* ایرانیان نخستین مردمانی بودند که به تعبیر هگل توانستند مفهوم دولت ـ ملت را پیش از شکلگیری تاریخی این مفهوم در اروپا و جهان در سرزمین خود ساماندهی کنند، و به همان تعبیر، توانستند به خودآگاهی ملی برسند. این یعنی اینکه ایرانیان همواره نسبت به ملت بودنشان واقف بودند.
* ایرانیان هربار که دولتهای ملیشان توسط خارجیها سقوط کرد، برای جلوگیری از سقوط ملت بودنشان، از زبان فارسی همیشه با قدرت بالایی استفاده کردند و اجازه سقوط خودآگاهی ملیشان را ندادند. شاید طلسم زبان فارسی همین خودآگاهی ملی ایرانیان است.
* به همان اندازه که ایران مورد هجوم بیگانگان قرار گرفت، هند نیز مورد تاختوتاز خارجی بود. با این حال، تا پیش از استعمار انگلستان، تنها زبانی که توانسته بود مردم هند را حول یک دولت ملی جمع کند زبان فارسی بود.
* زبان امپراتوری عثمانی، تا پیش از تاسیس دولت ترکیه، فارسی بود و ترکان عثمانی در مکاتبات و سخنرانیها و اشعارشان به زبان فارسی تکیه داشتند!
* زبان فارسی را به هیچ وجه نمیشود به عنوان یک زبان قومی پذیرفت بلکه یک زبان تاریخی است که باعث ایجاد همبستگی در بسیاری از مردم متمدن آسیای میانه و خاورمیانه شد و میراث بزرگ فلسفی، ادبی و دینی تاریخی به وجود آورد.
* زبانهای قومی در ایران خیلی شبیه به زبانهای قومیتی در هند و اروپا نیستند و زبانهایی هستند که مردم میان خودشان برای برقراری ارتباطات درون قومی استفاده میکردند و هرگز منجر به شکلدهی به آثار بزرگ و مهم ادبی نشدند.
* ایرانیان بیشتر به دنبال تولید آثاری به زبان ملی ایران بودند که میخواستند در سرتاسر ایران دیده شود و به اندرزنامهها، سیاستنامهها، شریعتنامهها، دیوانهای اشعار، متون فلسفی، کتب دینی و کتب علمی را به یک زبان ملی منتشر کردند … این اتفاق در میان اقوام مسیحی اروپایی و اقوام هندی، به علت نبود خودآگاهی ملی، نیفتاد … به همین جهت هنوز هم آثار ادبی کلاسیک زبان فارسی در پیشخوانهای مهم ادبی دنیا جایگاه بسیار بالایی دارند.
***
زبان فارسی گنجینهای از مضامین گرانسنگ از اندیشههای ناب انسانی و اخلاقیست که راههای انسانی زیستن، نه به مثابه یک زبان بلکه به فراخور یک آیین فربه و متنفذ و خوشآهنگ، بر جامِ جانِ مردمان بسیاری در پهنه مشرق چنان باده معرفت ریخته که شادابی اندیشههایش، به رغم زخمهای تاریخی، همچنان بر سازهای زبانی و معرفتی بسیاری زخمه میزند. زبانی که هم اندیشهها را با خود حمل میکرد و هم وسیله خودآگاهی تاریخی ایرانیان بود و هم پشتوانه دینداری و زبان علم بود و میراثی برای پاسداری از ایران! هر آیینه که زبان فارسی دچار رخوتی از بیرون شد، همچون سروهای باغهای کویریاش، دوباره قامت افراشته است.
پروفسور «دومنیکو اینجنتیو»، استاد و رئیس دپارتمان تاریخ و فرهنگ کلاسیک دانشگاه کالیفرنیا، که نگارش آثاری بسیار به انگلیسی در رابطه با حافظ و زبان فارسی در کارنامه دارد در گفتوگو با ایلنا از اهمیت، رمز بقا و چرایی تداوم و پیچیدگیهای زبان فارسی سخن به میان میآورد. او بر این باور است که زبان فارسی میراث مشترک ایرانیان برای حفظ خودآگاهی ملی است و تداوم زبان فارسی تا کنون به دلیل تجلی خوداگاهی ملی ایرانیان در این زبان بوده است.
علت بقای تاریخی زبان فارسی را در چه میدانید؟ آیا زبان فارسی طلسمی برای شکسته نشدن دارد؟
زبان فارسی، در کنار زبان ایسلندی، قدیمیترین زبان رایج در جهان است و قدمت زبان فارسی البته از تمامی زبانهای دنیا بیشتر است.
دلایل بسیار زیادی برای قدمت داشتن زبان فارسی وجود دارد ولی نمیشود تمامی این دلایل را در یک طیف تاریخی، یا روانشناختی، زبانشناختی، دینی و سیاسی دستهبندی کرد. همانطور که میدانید، ایرانیان نخستین مردمانی بودند که به تعبیر هگل توانستند مفهوم دولت ـ ملت را پیش از شکلگیری تاریخی این مفهوم در اروپا و جهان در سرزمین خود ساماندهی کنند، و به همان تعبیر، توانستند به خودآگاهی ملی برسند. این یعنی اینکه ایرانیان همواره نسبت به ملت بودنشان واقف بودند. برای شکلگیری یک ملت نیز، علاوه بر وجود دستگاه سیاسی ملی حاکم، باید زبان ملی و نظام باورهای دینی (و عقیدتی) در درون یک مرز را برای خود تعیین کنند. ایرانیها با استفاده از زبان فارسی، توانستند یک پیوند فرهنگی و سیاسی در چارچوب سرزمینهای پهناور خودشان ایجاد کنند. ایرانیان هربار که دولتهای ملیشان توسط خارجیها سقوط کرد، برای جلوگیری از سقوط ملت بودنشان، از زبان فارسی همیشه با قدرت بالایی استفاده کردند و اجازه سقوط خودآگاهی ملیشان را ندادند. شاید طلسم زبان فارسی همین خودآگاهی ملی ایرانیان است.
در روم باستان هم دولت ملی وجود داشت و در چین و هند نیز دولتهای پرقدرت ملی به وجود آمدند اما هرگز زبان ملی در این کشورها برقرار نماند. چه دلیلی برای این جانسختی زبانی وجود دارد که در میان ملتهای دیگر کمتر به چشم میآید؟
همینطور است در روم دولت ملی وجود داشت اما هرگز مبنای مشروع نداشت. بسیاری از این اقوام مسیحی شده بودند اما دولت مستقر در رم، حاضر به پذیرش این تغییر نبود! شاید در پاسخ بگویید که برخی از امپراتورهای روم هم مسیحی شدند اما این به تنهایی برای این اقوام کفایت نمیکرد و دولت امپراتوری، یک دولت سکولار بود که هیچ باوری به کلیسا نداشت! به این دلیل، پس از فروپاشی امپراتوری روم، زبانهای قومی در سرزمینهای مختلف اروپایی جایگزین زبان ملی پیشین (لاتین) شد. بسیاری از این زبانها اکنون زبان ملی هستند و مردم سرزمینهایشان، دیگر نه شهروندان کلیسای واتیکان هستند و نه شهروندان امپراتوری روم! خوداگاهی ملی دارند و دولت ـ ملتهای خودشان را تحقق بخشیدهاند، هرچند ریشههای خویشاوندی زبانی در این زبانها بسیار دیده میشود و همه آنها ریشه در زبان لاتین دارند.
در رابطه با چین، وسعت بسیار زیاد این کشور یکی از دلایلی بود که هرگز زبان ماندارین نتوانست به زبان ملی بدل شود. این یک زبان مکاتباتی بود و سوادآموزی برای مردم پرشمار چین در سرزمینهای وسیعشان میسر نشد. هرچند دولت چین، بیش از چهار دهه است که با استانداردسازی زبان چینی، توانسته یک زبان ملی واحد که الفبای مشخصی دارد (چینی نو) را در سرتاسر این سرزمین عملیاتی کند.
در رابطه با هند میشود مقایسه جالبی نسبت به ایران داشت! به همان اندازه که ایران مورد هجوم بیگانگان قرار گرفت، هند نیز مورد تاختوتاز خارجی بود. با این حال، تا پیش از استعمار انگلستان، تنها زبانی که توانسته بود مردم هند را حول یک دولت ملی جمع کند زبان فارسی بود و نکته جالبتر در این رابطه این بود که زبان فارسی را ترکان به هند بردند در حالی که زبان خودشان را داشتند! این اتفاق در رابطه با عثمانی هم افتاد و زبان امپراتوری عثمانی، تا پیش از تاسیس دولت ترکیه، فارسی بود و ترکان عثمانی در مکاتبات و سخنرانیها و اشعارشان به زبان فارسی تکیه داشتند! این نشان میدهد که زبان فارسی را به هیچ وجه نمیشود به عنوان یک زبان قومی پذیرفت بلکه یک زبان تاریخی است که باعث ایجاد همبستگی در بسیاری از مردم متمدن آسیای میانه و خاورمیانه شد و میراث بزرگ فلسفی، ادبی و دینی تاریخی به وجود آورد.
در ایران زبانهای قومی بسیار زیادی وجود دارند ولی در عین حال محوریت زبانیِ زبان فارسی تاکنون حفظ شده است. علت این تمایز در زبانهای قومی میان ایرانیان با هند و اروپا در چیست که زبانهای قومی ایرانیان نه تنها باعث تضعیف زبان فارسی نشدهاند بلکه باعث تقویت آن شدند و به بقای خودشان هم تداوم بخشیدند؟
زبانهای قومی در ایران خیلی شبیه به زبانهای قومیتی در هند و اروپا نیستند و زبانهایی هستند که مردم میان خودشان برای برقراری ارتباطات درون قومی استفاده میکردند و هرگز منجر به شکلدهی به آثار بزرگ و مهم ادبی نشدند. بلکه ایرانیان بیشتر به دنبال تولید آثاری به زبان ملی ایران بودند که میخواستند در سرتاسر ایران دیده شود و به اندرزنامهها، سیاستنامهها، شریعتنامهها، دیوانهای اشعار، متون فلسفی، کتب دینی و کتب علمی را به یک زبان ملی منتشر کردند که تا به امروز مورد استفاده تمام ایرانیان و پژوهشگران تاریخ و تمدن ایران است. این اتفاق در میان اقوام مسیحی اروپایی و اقوام هندی، به علت نبود خودآگاهی ملی، نیفتاد و زبانهای بسیار زیادی در این سرزمینها شکل گرفت که بیشتر درگیر موضوعات درونی خودشان بودند. به همین جهت هنوز هم آثار ادبی کلاسیک زبان فارسی در پیشخوانهای مهم ادبی دنیا جایگاه بسیار بالایی دارند.
تارنمای پارسی انجمن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر