۲۵ اسفند ۱۴۰۳

تاریخ و فرهنگ ایران - پرده‌خوانی شاهنامه‌ای، از دیروز تا امروز

در این جهان پرشتاب هنوز هم می‌توان با بازآفرینی هنرهای سنتی، میان گذشته و امروز پل زد. پرده‌خوانی شاهنامه، یکی از یادمان‌های فرهنگی کهن ایرانی‌ست که اکنون در قالب‌های نوین و جذاب می‌تواند به نسل جوان و نوجوان معرفی شود.

به گزارش امرداد، مجید کریمی، پژوهشگر فرهنگی، با طراحی و بازآفرینی پرده‌ای رنگین از ۴۳ نگاره، داستان‌های شاهنامه را از پیشدادیان تا کیانیان و حماسه‌های رستم به تصویر کشیده است. این پرده، که با شیوه‌های نوین، از نسخه‌های خطی شاهنامه و آثار استادان نگارگری معاصر برگرفته شده، نه‌تنها یک اثر هنری، بلکه پنجره‌ای به سوی هویت و فرهنگ ایرانی است.

– نخست از پرده‌ای که طراحی کرده‌اید و ویژگی‌های آن بگویید.

پرده‌ی شاهنامه‌ای که پیش رو هست از 43 نگاره‌ شکل گرفته که دوره‌ی تاریخی پیشدادیان تا دوره‌ی تاریخی کیانیان و سپس حماسه‌های رستم و برخی داستان‌های شاهنامه را دربرمی‌گیرد. در این پرده نگاره‌های نسخه‌های خطی شاهنامه را رونگاری (فتوشاپ) کردیم. به این شکل، پیرنگ زیبایی گرفته تا بتواند داستان‌های شاهنامه و جهان‌بینی فردوسی را برای رده‌های سنی نوجوانان و جوانان، شناسایی کند و برای آن‌ها پیوند زیبا و نزدیکی با شاهنامه پدید بیاورد.
در این پرده، در دو سو، یعنی در بال‌های سمت چپ و راست، ما دو نماد ایرانی و آریایی را تصویر کرده‌ایم. این دو نماد، بنیاد اندیشه‌ی فردوسی است. یکی پرچم کاویانی‌ست که فردوسی بارها آن را پرچم ایستادگی ایرانیان دانسته است. نماد دیگر فَرَوَهَر است که در بالا یا پیشگاه پرده جای گرفته است. فروهر نماد جهان‌بینی و اندیشه‌ی آریایی- ایرانی و فردوسی است و نیز نماد اندیشه‌ی نیک، کردار نیک و گفتار نیک. ما این را در پرده جای داده‌ایم تا بگوییم چنین اندیشه‌ای بستر و ستون پایداری ایرانیان است. اگر از راهِ اندیشه‌ی نیک و گفتار نیک و کردار نیک جدا بشویم و کج برویم، گمراه خواهیم شد و اندیشه‌ی آریایی- ایرانی فرو می‌ریزد. در پیشانی پرده هم نوشته شده: راه یکی است و آن راستی است.

– انگیزه شما برای طراحی این پرده چه بوده است؟
– شوند و چرایی اینکه چرا پیرنگ این پرده را ریخته‌ام، آن است که من بر آن شدم که درباره‌ی پرده‌هایی که از سده‌های گذشته درباره‌ی شاهنامه ساخته و به‌کار رفته است، پژوهش کنم. پرده‌های گذشته یا تک‌نگاره بودند یا چند نگاره. همگی هم در بستر یک داستان. برای نمونه پیرنگ حماسه‌ی رستم و نبردها و رزم‌های او را در یک پرده به ابعاد و اندازه‌ی 5/1 در 3 متر می‌ریختند و پرده‌خوان می‌آمد و تنها داستان رستم و رزم‌های او را توضیح می‌داد و می‌خواند و با حرکاتش نمایش می‌داد. او با چوب‌دستی حرکاتی نمایشی نشان می‌داد و بدین‌گونه بینندگانش را با طرح و داستان پرده آشنا می‌کرد.
پس از بررسی‌ها و پژوهش‌هایی که کردم و نیز در نشست‌هایی که با گروه نونهالان و نوجوانان داشتم، دریافتم که پرده‌خوانی در حال فراموشی است. این را هم دریافتم که باید به‌گونه‌ای نوین و به‌روز پرده را به بچه‌ها شناساند. به‌گونه‌ای که برای بچه‌ها کشش داشته باشد و شیفته‌ی آن بشوند و بتوانند با پرده پیوند برقرار کنند. با این کار آن‌ها می‌توانند با سروده‌های فردوسی و داستان‌های گوناگون شاهنامه آشنا شوند و در اندیشه‌ و ذهن آن‌ها اندیشه‌هایی را که اشاره کردم، جا بیفتد و اندیشه‌ی و گفتار و کردار نیک را در جان آن‌ها جاری کند.
انگیزه و شوند دیگر این کار آن بود که من می‌خواستم که برای نخستین‌بار گروه‌های سنی نونهالان و نوجوانان را با جهان‌بینی شاهنامه آشنا کنم. به دیگر سخن، آن‌ها با دیدن این پرده (که من آن را «شاه‌نگاره» می‌نامم) و آشنایی با آن دوره‌ی پیشدادیان که نخستین ایرانیان در زمانه‌ی استوره‌ای بوده‌اند و نیز با دوره‌ی کیانیان، آشنا شوند و شهریارانی مانند کیومرث، سیامک، هوشنگ، تهمورث و جمشید را بشناسند و داستان‌ها را ادامه بدهند تا به فریدون برسند. یعنی زمانی که فریدون تاج و تخت کیانی را از ضحاک بازمی‌ستاند. در این میان ، بچه‌ها با نمادهای بزرگ شاهنامه نیز آشنا می‌شوند و آموخته‌ها در پس اندیشه‌ی آن‌ها می‌ماند. این یکی از ویژگی‌های پرده‌خوانی نوین است که من چنین گمان بُردم که در دوره‌ی نوین رسانه‌ای و ارتباطات، می‌تواند به‌ویژه در مدرسه‌ها برای بچه‌ها جالب باشد و کار بشود و این گروه سنی از راه پرده با شاهنامه آشنا بشوند. افزون بر اینکه بچه‌ها با پرده می‌توانند نمایش هم اجرا کنند.
ما به بچه‌ها نمی‌گوییم بیایید نقالی کنیم، اما زمانی که پای پرده می‌آیند و داستانی را اجرا و بازی می‌کنند، دارند نمایش می‌دهند و آهسته‌آهسته هنرهای نمایشی شاهنامه‌ای و حماسی را یاد می‌گیرند. این پرده، یک سینمای زنده‌ در برابرشان است که می‌توانند با حرکت و بالا بردن صدا و حنجره و آوا، هر کدام‌شان سخن‌ور و سخن‌گو و سروده‌خوان و نقال و پرده‌خوان بشوند، بدون آنکه ما به آ‌ن‌ها بگوییم شما دارید نقالی و پرده‌خوانی می‌کنید.

– برخی چهره‌های این پرده‌ با آنچه ما در پرده‌های سنتی می‌شناسیم، فرق دارد. آیا چهره‌ها را بازطراحی کرده‌اید یا از منابع دیگری بهره برده‌اید؟
– درباره‌ی چهره‌ی پادشاهان، بررسی‌‌هایی کردم و چهره‌ی آن‌ها را از روی نسخه‌های خطی شاهنامه (مانند نسخه‌های بایسنقری و تهماسبی)، از سده‌ی 16 میلادی به این سو، برگزیدم. همچنین چهره‌هایی که نگارگران هم‌روزگار (معاصر) ما کشیده‌اند، بررسی کردم و از آن‌ها هم ایده گرفتم و در پرده استفاده کردم. از مهم‌ترین آن‌ها می‌توانم به استاد بهرامی اشاره کنم که چهره‌ای را برای ما نگارگری کردند، یا دیگرانی که از هنر آن‌ها استفاده کردیم، مانند استاد فرشچیان که چهره‌های رستم و گُردآفرید را نگارگری کرده‌اند. بنابراین چهره‌ها گِردآوری‌شده‌ای‌ست از چهره‌هایی که در نسخه‌های شاهنامه نگارگری شده بود و هم‌چنین چهره‌هایی که در یک‌سده‌ی گذشته از سوی نگارگران هم‌روزگار نقاشی شده است، اما رونگاری (فتوشاپ) شده‌اند و کار روی چهره‌ها انجام گرفته تا شفاف‌تر و نمایان‌تر و برجسته‌تر باشند. روی سایه‌ها، روی چشم‌ها و صورت و حتا اندام‌ها و حرکات بدن هم رونگاری شده تا حس و حرکت و روح کار را بازتاب بدهد و بچه‌ها، یا هر کسی که بیننده‌ی این پرده است، به سمت آن کشش پیدا کنند و به‌خوبی جزییات و ریزه‌کاری‌ها را ببینند.

– تاریخچه پرده‌خوانی تا کجا پیش می‌رود؟ نخستین پرده‌خوان‌ها چه کسانی بودند؟ آیا این آیین را در دوران باستان هم داشته‌ایم؟
– سنت یا آیین پرده‌خوانی ریشه‌های کهن و دیرینه‌ای حتا در نزد انسان‌های نخستین دارد. آن‌ها در غارها روی سنگ‌ها و صخره‌های درون غار نقاشی می‌کردند. به هر شوندی که بوده این نشان می‌دهد که آن‌ها می‌خواستند چیزی را بنمایانند و تنها برای سرگرمی نبوده است. آن در پی نشان دادن احساسات خودشان بر روی سنگ‌ها بوده‌اند. اما پسان‌تر که بیاییم می‌بینیم که انسان‌ها در پهنه‌ی ایرانشهر (هم‌چنان که در شاهنامه آمده) نقاشی‌های نمایشی را به تصویر می‌کشیدند. در دوران پس از استوره‌ها نیز متوجه می‌شویم و اسنادی از نسخه‌های خطی هم برای آن داریم که خنیاگرانی بوده‌اند و نیز بازیگرانی که شهر به شهر دوره‌گردی می‌کردند. این در دوره‌ی اشکانی مستند هم هست و به آن‌ها «گوسان» می‌گفتند. متونی به زبان پارسی داریم که به این دوره‌گردانِ شهرها اشاره شده است که در پهنه‌ی ایرانشهر نمایش می‌دادند و بازی می‌کردند. آن‌ها پرده‌خوانان نخستین بوده‌اند.
در دوره‌ی پس از باستان هم باز پرده‌خوانی (یا همان سینمای کهن و دیرینه) دوباره در شهرها رونق می‌گیرد. این با آرامشی که در اوضاع پدید آمده بود، انجام گرفت. اما در زمان صفویه است که به دوره‌ی نوین پرده‌خوانی می‌رسیم. در آن دوره است که نخستین پرده‌خوانان در قهوه‌خانه‌ها به میان می‌آیند و کارهای ارزنده‌ی خودشان را در قالب پرده‌خوانی، شمایل‌خوانی یا پرده‌گردانی به نمایش می‌گذاردند و این تنها در قهوه‌خانه‌ها نبوده، در گذرگاه‌ها، در چهارسوها و در میادین هم دوره‌گردها می‌ایستادند، پرده را آویزان می‌کردند و گروهی را دور خودشان گیرد می‌آوردند و شروع می‌کردند به داستان‌سرایی یا داستان‌های شاهنامه را به شکل نمایشی روی پرده بُردند. حالا پرده‌ها گاه یک داستان داشت و گاه دو داستان. گاه به صورت طومار بود و پرده از بالا به پایین کشیده می‌شد و داستان به داستان پرده را می‌سرودند یا نقالی می‌کردند و می‌خواندند.
در دوره‌ی قاجار دوباره پرده‌خوانی به میان می‌آید و بازار کار پیدا می‌کند و قهوه‌خانه‌ها رونق می‌گیرند. ولی در یک‌سده‌ی گذشته، در پایان دوره‌ی قاجار، و هم‌چنین دوره‌ی پهلوی یکم، پرده‌خوانی آهسته‌آهسته با آمدن تیاتر یا نمایش نوین و بعد سینما، از شهرها رخت برمی‌بندد و پرده‌خوانان که استادان بسیار بزرگی بودند و آخر‌ینشان استاد غلامی بود، درمی‌گذرند و نسل کهن پرده‌خوانان یا نقالان فراموش می‌شوند.

– پرده‌خوانی به شکل امروزی در چه دوره‌ای شکل گرفته است.
– آنچه از اسناد و مدارک به دست ما رسیده است، در دوره‌ی صفویه بی‌گمان ما پرده‌خوان داشته‌ایم، اما پرده‌خوانی به‌شکل تاریخی آن به دوره‌ی اشکانی بازمی‌گردد، هرچند اثری از آن پرده‌ها نمانده و نمونه‌ای از آن‌ها در دست نداریم که بدانیم چگونه پرده می‌خوانده‌اند.

– آیا می‌توان پرده‌خوانی را گونه‌ای نمایش و پرده‌خوان را بازیگر بدانیم؟
– پرده‌خوانی نخستین آفرینش هنری ایرانیان در بازیگری و نمایش است که از چندهزارسال پیش باز مانده است. بنابراین ما سربلند و سرافرازیم که به‌عنوان ایرانی پیش از آن‌که غرب به دوره‌ی نوین تیاتر و سینما برسد، پرده‌خوانی و بازیگری و خنیاگری را داشته‌ایم و از آن بهره‌مند بوده‌ایم.
این را هم به سخنم بیفزایم که برخی از آثاری که در شاه‌نگاره‌ام دیده می‌شود از استادان برجسته‌ای است مانند: استاد محمود فرشچیان، استاد حسین قوللر آقاسی، استاد محمد بهرامی، استاد منصور وفایی و هم‌چنین استاد علی‌اصغر تجویدی و استاد نادر لنجانی. از آثار این استادان بهره‌برداری و در جای‌جای این شاه‌نگاره استفاده شده است. البته ما در کار پرده‌خوانی برای گروه‌های نونهال و نوجوان، چندان وارد ریزه‌کاری‌ها نخواهیم شد. آن‌ها آهسته‌آهسته، هنگامی که با شاهنامه و شاه‌نگاره آشنا شدند، با استادان نگاره‌گر هم آشنایی خواهند یافت.

– پژوهش و اجرای این پرده چقدر زمان بُرد؟
– گزینش و انتخاب نگاره‌ها و هم‌چنین گذاشتن نمادها و اندیشه‌هایی که من می‌خواستم بر روی آن پافشاری کنم، چند سال زمان بُرد. توانستیم این پرده را ویرایش نخستین کنیم و سپس روی نرم‌افزارِ فتوشاپ ببریم و به صورتی که می‌بینید درآوریم. در مورد رونگاری پرده، دخترم شادی سه‌ماه بر روی آن کار کرد تا انجام بگیرد تا به آن کسی که می‌خواهد این پرده را ببیند و در برابر آن بنشیند و از زبان پرده‌خوان داستان‌ها را بشنود، درهم‌پیوستگی شاه‌نگاره شناسانده شود.

– کدام داستان شاهنامه که بر پرده آمده است برای شما جذاب‌تر است؟
– انگاره‌ای که من می‌خواستم در این شاه‌نگاره بگذارم و همیشه اندیشه‌ای بوده که من را به خود می‌کشیده است، این بوده که بازتابی از جهان‌بینی شاهنامه باشد تا بتوانم آن را به نونهالان و نوجوانان و حتا بزرگسالان نشان بدهم و بگویم که در شاهنامه چگونه می‌توان نمادهایی را گرفت که بتوانیم روی پرده‌خوانی بیاوریم و پرده‌خوان آن را بشناساند؟ به سخن دیگر، مفاهیم و اندیشه‌ی فردوسی را به ما بشناساند. آن‌جا که فردوسی در آفرینش جهان شروع به سرایش می‌کند، می‌گوید: در آغاز باید که دانی درست/ سرِ مایه‌ی گوهران از نخست؛ که یزدان ز ناچیز چیز آفرید/ بدان تا توانایی آرد پدید. این بیت‌ها من را به خود مشغول کرد. دلباخته‌ی این بیت‌ها شدم و گفتم باید این را در آغاز پرده بگذارم. باید نگاره‌ای را پیدا کنم که بتواند این بیت‌ها را نشان بدهد و ما بتوانیم به گروه‌های نوجوان و جوان این مفهوم را برسانیم. آمدم و یک نگاره‌ای از هستی و گیتی را به نمایش گذاشتم که در آن انسان‌های نخستین به‌ تدریج در جهان پا می‌گذارند. خوشبختانه با پژوهشی که کردیم نقاشی‌ای را یافتیم که توانست خیلی خوب این بیت‌ها را نشان بدهد.
فردوسی بزرگ، در آن بیت‌ها، به زیبایی می‌گوید که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید؛ یعنی هیچ بود و بود شد. من روی این مساله بسیار اندیشیدم تا بتوانم این را روی پرده بیاورم. بچه‌ها که روبه‌روی پرده می‌نشینند، می‌پرسند که این چیست؟ من به آن‌های می‌گویم بیت‌ها را حفظ کنید و سپس جزییات آفرینش را برا‌یشان توضیح می‌دهم و آن‌ها خیلی خوب ارتباط برقرار می‌کنند.
اما اگر بخواهم انتخابی بکنم باید بگویم که همه‌ی داستان‌ها به دقت انتخاب شده و نمی‌توانم بگویم کدام داستان بر داستان دیگر برتری دارد. اما شخصیت جمشید را بسیار دوست دارم و هم‌چنین فریدون را. این دو، پادشاهان بزرگ جهان و ایرانشهر بودند. گمان می‌کنم ما باید روی این دو چهره کار کنیم و ببینیم فردوسی بزرگ درباره‌ی آن‌ها، چه گفته است. ما بزرگی جمشید را به بچه‌ها می‌گوییم. اما باید بدانیم که فردوسی بزرگ بد و خوب پادشاهان را با هم گفته و هیچ‌گاه هیچ پادشاهی را نستوده مگر این‌که زشتی و کج‌روی آن‌ها را هم بازگو کرده باشد. شما می‌بینید که شاهنامه هم از بزرگی جمشید می‌گوید و همه از غرور او. در پرده، غرور جمشید را هم به تصویر کشیده‌ایم که بدنش دوپاره می‌شود. این برای بچه‌ها جالب است و درس می‌گیرند. انسان می‌تواند در بالاترین جایگاه‌ها باشد، اما به لغزشی گمراه و در میان مردمانش خوار شود. فردوسی به درستی و زیبایی این پادشاه بزرگ ایرانی را که ما سرافراز و فرخنده به نام او هستیم، آنجایی که می‌لغزد، نکوهش می‌کند. سپس فریدون را داریم که پادشاه بسیار بسیار بزرگی است و می‌تواند ایرانشهر را سامان و گسترش بدهد و سرزمین‌های ایرانی را نگه دارد. پس دوران شکوهمندی در زمان پادشاهی جمشید و فریدون داشته‌ایم. البته فریدون پس از آن‌ ایران را بخش‌بندی می‌کند و از ایرانشهر سه پهنه‌ی بزرگ می‌سازد. در اینجا داستان غم‌انگیزی را داریم که فردوسی آن را بازگو می‌کند (داستان کشته شدن ایرج). همه‌ی داستان‌ها برای ما ایرانیان پندها و اندرزها دارد. در داستان‌های دیگر، مانند داستان عشق زال و رودابه، درس زندگی هم هست. جدال و  کشمکش زال و رودابه با پدران‌شان و خانواده‌شان برای این است که به هم برسند. در این‌جا نیز فردوسی درس بزرگی برای ما دارد. سپس داستان‌های رستم می‌آید و ما وارد دوره‌ی حماسی می‌شویم. با این‌همه، باید بگویم که بی‌گمان داستان‌های سام‌ و سیمرغ، زال‌ و رودابه، بیژن ‌و منیژه و حماسه‌های رستم برای کودکان و نوجوانان بسیار پُرکشش و زیبا و شنیدنی است.

– به گمان شما اگر هنوز هم پرده‌خوانی به شیوه‌ی هماهنگ و برنامه‌ریزی شده در محله‌ها یا آموزشگاه‌ها انجام بگیرد، کشش خواهد داشت؟
– من آرزومندم که در همه‌ی مدارس ایران هنرهای شاهنامه‌ای، مانند داستان‌گویی، نمایش، سروده‌‌خوانی و بازی با داستان‌های شاهنامه و نیز پرده‌خوانی، گسترش پیدا کند و در دستور کار مدارس باشد. چرا که شاهنامه آموزاننده‌ی پارسایی است. اگر نوجوانان شاهنامه را بشناسند با هنرهای بسیاری آشنا خواهند شد. شاهنامه تنها داستان نیست؛ تاریخ ایران، استوره‌های ایرانی و نمادهای بزرگ ایرانی هم هست و ما را با غم‌ها و شیرینی‌های گذشته، با فنون بازیگری، زبان بدن و فن سخنوری آشنا می‌کند. بنابراین شاهنامه‌خوانی در مدارس می‌تواند یک درس کمک‌آموزشی برای همه‌ی دانش‌آموزان باشد. امیدوارم پرده‌خوانی در مدارس انجام بشود. این سرمایه‌ای بزرگ برای بازیابی هویت ملی، شناسه‌ی ما و نگه‌داشت آن است.

– چنین کششی در کودکان دیده می‌شود؟
– کم‌وبیش 7-8 سال است که با گروه نونهالان کار می‌کنم. می‌توانم بگویم که اگر آموزگاری خوب و با تجربه در کنار کودکان باشد، آن‌ها کاملا جذب می‌شوند. همین امروز که این‌جا هستم، مدیر بخش شاهنامه‌ی انجمنی که من در آن‌جا خدمتگزار بچه‌ها هستم، تلفن کرد و گفت که بچه‌ها نگرانند که چرا شما امروز به کلاس شاهنامه نیامده‌اید؟ این یعنی بچه‌ها عاشق و مشتاق شاهنامه هستند. اما چه روشی را باید به‌ کار گرفت؟ و چه شیوه‌ای مهم است؟ ما نخست با باید بتوانیم با بچه‌ها ارتباط عاطفی و احساسی بگیریم و سپس داستان‌هایی را که متناسب با گروه سنی آن‌ها هست گزینش کنیم و برای بچه‌ها بگوییم. این‌گونه است که آن‌ها با شاهنامه آشنا خواهند شد. سپس، آهسته‌آهسته، فن بازیگری با داستان‌های شاهنامه را هم به آن‌ها یاد می‌دهیم.



مجید کریمی، ایران‌شناس، نویسنده و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران است.

خبرنگار امرداد: نگار جمشیدنژاد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر