توجه در شعر رودکی، وجود واژههای سُغدی در آن است. سُغدیها شاخهای از ایرانیان بودند که در فرارود و مسیر جادهی ابریشم تجارت میکردند. چون تاجر بودند و سفر میکردند فرهنگ سرزمینها را انتقال میدادند. بنابراین نقش این گروه از ایرانیان برای ما بسیار اهمیت دارد و آثار بهجا مانده از آنها از منابع ارزشمند برای تحقیق در زبانهای ایرانی است. در شعر رودکی- همانگونه که اشاره کردم- واژههای سُغدی دیده میشود».
پایانبخش سخنان جعفری دهقی اشاره به برخی از واژههای سُغدی شعر رودکی و معنای آنها بود.
پیام رودکی ارزش لحظهها را دانستن است
شاهمنصور شاهمیرزا، نویسندهی تاجیکستانی و هموند مؤسسهی فرهنگی اکو ، سخنران دیگری بود که به ارزیابی شعر رودکی پرداخت. او گفت: «به نظر من، به عنوان کسی که سهچهار کتاب دربارهی رودکی تدوین و تهیه کردهام، راز ماندگاری رودکی در چند چیز است. یکی اینکه او گفته است که باید قدر لحظهها را دانست. رودکی میگوید: شاد زی با سیاهچشمان، شاد/ که جهان نیست جز فسانه و باد. اندیشهی قدر لحظهها را دانستن و خِردورزی- که فردوسی پرچمدار آن است- بعدها به نام اندیشهی خیامی شناخته شد. پیامهای اخلاقی رودکی هم که اوج آن را سپستر در نزد سعدی مییابیم، مهم است. به همین سبب است که از شعر رودکی بسیار تقلید شده است. آن تقلیدها هنوز هم ادامه دارد، اما رودکی جایگاه خود را حفظ کرده است و به نظر من کمتر شاعری توانسته است به پایهی او شعر بگوید. دیگر از ویژگیهای شعر رودکی، تلفیق موسیقی با شعر است. رودکی هم بزرگترین شاعر روزگارش بود و هم بزرگترین نوازندهی چنگ».
او سپس افزود: «واقعیت آن است که رودکی نخستین شاعر فارسیزبان نبود. دهها شاعر دیگر پیش از او بودهاند، اما از میان 25 هزار شاعر صاحب دیوان که به زبان فارسی شعر سرودهاند، به دلایلی که برخی از آنها را گفتم، نام رودکی جاودان مانده است».
این سخنران در پایان یکی از سرودههای شیوای خود را در ستایش رودکی و زبان فارسی، خواند.
ایران و تاجیکستان فرهنگ مشترکی دارند
در این نشست مهدی سنایی، دیپلمات ایرانی، بهکوتاهی از شعر رودکی سخن گفت. او یکی از شگفتیهای شعر رودکی را مانندگی بسیار آن با زبان فارسی کنونی دانست. سنایی به همسانی فرهنگی ایران و تاجیکستان اشاره کرد و اظهار امیدواری کرد که پیوندهای فرهنگی میان دو کشور ایران و تاجیکستان بیشتر شود، از آنرو که دارای فرهنگ مشترک هستند.
غلامرضا امیرخانی، رییس سازمان اسناد و کتابخانهی ملی نیز در آغاز نشست به استادان و باشندگان نشست خوشآمد گفت و دیدار از تاجیکستان و آثار تاریخی و فرهنگی آن را برای هر ایرانی بایسته دانست و بر میراث مشترک دو کشور تأکید کرد. سپس به برخی از نامآوران ایرانی همزمان با رودکی اشاره کرد که در پایداری و گسترش زبان فارسی در فرارود نقش بسیار داشتهاند.
نام رودکی بر تارک زبان فارسی میدرخشد
گردانندگی نشست یادشده را محمدعلی عزتی برعهده داشت. او در سخنان آغازینِ نشست گفت: «احیاء کنندگان زبان شیوای فارسی و سرایندگان بزرگی چون رودکی سمرقندی، شهید بلخی، کسایی مروَزی، ابوشکور بلخی و نظایر آنان، در فرارود و در روزگار سامانیان برخاستند. بزرگمردی چون فردوسی هم در دوران سامانیان زاده شد، هرچند شهرت شاهنامهی عظیم او نصیب غزنویان شد».
عزتی سپس گفت: «نام رودکی بر تارک ادوار شعر فارسی میدرخشد. هرگاه سخن از نخستین شاعر بزرگ ادب فارسی دری به میان میآید، مسلماّ نام او بیش از دیگران جلوه میکند. رودکی، زمانی که شعر دری فارسی هنوز مراحل کمال خود را نپیموده بود، اشعاری سرود که بعضی از آن شعرها با مهمترین شعر شاعران پارسیزبان برابری میکند. افسوس که از شعر رودکی کمتر از هزار بیت به جا مانده و دیگر سرودههایش از میان رفته است».
اجرای موسیقی سنتی ایرانی با سنتورنوازی منوچهر قدیمی و تنبکنوازی محمدرضا دوستی، بخش دیگری از برنامهی تدارک دیده شده برای بزرگداشت رودکی و شعر او بود.
نشست «میراث ادبی رودکی» ششمین نشست مشترک انجمن ایرانشناسی و مؤسسهی ایراس، و بیستوششمین نشست کارگروه ادبیات انجمن ایرانشناسی بود. این نشست در پسین یکشنبه 14 بهمنماه 1403 در تالار فرهنگ کتابخانهی ملی ایران، با باشندگی شماری از علاقهمندان ایرانی و تاجیکی زبان و ادبیات دری فارسی، برگزار شد.
امرداد - شهداد حیدری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر