*«خطِّ سوم»ضمن پذیرفتن وجودِطرح کودتای دولت های آمریکا و انگلیس برای سرنگونی دولت مصدّق(ت.پ. آژاکس)،این ماجرا را اززاویۀ دیگری بررسی کرده است.
*مهندس زیركزاده:«مصدّق نقشۀ خود را داشت و نمی خواست درآن،تغییری بدهد!».
*مصدّق خطاب به وکیل مورداعتمادش،سرهنگ بزرگمهر:«بهترین حالت همین بودکه پیش آمد!».
***
طرح مسئله
انتشار کتاب کوچکِ«دکترمحمّدمصدّق؛آسیب شناسی یک شکست»باعث موج بزرگی از هیاهوها و جنجال های سیاسی شد؛جنجال هائی که بیشتر،بازتابِ«خشم و هیاهوی ذهنهای توسعه نیافته»بود و به همین جهت،گاه تاحدّ«مشّاطه گری»و«سوداگری با تاریخ»سقوط کردند؛بی آنکه به پرسش های مطرح شده پاسخ داده باشند.بااینحال،من ازهمۀ ناقدان و منتقدان کتابم سپاسگزارم ؛و نیزخوشحالم که برخی نویسندگان و پژوهشگران- با بحث ها و مقالات ارزشمند- ضمن غنابخشیدن به این بحثِ تاریخی،مفهوم«کودتای 28مرداد»را به چالش کشیده و مورد نقد و تردیدهای جدّی قرارداده اند.
متأسفانه پس ازگذشت 60سال،هنوز اسنادوزارت امورخارجۀ دولت انگلیس و سازمان های تابعِ آن دربارۀ رویدادهای 25تا28مرداد32منتشرنشده.«آتش گرفتن و سوختن بسیاری ازاسنادسازمان سیا در رابطه باسقوط دولت مصدّق»!!(بقول مسئولان سازمان سیا)نیزدرک کامل،همه جانبه و چندلایۀ وقایع مربوط به سقوط آسان وحیرت انگیزِدولت مصدّق را دشوار می سازد.ازطرف دیگر،آغشته بودنِ بیشترِ روایت هابه«مصالح ایدئولوژیک»و آمیختگی آنهابه عواطف و مأنوسات سیاسیِ«شکست خوردگان»(خصوصاًحزب توده)،تحلیل منصفانۀ این رویدادمهم را دشوارتر می کند.
درحالیکه روشنفکران و رهبران سوسیالیست شیلی ضمن نقدعملکردهای چپ روانۀ خود در وقوع کودتای خونبارِ«پینوشه»علیه دولت«آلنده»،ازملّت شیلی عذرخواهی کرده و راه تفاهم و آشتی ملّی را هموارکرده اند ،برای روشنفکران و رهبران سیاسی ایران،گوئی که تاریخ معاصرایران در28مرداد32 متوقّف شده وبااین«توقف»،ازدرک تحولات عظیم جامعۀ ایران پس از 28مرداد بازماندند.«انقلاب شکوهمنداسلامی»-ازجمله-محصول همین«توقّف»یا تعطیلیِ تاریخ بود.بااین باور،سال ها پیش نوشته بودیم:
-«آيندگان به تكرار دوبارۀ اشتباهات ما نخواهند پرداخت به اين شرط كه امروز ما ـ اكنونيان ـ رو در رو با تاريخ،گذشته و حال را از چنگ تفسيرهاى انحصارى يا ايدئولوژيك آزاد كنيم. براى داشتن فردائى روشن و مشترك،امروز بايد تاريخى ملى و مشترك داشته باشيم».
براین اساس کوشیدم تابه رویدادهای مبهم و پیچیدۀ 25 تا 28مرداد32-نگاهی تازه داشته باشم. ازطرف دیگر،کتابی که در صَدَدِ«آسیب شناسی شکست ازانقلاب مشروطیّت تا انقلاب اسلامی» بود،به سان«بحردرکوزه»-ضرورتاً-دربارۀ دوران پُرآشوب حکومت دکترمصدّق با ایحاز و اختصار فراوان همراه بود؛ایجاز و اختصاری که-گاه-موجب اخلال و ابهام دربرخی مطالب و مستندات کتاب شد.خوشبختانه استقبال چشمگیرخوانندگان و تجدیدچاپ های متعدّد کتاب در داخل و خارج کشور و نیز انتشارِ اینترنتیِ چاپ پنجم کتاب ،باعثِ تکمیل مطالب و مستندات«آسیب شناسی…»گردید؛از جمله،افزودنِ بخش های زیر:
-دکترمحمدمصدّق؛فصل ناتمام،
-دکترمحمّدمصدّق و محمّدعلی فروغی:دو روِش و منِش ِ سیاست ورزی درایران معاصر،
-دکترمظفربقائی؛قربانی حمّام فین حزب توده»،
-از«اردیبهشتِ دوزخی»تا«مرداد ماهِ خاموش»!
و…
ترجمۀ انگلیسی بخشی ازکتاب نیزبرای پژوهشگران خارجی می تواندچشم اندازِ تازه ای دراین باره بشمارآید.
«خطّ سوم» و رویداد ۲۸مرداد۳۲
ماجرای سقوط آسان و حیرت انگیز دولت مصدّق،تاکنون-بیشتر- ازمنظر«کودتا»یا«قیام ملّی» بررسی گردیده و جنبه های روانشناسی و شخصیّتی قهرمان اصلی آن(دکترمصدّق)موردِغفلت قرارگرفته است،درحالیکه می دانیم بسیاری از شخصیّت های مهم سیاسی در لحظات حسّاس باتصمیم یاانفعال و عزم و ارادۀ فردی خود،مسیرحوادث را تغییرداده اند.آخرین نمونۀ این مدعا،انفعال حیرت انگیزِ شاه برای سرکوب نکردنِ تظاهرات سال57(باوجودِ آماده باش و اصرارِ فرماندهان ارتش)بود.
ازاین زاویه،«خط سوم»ضمن پذیرفتن وجودِطرح کودتای دولت های آمریکا و انگلیس برای سرنگونی دولت مصدّق(ت.پ. آژاکس)،این ماجرا را از زاویۀ دیگری بررسی کرده که می تواند موردِ توافقِ«مدافعانِ نظریۀ کودتا»نیزباشد.
علاوه براین،«خط سوم»باطرح نکات مهمی،چشم اندازِتازه ای برای اندیشیدن و شناخت بهتر رویداد28مرداد32 ترسیم می کند.دربخشِ«از اردیبهشتِ دوزخی تا مرداد ماهِ خاموش»نشان داده ایم که مطبوعات ونشریه های آن دوران،بازتاب جامعه ای است که دکترکاتوزیان -به درستی- آنرا«جامعۀ کلنگی»نامیده است،جامعه ای که درآن،اندیشه و اعتدال و ادب سیاسی جای خودرا به قهر و خشونت و تخریب داده بود.
درواقع،اتحادملّی و انسجامی که یک سال پیش،باعث«قیام ملّی30تیر»شده بود،درآستانۀ28مرداد 32،کاملاًفروپاشیده و بربادرفته بود زیرا بُن بست در مذاکرات مربوط به نفت،تحریم های نفتی و درنتیجه:بحران های اقتصادی و مالی دولت مصدّق،قدرت نمائی های روزافزون حزب توده و اعتصابات متعدّدکارگری، و سرانجام:رفراندوم مشاجره انگیزِدکترمصدّق،انحلال مجلس و حوادث شب25مرداد(بهنگام ابلاغ فرمان شاه مبنی بر عزل مصدّق) سقف انتظارات،التهابات و احساساتِ حاکم برجامعه و رهبران سیاسی راچنان بالا برده بودکه بیشترِیاران دکترمصدّق و رهبران برجستۀ جنبش ملّی شدن صنعت نفت (خصوصاًآیت الله کاشانی،حسین مکّی،دکترمظفر بقائی،ابوالحسن حائری زاده و… (به صفِ مخالفان مصدّق پیوستند و این امر،دکترمصدّق را دچار تنهائی و انزوای شدیدی ساخته بود.
از راست به چپ:
عبدالقدیر آزاد، حسین مکی، دکتر مصدق، ابوالحسن حائریزاده ودکتر مظفر بقایی
این تنهائی -باتوجه به قدرت نمائی های روزانۀ حزب توده-می توانست برروحیه و روانِ حسّاسِ مصدّق تأثیرداشته باشد و باعث انفعال حیرت انگیزِ وی در28مرداد32 گردد.ما رَوَندِشکل گیریِ این انفعال آگاهانه و حیرت انگیزِ را چنین ترسیم کرده ایم:
1-خروج ناگهانی شاه ازایران-در25مرداد32-تأثیرات محسوسی در روحیّه وروان مردم عادی تهران داشت.عملکردهای حزب توده در سرنگونی مجسمه های شاه و رضاشاه و تغییرنام میدان ها وخیابان ها،مردم تهران ودیگرشهرهای مهم ایران را دچارترس و تردیدساخت واین هراس را به وجودآوردکه«آیا ایران،کمونیستی خواهدشد؟»{ملكی،نهضت ملّی و عدالت اجتماعی، ص205}.
نمونه هائی از تظاهرات هواداران حزب توده
بابک امیرخسروی،عضوبرجستۀ حزب توده و ازمسئولان حزبی درروز28مرداد-ضمن اعتقادبراین که:«برای روز 28مرداد،نه كودتائی برنامهريزی شده بود،و نه -اساساً- دشمنان نهضت ملّی پس از 25 مرداد، قادر به اجرای برنامهای بودند»،دربارۀ بی خبری رهبران حزب از روحیّه و روان مردم عادی،می نویسد:
-«واقعيـّت اين است كه ما غرق در دنيای خودمان بوديم.كتابها و رُمانهائی كه میخوانديم،شيوۀ زندگی ما،دامنۀ معاشرت ما-حتّی با خانوادۀ خود- و محافلی كه آمد و شد داشتيم، عالَم خود را داشت و ما را بتدريج از مردم جدا ساخته بود.در درون و عمق جامعه،واقعيـّتهائی جريان داشت كه ما نمیديديم و يا ناديده میانگاشتيم و اينها ثمرات تلخ خود را در روز 28 مرداد ببار آورد.از جمله:ذهنيـّت تودۀ مردم ِ آن ايـّام در قبال شاه و رژيم سلطنتی بود. اين مقوله، يك بارِ فرهنگی داشت كه طی سدهها و هزارهها، در ناخودآگاهِ تودۀ مردم ريشه دوانده بود…سلطنت و شاه در جهانبينی و ناخودآگاهِ مردم، نوعی قُدّوسيـّت داشت،گوئی بخشی از فرهنگ ما بود!»{نگاهی ازدرون به نقش حزب تودۀ ایران،صص581-615}.
2-درسراسرروزهای 25تا28مرداد،مصدّق در جستجوی شاه بودبه طوری که ضمن قبول عزل خويش توسط شاه،به پسرش،دكتر غلامحسين مصدّق،می گفت:«می خواهم ببينم حالا كه[شاه]مرا عزل كرده،كجا گذاشته رفته؟چكار كنم؟ مملكت را دست چه كسی بسپارم و بروم؟»{مصدّق ،غلامحسين،تاريخ شفاهی هاروارد،بکوشش حبيب لاجوردی،ژوئيۀ 1984، ص 12 ،نوار شمارۀ 12}.
3- در عصر روز 27 مرداد مصدّق معتقد شده بود:
-«از پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاه درخواست شود تا هرچه زودتر به ایران مراجعت فرمایند»{مصدّق،خاطرات وتألّمات، صص272-273}.
باچنین اعتقادی، ازشامگاه 27مرداد،دستگیری تظاهرکنندگان حزب توده آغازشدبطوری که بقول نورالدین کیانوری: حدود 600 نفر از افراد، مسئولین و كادرهای حزب توده دستگیر شدند و این امر، ضربۀ بسیار مهلكی بر ارتباطات حزب توده وارد ساخت{كیانوری، ص268؛ كیانوری،«حزب توده و مصدّق»، نامۀ مردم، شمارۀ 1 و2، 1359، صص5-6}.
4– باتوجه به خلع سلاح كامل نيرو هاى زُبدۀ«گارد شاهنشاهى»ودیگر واحدهای ارتش توسط دولت مصدّق ودستگيرى افسران عاليرتبۀ منسوب به كودتا(در25مرداد32)مخالفان نظامى مصدّق،فاقدنیرو و توان لازم برای انجام کودتا در28مرداد بودند.
5 –بقول عموم شاهدان و صاحبنظران:در28 مرداد32،هر پنج واحدِ ارتش، مستقر در پادگانهای تهران،به دکتر مصدّق وفادار بودند و نیروهای هوادار کودتا،حتّی برای اجرای یک عملیّات محدود شهری نیز نیروی لازم نداشتندآنچنانکه بقول سرهنگ غلامرضا نجاتی(سرهنگ هوائی وهوادار پُرشور دکتر مصدّق):
-«در نیروی هوائی، بیش از 80 در صد افسران و درجهداران از دولت مصدّق پشتیبانی میکردند…افسران جناح وابسته به دربار درنیروی هوائی- که اغلب شاغلِ پست های ستادی وفرماندهی بودند-با همۀ کوششی که به عمل آوردند، نتوانستند حتّی یک نفر خلبان را برای پرواز و سرکوب مردم، آماده کنند…درمرداد1332 در تهران، 5 تیپ رزمی وجود داشت و صدها تن افسر و درجهدار در پادگانهای تهران حضور داشتند، ولی کودتاچیان با همۀ کوششی که به عمل آوردند نتوانستند حتّی یکی از واحدها را با خود همراه کنند…»{نجاتی،جنبش ملّی شدن صنعت نفت ایران،چاپ هفتم،ص386}.
6-بابك اميرخسروى-کادربرجستۀ حزب توده و شاهدحوادث28مرداد32 درخیابان های تهران-تأكيد مى كند:
-«هيچ واحدِ منظمِ ارتشى در ماجراى روز 28 مرداد 32،شركت نداشت»{نگاهی ازدرون به نقش حزب تودۀ ایران،ص628}.
7-پس از دستگيری «ارنست پرون» (از عوامل دست اول طرح کودتا و جاسوس انگلیس در دربار) در صبح 25 مرداد 32 و كشف وسايل جاسوسی در اقامتگاه وی توسّط سرهنگ اشرفی (فرماندار نظامی دولت مصدّق در تهران)،مصدّق ـ قبل از 28 مرداد ـ «پرون» را آزاد و در عوض،فرماندار نظامی خويش (سرهنگ اشرفی) را بازداشت كرد!.سرهنگ سررشته(هوادارِ پُرشوردکترمصدّق) تأكید میكند كه: سرهنگ اشرفی با كودتاچیان همكاری نداشت و توقیف او، كمك بزرگی به كودتا بود!{سررشته،صص110-111و120-121 مقایسه كنید با: نجاتی،صص413 و603}.
8-با وجود مخالفت شديد سرتيپ رياحی(رئيس ستاد ارتش دولت مصدّق) و ديگران،به دستور و اصرار مصدّق،سرتيپ محمّد دفتری-که معروف به همدستی با «كودتاچيان» بود-ضمن حفظ رياست نيروهای مسلّح گمرك،به رياست فرمانداری نظامی تهران ونیزهمزمان،به رياست شهربانی كلّ كشورمنصوب شدولذا،این سه بازوی مسلّح دولت مصدّق،منفعل یا دراختیار مخالفان مصدّق قرارگرفت.
9-باوجودخواهش یاران نزدیک مصدّق برای فراخواندن مردم به خیابان ها ویا استمدادکمکِ مردمی ازطریق رادیو،دکترمصدّق ازانجام این اقدام حیاتی خودداری نمود، ازاین رو، درسراسرروز28مرداد رادیوتهران به پخش برنامه های عادی واعلام نرخ اجناس وکالاها مشغول بود!
10-باوجود اصرارِبرخی ازیاران دکترمصدّق،خصوصاًً دکترفاطمی،مبنی برتوزیع اسلحه دربین نیروهای حزب توده،دکترمصدّق ضمن امتناع حيرت انگيز درمقابله با«كودتاچيان»،از هوادارانش خواست تا درخانه های شان بمانند واز هرگونه تظاهرات ضدسلطنتی در روز28مرداد خودداری کنند.مهندس زیركزاده(که از ساعات اولیـّه روز 28 مرداد در خانۀ مصدّق بود)میگوید:
-«… در آن روز، واضح بود كه دكتر مصدّق مردم را در صحنه نمیخواهد…تمام آنهائی كه در آن روز در خانۀ نخستوزیر (بودند) بارها و بارها، تكتك و یا دستهجمعی از او خواهش كردند اجازه دهد مردم را به كمك بطلبیم، موافقت نكرد و حتّی حاضر نشد اجازه دهد با رادیو مردم را باخبر سازیم…مصدّق با تقاضای او [دكتر فاطمی] برای خبر كردن مردم[ازطریق رادیو]مخالفت كرده بود.مصدّق نقشۀ خودراداشت ونمی خواست درآن،تغییری بدهد»{زیرک زاده،پرسشهای بی پاسخ درسالهای استثنائی، صص140و 304، 311و322-325}.
این تغییرموضع،هم بخاطرشرایط حسّاس سیاسی،وهم،ناشی ازطبع مسالمت جو وخشونت پرهیزِ مصدّق بود.بقول دکتركاتوزیان:
-«این هم نمونهای دیگر از وجود دو نیروی دیالكتیكی در سرشت مصدّق بود:جنگیدن بدون هراس و با توان بی حدّ و مرز در زمانی كه هنوز امیدی میبیند، و بعد،تغییر جهتی به همین قدرت و عقبنشینی كامل در زمانی كه همه چیز را از دست رفته میداند…».
Homa Katouzian, Musaddiq and the struggle for power in Iran ,pp. 14 and 6
متن فارسی،ترجمۀ فرزانۀ طاهری،ص20
11ـ درمقالۀ مستندی ما به امکانات حیرت انگیز و قدرت نظامی-تشکیلاتی حزب توده درآستانۀ 28مرداد اشاره کرده ایم،با توجـّه به قدرت نظامی-تشکیلاتی به نظرمی رسدکه مصدّق ادامۀ نبرد را دیگر به سود خود و به صلاح ملّت ایران نمیدانست و بهمین جهت در بامداد 28 مرداد، پیشنهاد دكتر فاطمی مبنی بر: «به ستاد ارتش دستور داده شود تا اسلحه در اختیار تودهایها بگذارند» را رد كرد{حسین مكّی، صص411-412}.
مصدّق همچنین، درخواست رهبران حزب توده برای«توزیع ده هزار قبضه تفنگ و سلاحهای سبك به منظور دفاع از دولت مصدّق» را رد نمود:
Foreign Relations of the United States, volume X, 1951-1954, Editor in Chief John P. Glennon, Washington, 1989,doc n° 362, p.784
مقایسه كنیدباجوانشیر،ص312؛شایگان، سیـّد علی، خاطرات،صص9-10؛ كیانوری، ص276،ورقا،ص186-187
دکترسپهرذبیح،متخصصّ تاریخ معاصرایران،استاد ممتازکالج«سنت مری»و سردبیرسابق روزنامۀ باخترامروز(حسین فاطمی)دراین باره می نویسد:
-«هیأتی (که) از جانب حزب توده با مصدّق تماس گرفت نتوانست موافقت او را برای پخش اسلحه میان تودهایها و جبهۀ ملّیهای تندرو جلب کند.گزارش شده است که مصدّق به نمایندگان حزب توده و تنی چند از یاران وفادار خود گفته بود که ترجیح میدهد طرفداران شاه او را زجر کُش کنند، اما خطرِیک جنگ داخلی را نپذیرد»:
The Mossadegh era: roots of the Iranian revolution. Lake View Press (Original from: University of Michigan),p121
ترجمۀ فارسی،محمدرفیعی مهرآبادی،ص179،مقایسه کنیدبا:جوانشیر،ص307
12- دکترانورخامه ای نیز-ضمن اشاره به قدرت نظامی و آماده باشِ سازمان افسران حزب توده و توان بسیج سازمان جوانان آن حزب- می گوید:
-«اگرمصدّق می خواست،حزب توده می توانست جلوی کودتارابگیرد»{روزنامۀ شهروند، به مناسبت 28 مرداد،شهريورماه 1386}.
13-مهندس زیرک زاده ضمن تأکیدبراینکه:«از اواخر سال 1324 تا مرداد 1332 حزب توده هر وقت می خواست می توانست با یك كودتا تهران را تصـّرف كند»یادآورمی شود:
-«درروزهای بين 25تا28مرداد32 حزب توده به دکترمصدق اطلاع می دهدکه کودتائی درپيش است وحزب توده حاضراست برای رفع آن به دولت کمک کند..معهذا [مصدّق]کمک حزب توده را ردکرد…بخوبی می بینیم که مصدّق با ردکمک حزب توده چه خدمت بزرگی به ملّت ایران کرده است»{زیركزاده، صص322-325}.
15-باتوجه به ردِ کمک حزب توده توسط مصدّق وناکامی این حزب، شایعۀ خودکشی«آناتولی لاورنتیف»،سفیرفوق العادۀ دولت شوروی درشامگاه 28مرداد32 معنای سیاسی خاصی می یابد!.«لاورنتیف»سازماندۀ کودتای کمونیستی علیه«ادوارد بنِش»(Edvard Beneš)رئیس جمهورچکسلواکی بودکه به تازگی واردتهران شده بود!{نگاه کنيدبه خاطرات سياسی عبدالحسين مفتاح(معاون وزارت خارجۀ دولت مصدّق)،انتشارات پرنگ،پاریس، 1363،صص58-69و71}.
آخرین عکس تأمّل انگیز دکترمصدّق پیش از 28مرداد
ملاقات با«لاورنتیف»،سفیرفوق العادۀ دولت شوروی درتهران:2 اوت 1953=11مرداد32
بنابراین:
–با وجودطرح کودتای آمریکاوانگلیس،معروف به«ت.پ.آژاکس»(مخفّف «پاکسازی ایران ازحزب توده»)،
-باوجودانحلال مجلس وصدورِفرمان عزل مصدّق توسط شاه،
-وباوجودآنکه عموم نیروهای نظامی وانتظامی و همۀ رادیوها دراختیارمصدّق بودند،می توان گفت که نگرانی مصدّق ازاحتمالِ افتادنِ ایران به دستِ نیروهای رزمندۀ حزب توده،باعث چرخش عظیم و انفعالِ حیرت انگیزِاو درروز28مرداد32شد.شایدبه این خاطر بود که مصدّق-بعدها-به وکیل مورداعتمادش،سرهنگ بزرگمهر،گفته بود:
–«بهترین حالت همین بودکه پیش آمد!»:
{کارنامۀ حزب توده ورازشکست مصدّق،عبدالله برهان،ج2،ص190}.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر