۱۰ آذر ۱۴۰۴

سنگ‌پرانی به تاریخ، زخمی که در دل هر ایرانی می‌ماند

صحنه‌ای کوتاه از یک فیلم که در بخشی از آن مسابقه سرگرمی هست، شاید در نگاه اول چیز مهمی نباشد. اما وقتی در آن صحنه، نمادهای هزاران‌ساله ایران -شیردال، درفش کاویانی، نقش‌مایه‌های باستانی- به «سیبل سنگ‌پرانی» تبدیل می‌شوند، مسئله دیگر شوخی، سرگرمی یا خلاقیت نیست. این یک ضربه نمادین است؛ ضربه‌ای که هر ایراندوست واقعی آن را با گوشت و پوست حس می‌کند.

۱. وقتی سرگرمی، زخمی به هویت می‌زند

من سال‌هاست با رسانه کار کرده‌ام و می‌دانم اشتباه و خطا در برنامه‌سازی طبیعی است.
اما بعضی چیزها «خطاست» و بعضی چیزها «خیانت».
وقتی شیردال—نمادی ریشه‌دار از قدرت، خرد و شکوه ایران باستان—در مقابل دوربین به هدف سنگ تبدیل می‌شود، دیگر اسمش شوخی نیست. این صحنه یعنی ما در بازیِ بی‌فکرانه سرگرمی، داریم به همان چیزی سنگ می‌زنیم که ما را نگه داشته، ما را ساخته، ما را معنا داده.

هیچ ملت ریشه‌داری نمادهای خودش را برای تفریح خُرد نمی‌کند.

۲. درفش کاویانی، پرچم یک شورش نیست؛ پرچم یک حافظه مشترک است

درفش کاویانی فقط یک پرچم قدیمی نیست.
خاطره‌ای است از زمانی که یک آهنگر ساده در برابر ستم ایستاد و مردم دور او حلقه زدند.
این نماد، روح مقاومت ایرانی است.
حالا تصور کن همین نماد را روی یک تابلو خُردشدنی چاپ کرده‌اند تا شرکت‌کنندگان آن را با سنگ بزنند و بخندند و تشویق شوند.

این فقط بی‌احترامی نیست؛
خاموش‌کردن یک روایت است.

۳. من این درد را اولین‌بار سال‌ها قبل حس کردم

سال‌ها پیش که مسئول دفتر نماینده مجلس بودم، هر روز با مردم سروکار داشتم؛ با کسانی که هویت برایشان موضوع «دلی» نبود، موضوع «زندگی» بود.

یک روز پیرمردی از روستاهای استان یزد آمد. یک ترمه دستبافت همراهش بود که نقش سیمرغ روی آن نقش بسته بود. گفت:
«این رو مادرم با دست بافت، سحر که می‌شد می‌نشست کنار چراغ پیه‌سوز. می‌گفت این سیمرغه، نگهبان این خانه‌ست. اگه ازش مراقبت نکنی، خونه بی‌برکت می‌شه.»

آن روز فهمیدم نمادها برای مردم فقط شکل نیستند؛
«آستانه‌ی امنیت احساسی» هستند.
وقتی امروز می‌بینم همین نمادها را در یک مسابقه سطحی، قابل له شدن و قابل سنگ خوردن نشان می‌دهند، انگار حرف همان پیرمرد در گوشم می‌پیچد:
«از سیمرغت مراقبت کن…»

۴. مسئله فقط یک مسابقه نیست؛ مسئله الگوی تکرار شونده است

در سال‌های اخیر بارها دیده‌ام که به بهانه «سرگرمی»، «خلاقیت» یا «طنز»، بخشی از حافظه تاریخی ما بی‌معنا یا مضحک جلوه داده شده.
این نوع رفتارها آهسته عمل می‌کنند؛
نه با ضربه مستقیم، بلکه با عادی‌سازی.

امروز نماد را سیبل می‌کنند،
فردا تاریخ را دستمایه شوخی،
پس‌فردا اصالت را موضوع ریشخند.

هویت‌ها همین‌طور از هم می‌پاشند؛
نه با یک اتفاق بزرگ، بلکه با صد اتفاق کوچک.

۵. رسانه‌ای که ریشه مردم را نفهمد، مردم را از خودش دور می‌کند

مردم ما تلخی دیده‌اند، جنگ دیده‌اند، سختی چشیده‌اند، اما یک چیز را همیشه نگه داشته‌اند:
غرور هویتی.
این غرور با هیچ سرگرمی قابل معامله نیست.

وقتی رسانه به نمادهای ریشه‌دار شوخی می‌کند، اشتباه نمی‌کند—
مخاطب خودش را از دست می‌دهد.
ایران، کشوری نیست که نمادهایش قابل مصرف سرگرمی باشند.

۶. خشم مردم طبیعی است، چون این کار «بی‌ریشگی» را تبلیغ می‌کند

مردمی که هزاران سال ایستاده‌اند،
مردمی که فرهنگشان از مرزها گذر کرده،
مردمی که هنوز شاهنامه می‌خوانند، نوروز می‌گیرند، سدره‌پوشی و آتش‌افروزی را می‌شناسند…
چطور می‌توانند ببینند نمادهایشان،
آن هم با مجوز رسمی،
به ابزار مسابقه تبدیل شود و ناراحت نشوند؟

این ناراحتی «احساساتی بودن» نیست—
حق طبیعی هر ایرانی است.

۷. نماینده زرتشتیان و نهادهای فرهنگی باید پاسخ بدهند

بخش بزرگی از این نمادها ریشه در فرهنگ زرتشتی و ایرانیِ پیش از اسلام دارد.
برای همین انتظار می‌رود نماینده زرتشتیان در مجلس نسبت به این اتفاق واکنش نشان دهد.
همچنین نهادهای فرهنگی که وظیفه محافظت از هویت ایرانی را دارند، باید توضیح دهند چگونه چنین صحنه‌ای از مراحل بازبینی عبور کرده.

سکوت در برابر چنین توهینی،
خودش نوعی مشارکت در عادی‌سازی است.

فرجام سخن: تحریم مردم تنها واکنش مؤثر است

وقتی نمادهای ما سنگ می‌خورند،
وقتی فرهنگ ما شوخی گرفته می‌شود،
وقتی برنامه‌سازان به‌جای احترام، ساده‌انگاری می‌کنند،
یک ابزار همیشه در اختیار مردم باقی می‌ماند:

تحریم.

بیننده‌ای که چنین برنامه‌ای را نبیند،
رأی خودش را پس گرفته.
این ساده‌ترین و قدرتمندترین واکنش است.

در تاریخ ایران همیشه این مردم بودند که خط قرمزها را نگه داشتند،
نه نهادها و نه مدیران.

امروز هم همین مردم باید بگویند:
هویت ما قابل معامله نیست.
قابل شوخی نیست.
قابل سنگ‌پرانی نیست.

اگر هویت ایران سیبل شود،
خاموش‌کردن آن،

بلندترین فریادِ دفاع از ریشه‌هاست. 




امرداد - فرهاد رویین‌تن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر