سراسر ایران برخوردار از سازههای کهنی است که برخی از آنها آوازهای جهانی دارند و برخی دیگر تنها در میان مهرازان جهانیای که به بررسی آثار کهن میپردازند، شناخته شده هستند. سازههای دیرینهی ایران هم از دید زیباییشناسی درخور نگرش بسیار هستند، و هم از دید شیوهی ساخت و نوآوری کممانند شناخته میشوند. در این میان، سازههایی هم هستند که سندهای تاریخی و مهرازی آنها به اندازهای نیست که بهدرستی بدانیم در سدههای گذشته چه کاربردی داشتهاند و به چه سبب ساختهشدهاند.
نهتنها ایوانهای بلند و ستونهای سربهآسمان افراشتهی سازههای تاریخی سرزمین ما هر نگرندهای را به شگفتی وامیدارد، بلکه باریکبینی در ساخت سازه و درپیش گرفتن شیوهها و روشهای علمی و فنی در ساخت آنها، بهگونهای است که میتوان چنان سازههایی را بهراستی «شگفتانه» دانست.
سازههای دیرینهی ایران شیوههای (:سبکهای) گوناگونی دارند. آنها را پارسی، مادی، پارتی، خراسانی، رازی، اصفهانی، آذری و نمونههای دیگر بخشبندی میکنند. اگرچه هر کدام از این شیوهها ساختار ویژهی خود را دارند، اما همگی از دانشی پیوسته سرچشمه گرفتهاند که از نسلی به نسل دیگر رسیده و در هر دورهای تکامل و رشدِ هنری افزونتری پیدا کرده است. بهگونهای که نشانههای هنر مهرازی باستانی ایران را در دورههای دیگر تاریخ سرزمینمان بهروشنی میتوان یافت.
شماری از سازههای پُرآوازهی ایران در فهرست میراث جهانی ثبت شدهاند. سازههایی مانند تخت جمشید، میدان نقش جهان، تخت سلیمان، پاسارگاد و بسیاری دیگر. اما سازههای دیگری هستند که از چشم بسیاری پنهان ماندهاند یا کمتر شناخته شدهاند. این سازهها هرچند شُکوه خیرهکنندهی سازههای جهانی ایران را ندارند و بسیاری از آنها از آسیبها در امان نماندهاند، اما گوشهای از هنر مهرازی ایران را نمایان میسازند و گاه نشانههایی در خود دارند که راهگشا و یگانهاند. از اینرو، بررسی و شناخت چنان سازههایی از ارزش و اهمیت درخوری برخوردار است. شماری از این سازهها که در رشتهنوشتههای «شگفتانهترین سازههای تاریخی ایران» به آن میپردازیم، چنیناند: بنای شاسوسای آرانوبیدگل، آسبادهای نشتیفان، منارهی آجری خرمآباد، گنبد جبلیه کرمان، دژ الموت، استونهنج دارابگرد، شهر بلقیس اسفراین، خورهه محلات، دژ کنگلو سوادکوه، برج مدور مراغه، دژ رودخان فومن، دژ آدمخور اردبیل و چندین سازهی دیگر.
برخی از چنان سازههایی در شهرها و روستاهای دورافتادهای هستند که اغلب از چشم گردشگران دور میمانند. برخی از آنها نیز آنگونه که شایستههای این سازههاست، کاری برای شناساندن آنها یا نشده است یا گزارشها و پژوهشهایی پراکنده است. در حالی که این سازهها، نه تنها باید از دید تاریخ مهرازی ایران با باریکبینی بررسی شوند بلکه هر کدام از آنها میتوانند بر جاذبههای گردشگری ایران و چرخش اقتصادی این صنعت درآمدزا کمک کنند.
نکتهی شگفت (و تاسفبار) این است که گاه در کلانشهرهای ایران نیز سازههایی هستند که در میان ساختوسازهای نو، گم و ناپیدا شدهاند. برای نمونه، میتوان به خانهی تاریخی پیرنیا در خیابان منوچهری شهر تهران اشاره کرد، یا از میدان امینالسلطان نام بُرد که از کهنترین میدانهای پایتخت است اما در هیاهوی شهر و ساختوسازهای نو، گذشتهی دلانگیز خود را کمرنگ میبینند. در دیگر کلانشهرهای ایران نیز چنین سازههای هست که نیاز به شناسایی، پژوهش و شناساندن دارند.
همهی سازههای تاریخی ایران (چه آنها که شناخته شدهاند، چه آنهایی که کمتر به چشم میآیند) مفهومها و نشانههایی را به ذهن میآورند که ریشه در تاریخ و فرهنگ ایران دارند و نیز چگونگی زندگی و زیست مردمان این سرزمین، از دیرینهترین زمانها تاکنون. این سازهها، فنها و آرایههایی نوجویانهای را که به ذهن هنرورزان و مهرازان ایران میآمده است، نمایان میکنند و چهرهای از گذشتهی فرهنگی ایران نشان میدهند که باشُکوه است و نشانهای از نبوغ انسان ایرانی در گذر از هزارهها و سدهها.
مهرازی در ایران، شیوههای فرهنگی و اجتماعیای ویژهی خود را داشته است که سازگار با اقلیم این سرزمین است. از اینرو، برگرفته (:اقتباسی) نیست و سرشار از نوآوری و اندیشههای تازه است. این سازهها، نشان میدهند که ایرانیان چگونه بر سختیها و دشواری زیستبوم خود چیره میشدند و راه و روش کنار آمدن با طبیعتِ گاه سرکش و پُربارش ایران و گاه خشک و کویری این سرزمین را در پیش بگیرند.
شگفتانههای مهرازی و سازهای ایران بسیار است. نگاهی دوباره به آنها، ما را با گوشههایی دیگر از دستسازهای هنرآفرین و ذوقبخش استادان مهرازی ایران، در گذر از گذشتههای تاریخی، آشنا میسازد.
خبرنگار امرداد: نگار جمشیدنژاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر