* حلّاج در سیاست دستی بلند داشت و رسالاتی به نامِ «آداب الوزراء» و «سياست» نوشته بود که به سران و سرداران عبّاسی اهداء نموده بود از جمله به حسین بن حمدان عامل کودتا علیه خلیفۀ عبّاسی.
* جلوه هائی از عقاید حلّاج را در آئین ها و عقاید میترائی، مانوی، ایزدی ها و اهل حقّ (یارسان ها) می توان دید.
کهن ترین سند در بارۀ حلّاج!
صد سال پس از قتل حلّاج ابن باکویه شیرازی از زبان حمد (پسر حلّاج) به زندگی حلّاج اشاره کرده است.[۱] ابن باکویه ابتداء از شاگردان ابن خفیف شیرازی و سپس شاگرد و جانشین عبدالرحمن سُلَمی مؤلّف طبقات الصوفیّه بود[۲]. عبدالرحمن سُلَمی(درگذشت سال۴۱۲ /۱۰۲۲) از مشایخ معروف صوفیّه در نیشابور و از نخستین گردآورندگان روایات مربوط به حلّاج بود.[۳] روایت ابن باکویه چه بسا که به توصیۀ سُلَمی صورت گرفته باشد. ابن باکویه به ظاهرِ شرع معتقد و « او را بر سماع و رقصِ ابوسعید ابوالخیر انکاری عظیم بود.»[۴]
چندی بعد، روایت ابن باکویه توسط خطیب بغدادی (درگذشت ۴۶۳ /۱۰۷۱) بازنویسی و تکرار شد[۵] و به عنوان«کهن ترین سند در بارۀ زندگی حلّاج» مورد استناد ماسینیون قرار گرفت.[۶] ماسینیون به روایات عبدالرحمن سُلَمی و این باکویه اعتبار اساسی داده در حالیکه تحقیقات نشان می دهند که بسیاری از روایات سُلَمی و ابن باکویه فاقد اعتبارند.[۷] از جمله:حمد (پسر حلّاج) در آخرین سال زندانِ حلّاج (۳۰۹/ ۹۲۲)هیجده ساله بود و بسیاری از سخنان پدرش را نمی فهمید[۸] از این گذشته،با توجه به سالِ فوتِ ابن باکویه (۴۴۲ /۱۰۵۰) حمد در آن زمان می بایست بیش از ۱۰۰سال عُمر کرده باشد! ماسینیون با آنکه روایت ابن باکویه را پایۀ کارِ خود قرار داده اصالت و اعتبار آن را چنین مورد تردید قرار داده است:
– «…اگر- واقعاً – حمدی وجود داشته که چنین طولانی تا زمان ابن باکویه زیسته باشد،چندان حقیقی نمی نماید که ابن باکویه شخصاً حمد را ملاقات کرده باشد و لذا،بنظر می رسد که او – خود – بی هیچ پروائی حکایاتی در دهانِ حمد گذاشته است.»[۹]
آثارِ حلّاج
ماسینیون معتقد است:
-«حلّاج نه یک بدعتگذار دینی بود و نه یک مدّعی سیاسی. او مسلمانِ مؤمنى بود كه حتّی در برابر قوانينِ عرفىِ دولت هم سرِ تسليم فرود آورده بود.»[۱۰]
در حالیکه حلّاج پس از تَرکِ خرقۀ صوفیانه بیشتر با «ابن الدنیا»(مردان دنیا) معاشرت می کرد و نسبت به مسائل سیاسی – اجتماعیِ عصرش حسّاس بود. او در سیاست دستی بلند داشت چندانکه رساله ای به نام آداب الوزراء نوشته بود که علی بن عیسی بن جرّاح، وزیر خلیفه،آنرا در صندوقچۀ اوراق دولتی حفظ کرده بود.[۱۱] حلّاج رسالات دیگری به نام السياسة و الخُلفاء و الاُمراء تألیف کرده بود.[۱۲] او رسالۀ الدُرّه را به یکی از سردارانِ بزرگ خلیفه به نام نصر قشوری تقدیم کرد که به «فضل و خِرَد شُهره بود»[۱۳] حلّاج رسالۀ السیاسة را نیز به حسین بن حمدان عامل اصلی کودتا علیه خلیفۀ عبّاسی اهداء نموده بود.[۱۴] دریغا که این رسالات با قتل فجیع حلّاج نابود شدند. [۱۵]
به قول عطار نیشابوری:
-«حلّاج را تصانيف بسيار است و صحبتى و فصاحتى و بلاغتى داشت كه كس نداشت، و وقتى و نظرى و فراستى داشت كه كس را نبود.»[۱۶]
ابن نديم ۴۷ جلد از آثار و رسالات حلّاج را نام برده است.[۱۷]
هُجويرى می گوید:
-«… من ۵۰ پاره تأليف حلّاج را بديدم اندر بغداد و نواحى آن و بعضى به خوزستان و فارس و خراسان…و من گروهی دیدم از مَلاحِده به بغداد و نواحی آن که دعوی تَوَلَّی'(دوستی) بدو داشتند و کلام وی را حجّت زندقۀ خود ساخته بودند و اسم حلّاجی بر خود نهاده بودند.» [۱۸]
روزبهان بقلى در روایتی اغراق آمیز از استادش می نویسد:
-«…از قطب جاكوس كُردى شنيدم كه حسين بن منصور حلّاج ۱۰۰۰ تألیف كرد، بيشترين در بغداد بسوختند.»[۱۹]
آنچه که از حلّاج در دست است عبارتند از:
١ ـ دیوان الحلّاج (به عربى):مشتمل بر ۸۷ شعر کوتاه و بلند که عموماً لحنی عاشقانه و عارفانه دارند. این شعرها به صورت «سینه به سینه» صد سال پس از قتل حلّاج توسط عبدالرحمن سُلَمی مکتوب شد و به همّت ماسينيون متن عربی و ترجمۀ فرانسۀ آن منتشر گردید.[۲۰] متن تازه ای از دیوان حلّاج به تصحیح،مقدّمه و شرحِ استاد کامل مصطفی الشیبی منتشر شده است[۲۱]
۲ ـ کتاب الطواسين:رساله ای است در ۱۱بخش كه گاه به چيستان شباهت دارد.زبانِ رازآمیزِ رساله فهمِ آن را بسیار دشوار می کند.بخشى از اين رساله را روزبهان بَقْلی از عربى به فارسى آورده و بر آن شرحى نوشته كه در شرح شطحيّات مندرج است.[۲۲] ماسينيون با تأکید بر دشواری های فهمِ الطواسین متن آن را به فرانسه ترجمه كرده و برای درکِ بهتر خواننده، شرح روزبهان بَقْلی را نیز در کنار متن عربی منتشر نموده است.[۲۳]
۳ ـ ديوان منصور حلّاج (به فارسى).[۲۴]
ارزش تاريخى اين آثار
١ ـ دیوان الحلّاج: حلّاج در جوانی و بهنگام اقامت در بصره با مکتب شعریِ شاعرِ شعوبی بشّار بن بُرد آشنا و از آن متأثر شده بود.[۲۵] بشّار بن بُرد از خاندان های باستانی ایران بود که نَسَب به گُشتاسب پسرِ لُهراسب می بُرد؛نکته ای که او در اشعارش به آن اشاره و افتخار می کرد. نیاکان او در حملۀ تازیان به خراسانِ بزرگ اسیر شده و به عنوان«موالی»تحت قیمومت یا ولایتِ قبیله ای از اعراب در آمده بودند و بشّار در اشعارش از آن ابراز انزجار می نمود.[۲۶]
بیش از ۸ سال از آخرین سال های شاعری حلّاج در حبس و زندان های گوناگون گذشت ولی در دیوان موجودِ حلّاج اثری از شعرهای این دوران نیست! آنچه که این گمان را تقویت می کند فقدان«حبسیّات»در شعرهای این دوره است چنانکه مسعود سعد سلمان، خاقانی شروانی ،عین القضات همدانی، ناصر خسرو قبادیانی، عمادالدین نسیمی، مجدِ همگر و دیگران با حبسیّه های خود رنج و شکنج های زندان و تبعیدشان را ثبت کرده اند.[۲۷] گفتنی است که سال ها پس از قتل حلّاج یکی از مشایخ صوفیّه از شنیدن برخی اشعار حلّاج دچارِ نفرت و نفرین و انکار می شد و می گفت:
-«لعنت خدای بر آن کس باد که این[شعر]گفته و به آن اعتقاد دارد.»[۲۸]
از این گذشته،تحریف و تصحیفِ کاتبان موضوعی است که از دیرباز مورد توجۀ مورّخان و مؤلّفان بوده چندانکه حمزۀ اصفهانی در همان دوره(قرن چهارم/دهم) کتابی به نام التنبیه علی حدوث التصحیف تألیف کرده بود.[۲۹] بنابراین بنظر می رسد که اشعار حلّاج در طول یک قرن ضمن «نقلِ سینه به سینه» دچار حذف و تحریف و تصحیفِ کاتبان شده باشد؛ موضوعی که ماسینیون نیز به آن اشاره کرده است.[۳۱] بر اساس دیوان چاپی ماسینیون ،شاعر نوپرداز معاصر بيژن الهی اشعار حلّاج را به فارسىِ شاعرانه و شیوائى ترجمه کرده است.[۳۲]
۲ ـ کتاب الطّواسين: ماسينيون این رساله را به عنوان آخرین اثرِ حلّاج تلقّی کرده که در زندان نوشته شده و توسط ابن خفیف شیرازی مخفیانه از زندان خارج و به دست ابن عطا – هوادار صدیقِ و شجاع حلّاج- رسیده بود.[۳۳] در جای دیگر ادعا شده:«در سال ۳۰۹/۹۲۲ حلّاج در زندان آخرین دستنوشته هایش را به ابن عطا سپرد.»[۳۴]
ابن خفیف شاگردِ سرسخت ترین دشمنان حلّاج بود که به تصوّف گرائید و گویا «از سرِ کنجکاوی» به ملاقات حلّاج رفته و در زندان تحت تأثیر اخلاق و عقاید وی قرار گرفته بود. ماسینیون ضمن اینکه ابن خفیف را «شاهدی مستقل»دانسته،از آن ملاقات به عنوان «ملاقاتی با اهمیّت تاریخی» یاد کرده است.[۳۵] دانسته نیست که ابن خفیف با چند ملاقات در زندان چگونه مورد اعتماد حلّاج یا تحت تأثیر عقاید وی قرار گرفته بود؟ از این گذشته،در آخرین ماه های حیات حلّاج در زندان شرایط چندان بر او دشوار شده بود که حامد بن عبّاس- وزیرِ فاسد، هتّاک و کینه جوی خلیفه – ضمن انتقالِ وی به زندان های مختلف،حلّاج را به مجلس خود وارد می کرد و در مقابلِ حاضران بر سرش می کوفتند و ریشش را می کَندند.[۳۶] چنان شرایط دشواری -بی تردید- نوشتن آخرین اثرِ حلّاج را عملاً غیر ممکن می ساخت ولی ماسینیون بر اساس الطّواسين – به عنوان آخرین اثرِ حلّاج- وی را «صوفیِ سرمست» و «شیفتۀ خدا» (Ravi en Dieu) قلمداد کرده است[۳۷] در حالیکه استاد محمّد معين و پروفسور هنرى كُربَن با نوعی تردید الطّواسين را منسوب به حسين بن منصور حلّاج دانسته اند.[۳۸]
به نظر نگارنده کتاب الطّواسين از آثارِ اولیّۀ حلّاج است همچنانکه تفسیر قرآن حلّاج[۳۹] نیز در جوانی و پس از آشنائی او با ابوالحسین نوری و تفسیر وی در سال های ۲۶۴-۲۶۶ /۸۷۷ – ۸۷۹ نوشته شده است.[۴۰] جسارت و شجاعت ابوالحسین نوری در مواجهۀ با خلیفۀ عبّاسی نیز شاید در حلّاج تأثیر داشته است. در کتاب الطّواسين تأثیراتی از اندیشه های شاعرِ شعوبی بشّار بن بُرد مشهود است.[۴۱]
۳- آنچه که به نام ديوان منصور حلّاج (به فارسى) منتشر شده اثر حلّاج نيست بلكه شاعرِ آن، عارفى به نام کمال الدین حسين خوارزمى است كه در قرن نهم / پانزدهم مى زيست.[۴۲]
نظرِ هنری کُربَن
چنانکه گفته ایم کتاب استاد ماسینیون پژوهش گرانسنگی است که بسیاری از زوایای زندگی حلّاج را روشن ساخته و از این نظر همۀ ما مدیون و سپاسگزار تلاش های عظیمِ وی هستیم،امّا این کتاب حجیم به سبب آشفتگیِ روش شناختی،حجم روایات افسانه ای و برخی داوری های نادرست تصویر آشفته ای از شخصیّت و عقاید حلّاج ارائه می کند. از این رو،نظرِ پروفسور هنری کُربَن شاگرد برجستۀ ماسینیون در بارۀ وی می تواند قابل تأمّل باشد:
-«در حالی که من در برابر او بدون قید و شرط سرِ تعظیم فرود میآورم، تصّور میکنم به آسانی میتوانیم بی پرده و آشکارا به وجود مشکلی اعتراف کنیم که هیچکدام از ما قادر به کتمان آن نمیباشد. در آثار ماسینیون تأکیدات و نظرهائی وجود دارد که برای ما قبول آن محال مینماید، و قضاوت هائی در آنها دیده میشود همراه با آنگونه جانبداریِ فاحش و بارز که چیزی نمانده ما را رنجیده خاطر و مُنزجر سازد.»[۴۳]
چه حلّاج ها رفته بر دارها!
تاریخ دگر اندیشی در اسلام ،تاریخِ رنج و شکنج های هستی سوز است. این رنج و شکنج ها باعث شد تا باورهای بدعت آمیزِ دگراندیشان در ابری از ابهام و زبان تمثیلی پنهان بمانَد؛در این باره، حسین بن منصور حلّاج مبهم ترین و مناقشه برانگیزترین شخصیّت ها است ؛ شخصیّتی که در سَیر و سلوک های عارفانه به رنگین کمانی از باورهائی رسید که جلوه هائی از آنرا در آئین ها و عقاید مانوی، میترائی ، «ایزدی ها» و «اهل حق»(یارسان ها) می توان دید.
تجربۀ خونین سالهای اخیر، شخصیّتِ حلاّج را از سایه سارِ اعصار بیرون کشیده و بازاندیشی در زندگی، عقاید و قتل فجیعِ وی را از اهمیّت تازهای برخوردار کرده است؛ گوئی پس از گذشت بیش از هزار سال هنوز نیز سیمای حماسیِ حلّاج – به سانِ مشعلی فروزان – ما را به سوی خود میخوانَد.
با آنچه که گفته ایم،ارائۀ طرحی روشن از عقاید حلّاج بسیار دشوار است و لذا،شایسته است که در ترسیم شخصیّت و عقایدِ وی به جای افسانه های صوفیانه به منابع تاریخی تکیه کنیم و با طبقه بندیِ زمانیِ زندگی و آثار حلّاج و تفکیک حیات عرفانی از زندگانیِ عُرفیِ وی نقبی به روشنائیِ حقیقت زنیم.
کتاب حاضر طرحی مقدّماتی برای نگاهی تازه به زندگی و عقاید حلّاج است که امیدوارم در کنار تحقیقات پژوهشگران دیگر، چونان «قطره»ای از «بحر» بشمار آید و به سانِ «آتشی ز کاروان به جا مانده» در جان های بیدار بگیرد و موجب تأّمّل و شَرَری گردد.[۴۴] ع.م
________________________
[1] – «بدایة حال الحلّاج و النهایة»، اربعة نصوص غیر منشوره، تألیف و تدوین لوئی ماسینیون،پاریس، ۱۹۱۴؛
La Passion de Hallaj, Martyr Mystique de l’Islam, Tome 1,PP 49-58
؛ چهار متن منتشر نشده از زندگی حلّاج،ترجمه و تدوین قاسم میر آخوری،صص۱۲۳-۱۴۴
[2] – در بارۀ ابن باکویه نگاه کنید به مقالۀ استاد عبّاس زریاب خوئی،دانشنامۀ جهان اسلام، ج۲، تهران، ۱۳۷۵، صص۱۲-۱۵
[3] – دربارۀ عبدالرحمن سُلمی و جایگاه او در تاریخ تصوّف نگاه کنید به مقدّمۀ نصرالله پور جوادی در: مجموعه آثار ابو عبدالرحمن سُلمی…،ج ۱،موسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران،تهران، ۱۳۸۹،صص نُه – سیزده
[4] – نگاه کنید به اسرار التوحید،بخش اوّل ، ص ۸۵ و نیز صفحات ۲۰۷-۲۰۸
[5] – تاریخ بغداد، ج ۸ ، صص ۱۱۲-۱۴۱
[6] – La Passion …, Tome 1, PP 47-58
[7] – نگاه کنید به نظر استاد عبّاس زریاب خوئی و استاد شفیعی کدکنی در دانشنامۀ جهان اسلام، ج۲، ص۱۵؛ اسرار التوحید، بخش دوم، تعلیقات، ص۶۶۱
[8] – La Passion…, Tome 1,P 317
[9] – La Passion…, Tome 2,P 483
[10] – La Passion …, Tome 3,P 376
؛ترجمۀ دهشیری،ص۸۴ ؛حلّاج،میسُن،صص۶۷ و ۶۸
[11] – تحفة الأمراء فی تاريخ الوزراء، هلال بن مُحَسِن صابی، المحقّق عبد الستّار أحمد فراج، مكتبة الأعيان، المدینه،بی تاریخ، ص ۲۳۱
[12] -الفهرست، ص۲۳۸؛ ترجمۀ تجدّد، ص ۳۵۸
[13] – دنبالۀ تاریخ طبری ، صص۶۸۰۹ و ۶۹۱۱
[14] – الفهرست، صص۲۳۸-۲۳۹، ترجمۀ تجدّد، ص ۳۵۸
[15] –استاد شفیعی کدکنی- به درستی- معتقد است:«متولّیان ایدئولوژیک جامعه [دیانت و خلافت] عاملِ از میان رفتنِ نسخه های کهنِ بسیاری بوده اند که عالماً و عامداً از بین رفته اند… در دنیای قدیم که غالباً چند نسخه ای بیشتر از یک کتاب وجود نداشته است توفیق در این راه کارِ دشواری نبوده است به ویژه که این عمل «قُربة إلی الله»باشد.» مجلۀ نامۀ بهارستان، شمارۀ ۹ و ۱۰، بهار – زمستان ۱۳۸۳، ص۱۰۷
[16] – تذكرة الاولیاء، ص ٥٨٣
[17] – الفهرست، صص۲۳۸-۲۳۹؛ ترجمۀ تجدّد، صص ۳۵۸-۳۵۹
[18] – کشف المحجوب،صص۲۲۲ و ۲۲۳ .چنانکه گفته ایم: محمّد طاهر قمی در ذكر عقاید پیروان حلاج پس از قتل وی یادآور می شود:«آنان عقاید خود را آشكار نمی ساختند و در سرداب ها بدان گفتگو می داشتند».تحفة الاخیار،انتشارات نور،بی جا،۱۳۳۶، ص۳
[19] – شرح شطحیّات، ص۴۵۵ به تصحیح هنری کُربن و محمّد معین، انستیتو ایرانشناسی ، تهران-پاریس، ۱۳۳۷،مقدّمه، ص ٧٠
[20] – دیوان الحلّاج،ترجمه و تحشیۀ لوئی ماسینیون،پاریس، ۱۹۳۱
[21] – شرح دیوان الحلّاج ،بیروت- بغداد،۱۹۷۴
[22] – شرح شطحیّات،صص ۳۷۳-۴۵۴
[23] -کتاب الطواسین،به انضمام شرح روزبهان بقلی،تصحیح و تحقیق لوئی ماسینیون، پاریس، ۱۹۱۳؛
La Passion…, Tome 3,PP 297-344
[24] – دیوان حلّاج،انتشارات سنائى، تهران،۱۳۳۴
[25] – La Passion…, Tome 1,P 62
[26] – تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال… ،محمدی ملایری، ج ۱، صص۱۳۶-۱۳۷.از بشّار بن بُرد در بخش «زنادقه و ملاحده» سخن خواهیم گفت.
[27] – در این باره از جمله نگاه کنید به عمادالدین نسیمی شاعر حروفی،علی میرفطروس، چاپ دوم ،انتشارات نیما،آلمان،۱۹۹۹،صص۶۹-۱۶۸؛«ناصرخسرو قبادیانی صدای طغیان، تنهائی و تبعید»،تاریخ در ادبیّات،علی میرفطروس،چاپ دوم،نشرفرهنگ،کانادا،۲۰۰۸ ،صص۳۹-۷۱
[28] -نگاه کنید به سیرت شیخ کبیر ابو عبدالله ابن خفیف شیرازی،ابوالحسن دیلمی،ترجمۀ رکن الدین یحیی بن جُنید شیرازی،تصحیح ا.شیمل – طاری،به کوشش توفیق سبحانی، انتشارات بابک،تهران ، ۱۳۶۳، ص۱۰۱؛ چهار متن…، ص ۱۴۱؛ سِیَرِ اَعلام النبلاء، ذهبی، ج۱۴، مؤسسه الرساله، بیروت، ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶، ص۳۲۵
[29] – عبدالحسین زرّین کوب ،تاریخ در ترازو، انتشارات امیرکبیر، تهران،۱۳۶۲، صص۱۵۴- ۱۵۶.استاد شفیعی کدکنی در مقالۀ «نقش ایدئولوژیک نسخه بَدَل ها» به این موضوع مهم پرداخته است.نگاه کنید به: مجلۀ نامۀ بهارستان، شمارۀ ۹ و ۱۰، بهار – زمستان ۱۳۸۳، صص۹۳-۱۱۰. مقایسه کنید با تصوّف و ادبیّات تصوّف،یوگنی برتلس،ترجمۀسیروس ایزدی، انتشارات امیرکبیر، تهران،۱۳۸۲،ص۱۴؛سیمای دو زن،سعیدی سیرجانی، چاپ دوم، نشر نو، تهران، ۱۳۶۸، ص۹.در بارۀ اهمیّت این موضوع و ضرورت «نگاهی دیگر» به متون ادبی و تاریخی نگاه کنید به مقالۀ سیما داد:« نظری به مقالۀ نقش ایدئولوژیکِ نسخه بدَل ها» از دریچۀ نقدِ جامعه شناختیِ متن در مکتب انگلو امریکن، مجلۀ نامۀ بهارستان، 4 شمارۀ ۱، تابستان-زمستان ۱۳۸۵، صص۳۸۱-۳۸۴
[31] – La Passion…, Tome 3,P 296
[32] -اشعار حلّاج،ترجمۀ بیژن الهی،انتشارات انجمن شاهنشاهی فلسفه،تهران،۱۳۵۴
[33] – La Passion…, Tome 1,PP 555-556
[34] – Tome 3,P 299 La Passion…,
در متن ماسینیون به جای سال ۳۰۹ تاریخ ۳۹۰/۹۲۲ ثبت شده است.
[35] – La Passion…, Tome 1,P 552
[36] – چهار متن…، ص ۴۲؛ دنبالۀ تاریخ طبری، ص۶۸۶۷؛ شرح دیوان الحلّاج، مقدّمۀ الشیبی، ص۵۵
[37] – La Passion …, Tome 1,P 271
[38] – عَبْهُر العاشقین، مقدّمه ،ص ٧٠
[39] – مجموعه آثار ابو عبدالرحمن سُلمی و بخش هایی از حقایق التفسیر…،ج ۱ ، گردآوری نصرالله پورجوادی، موسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران،تهران،۱۳۸۹،صص۲۳۵-۲۹۲
[40] – از ابوالحسین نوری در بخش«زندگی و عقاید حلّاج» سخن خواهیم گفت. برای تفسیر نوری نگاه کنید به مجموعه آثار ابو عبدالرحمن سُلمی…،ج۱، صص۲۲۵-۲۳۴
[41] – در این باره نگاه کنید به بخش «زندگی و عقاید حلّاج».
[42] – نگاه کنید به:سعید نفیسی،تاریخ نظم و نثر در ایران،ج1،تهران ،۱۳۴۴، ص۲۴۳؛ جواهر الاسرار و زواهر الانوار(شرح مثنوی معنوی)، تألیف مولانا کمال الدین حسین بن حسن خوارزمی، مقدّمه، تصحیح و تحشیۀ محمد جواد شریعت، ص۱،کتابفروشی مشعل، اصفهان،۱۳۶۰ ؛ «دیوان منصور حلّاج از کیست؟»، مهدی درخشان، ضمیمۀ مجلۀ دانشکدۀ ادبیّات تهران،۱۳۶۰، صص۶۵-۷۴؛قوس زندگی حلّاج، ص۱۸؛شرح فصوص الحِکم خوارزمی، تحقیق نجیب مایل هروی، ج۱، انتشارات مولی، تهران، ۱۳۶۴، صص ۱۷- ۱۸؛ اسرار التوحید، بخش اوّل ،مقدّمّۀ شفیعی کدکنی، صص۱۰۵-۱۰۶
[43] – سخنرانی در یادبودِ لوئی ماسینیون، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران، شمارۀ ۳، فروردین۱۳۴۲، ص۲۶۹
[44] – در اینجا «سپاسگزاری نگارنده» از دوستان عزیزی که در سامان یافتن این کتاب یار و مددکارِ بوده اند حذف شده تا در متن کامل کتاب منتشر گردد.
تارنمای دکتر علی میرفطروس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر