جواد رنجبر درخشیلر: هر از گاهی سخن از تاسیس فرهنگستان زبان ترکی میرود. این سخن، ایراندوستان را نگران و برخی ایرانستیزان را خوشحال میکند و روحیه میبخشد. همین خود نشانه آشکاری از نادرستی آن است اما چرا تاسیس فرهنگستان زبان ترکی کاری کاملاً خطاست؟ پیش از پاسخ به این پرسش باید بگویم که هیچ انسان خردمندی به جنگ هیچ زبانی برنمیخیزد. زبانها دارایی فرهنگی هستند و هر کدام در جای خود مهم و موثر و زیبا هستند. بنابراین متهم کردن منتقدان تاسیس فرهنگستان زبان ترکی به نژادپرستی و فاشیسم و نقض حقوق بشر و مرکزگرایی سخت نخنما و بیهوده و البته بیاهمیت است.
فرهنگستان برخلاف نام و کارکرد و اعضای فرهنگی آن، نهادی سیاسی است. این نهاد سیاسی در دوره اهمیت یافتن ملیت در قرن بیستم برای نگهداری از دارایی و ارزشهای فرهنگی و زبان ملی تاسیس شده است. کار فرهنگستانها، علمی و ادبی است اما کارکرد آنها سیاسی است و در پیوند با ملیت. پیشفرض تاسیس فرهنگستان این است که ملتی وجود دارد که زبانی دارد و باید بزرگان فرهنگی را گرد آوریم تا از زبان ملی نگهداری کنیم. بنابراین فرهنگستان مقولهای استراتژیک و در پیوند با منافع ملی است. کارکرد این نهاد شبیه زرادخانهها با سیلوهای گندم یا داراییهای گیاهی و جانوری است.
استراتژیک شدن فرهنگ، حاصل افزایش ارتباطات جهانی است. وقتی هالیوود میتواند فرهنگ و ارزشهای آمریکایی صورتبندی شده در زبان انگلیسی را به راحتی در جهان گسترش دهد، دیگر کشورها و ملتها نیاز به مقاومت فرهنگی دارند تا به تدریج در فرهنگ آمریکایی حل نشوند. هالیوود فقط یک مثال است. دهها نمونه از توان بالای تاثیرگذاری فرهنگی در کشورهای مختلف وجود دارد.
هرگز توان نفوذ فرهنگی کشورها یک امر فرهنگی نبوده است؛ نفوذ فرهنگی با قدرت نظامی، قدرت اقتصادی و قدرت سیاسی همراه و معنا میشود. زبان انگلیسی را کشتیهای تجاری و جنگی بریتانیا، کالاهایی که از انگلیس صادر میشد و کشیشهای مسیحی با هم جهانی کردند.
اینترنت اهمیت استراتژیک فرهنگ را بالاتر بود، چنان که هر کشوری بدون مقاومت جدی در برابر فرهنگهای غالب به آسانی از بین میرود. فرهنگستان در محافظت استراتژیک از فرهنگ ملی و مهمترین ساختار آن، یعنی زبان است.
هر ملت، یک زبان ملی دارد. امیدوارم نادانی افرادی که سوئیسیها را یک ملت میدانند با چهار زبان به یاد نیاورید. در ایران، آمریکا، فرانسه، چین، انگلیس و کشورهایی مشابه که ملیت محقق شده است، زبان ملی هم وجود دارد و جز آن نمیتوان متصور بود.
ملت بدون زبان ملی اساساً وجود خارجی و واقعی ندارد. تاریخ و فرهنگ هر ملت در زبان او صورت واقعی و قابل فهم مییابد. زبان ملی از طریق فرهنگ به امر قدرت ملی پیوند میخورد. به عبارت دیگر، ضعف یا نبودن زبان ملی به تضعیف قدرت ملی میانجامد.
با این مقدمهها میتوان پرسید که در بین ملت ایران با زبان ملی پارسی تاسیس نهاد سیاسی فرهنگستان برای زبان ترکی که یکی از زبانهای محلی است، چه معنایی میتواند داشته باشد؟ جز کمک به فرآیند ملتسازی ترکی؟ افزون بر آن آیا برای زبانهای دیگر هم فرهنگستان ساخته خواهد شد؟
مبنای عقلی و تاریخی و سیاسی برای تاسیس فرهنگستان زبان ترکی وجود ندارد. آنچه درباره وظایف این نهاد گفته میشود همه بیاعتبار و از سرنادانی یا غرضورزی است.
فعالیت فرهنگی به زبان ترکی که هماکنون در سینما، تئاتر، تلویزیون، روزنامهها و جلسههای شعر و ادب وجود دارد و گاه فراتر از حوزه فرهنگ به سیاست هم تسری مییابد، نیازی به فرهنگستان ندارد و میتواند به شکل فرهنگی پیش رود.
چرا تاسیسکنندگان فرهنگستان به کارهای فرهنگی به زبان ترکی یاری نمیرسانند؟ مگر حیدربابا، سهندیه یا مرحوم استاد شهریار که هر کدام شاهکاری در سطح ادبیات جهان است در فرهنگستان سروده شده است؟ سوال بنیادیتر این است که فرهنگستان زبان و ادب پارسی با همه کارکردهای مثبت در واژهگزینی کدام اثر بزرگ ادبی را در ۱۰۰ سال گذشته آفریده است؟ اساساً کار فرهنگستان آفرینش آثار ادبی نیست.
وجه دوم پاسخ این است که زبان موجودی زنده است. زبانها معلوم نیست کی و چگونه کشف شدهاند اما مشخص است که هر زبان حاصل شناخت و طبقهبندی مردمانی در جهان است. در طول تاریخ، زبانها زندگی طبیعی خود را کردهاند. بر این اساس میتوان استفاده از زبان فارسی در دربار شاهان ترکنژاد را فهمید یا زبان پارسی شاهنامه فردوسی را با زبان عربی آثار ابوریحان بیرونی یا ابنسینا را یا زبان عربی تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبایی را.
زبانها را نه میتوان کشت و نه میتوان به ضرب و زور تقویت کرد. هر زبانی جایگاه خود را در تاریخ یافته و نقش منحصر به فردی دارد. نه شاهنامه فردوسی به اجبار حاکمی سروده شده و نه حاکمی توانسته در هزار سال گذشته آن را سرکوب و ممنوع و نابود کند. زبان به زندگی خود ادامه میدهد و بسته به توان فرهنگی و قدرت اندیشه آثاری میآفریند. کمیت و کیفیت آثار خلق شده در هر زبان هم، امری طبیعی است و به زور نمیتوان زبانی را برکشید یا نابود کرد.
نکته پایانی: امر موثر خارج از چارچوبهای فرهنگی و علمی در چنین پیشنهادهایی کارکرد نهادهای به اصطلاح فرهنگی است. پیشنهاد تاسیس فرهنگستان زبان ترکی و پیشنهادهای مشابه از نهادهای فرهنگی برمیخیزد، بیتردید باید درباره کارکرد نهادهای فرهنگی اندیشید. نهاد فرهنگی نسبتاً جدید است و به طور طبیعی کارکرد فرهنگی دارد. نخستین پایه نهادهای فرهنگی آزادی است. با فشار و تحدید و سانسور نمیتوان نهاد فرهنگی را شکوفا کرد. نهاد فرهنگی آزاد مبتنی بر فهم استراتژیک از فرهنگ معنا دارد. نخستین پرسش درباره یک نهاد فرهنگی این است که چه هدف بنیادین ملی در آن محقق خواهد شد؟ نهاد فرهنگی را بازی تلقی کردن با آن را برای جذب و صرف بودجه با به کار گماردن افراد آشنای بیکار نمیسازند. اگر بسازند نتیجه همین است که میبینید. بسیاری از نهادهای فرهنگی ما به اندازه قهوهخانههای سنتی گذشته کارکرد فرهنگی ندارند. در قهوهخانه اجتماع آزاد انسانی، نقالی، نقاشی قهوهخانهای مبتنی بر آییننامهای نانوشته در کنار هم به یک نهاد معنا میبخشید. امروز نهادهای فرهنگی از بستر فرهنگی که آزادی و عقلانیت دو پایه مهم آن است گاه دور میشوند و به ادارات دولتی با شرح وظایفی رفع تکلیفکننده تبدیل میشوند. به نظر میرسد در طراحی نهادهای فرهنگی تخصص و علاقه و سابقه فرهنگی فدای اعتماد به برخی افراد خاص میشود بنابراین آنچه از این نهادها خارج میشود در مثلث فهم استراتژیک، آزادی و عقلانیت نمیگنجد. مثالهای فراوانی در ذهن دارم که در همه آنها نهاد فرهنگی به ضد خود تبدیل شده است.
به نظر میرسد برای بهبود اوضاع نخست باید دقیقتر و عمیقتر بیندیشیم و دوم نهادها را مطابق با ذات هستی شناختی آنها سامان دهیم، بار کج به منزل نمیرسد.
تارنمای پارسی انجمن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر