حکیم ابوعلی سینا در دورهای میزیست که سرزمین ایران فاقد یک حکومت یکپارچه مرکزی بود. با توجه به وضعیت حساس ایران در آن روزگار و عدم انسجام و وحدت ملی که یک حکومت سراسر ایران را به صورت یکپارچه درآورد، موجب شد تا حکیم ابوعلی سینا در عصری که دستخوش تحولات گوناگون بود، شهر به شهر و ایالت به ایالت بگریزد تا سرانجام در قلمرو حکومتی آلبویه قرار گیرد؛ و در همانجا، در شهر همدان، به سال چهارصد و بیستوهشت مهی چشم از جهان فرو بندد.
نبوغ پور سینا سینا در کودکی
برپایهی گزارشهای منابع، ابوعلی سینا بسیار باهوش و پُرکار بوده است. در دهسالگی به خواست پدرش به بخارا فرستاده شد تا قرآن و علومِ مقدماتی و ادب بیاموزد.پور سینا در این علوم از استادان خود فراتر رفت؛ و نبوغ ذاتی خود را نشان داد. بر بعضی از نظریاتِ اساتید خود اشکال میگرفت؛ و آنها را رفع میکرد. فقه را از اسماعیلِ زاهد و مقدماتِ فلسفه را از ابوعبدالله ناتلی فراگرفت؛ سپس به هندسه و ریاضیات روی آورد. چون این دو علم را آسان یافت، به پزشکی روی آورد که در آن دوران چندان پیشرفت نکرده بود. همچنین در بسیاری از علوم دیگر مهارت یافت. هرچه آوازه بوعلی میپیچید، سلطان محمود غزنوی که دربارش را مملو از بزرگان و دانشمندان کرده بود، سربازان و فرستادگانش را در پی جوانی میفرستاد؛ اما غافل از اینکه او یک کودک خردسال و نوباوه یا حداکثر یک نوجوان بود. میتوان در تصور داشت که فرستادگان سلطان محمود، بوعلی را در حالی مییافتند که بر بلندای درختی بازی میکرد. بنابراین درمانده از اینکه حکیم، کودکی بیش نیست، ناچار بازمیگشتند. داستان تاریخی بسیار مشهوری درباره کودکی پور سینا وجود دارد. ماجرا از این قرار است که روزی مادر ابنسینا گوشوارههایش را گم میکند؛ و در آن حال ابوعلی سینا یکساله و در گهواره بود. پس از چندین سال، بوعلی مادرش را از مکان قرار گرفتن آن گوشواره باخبر میکند؛ که زمانی که یکسال داشته؛ و در گهواره بوده، دیده که کلاغی آن گوشواره زمردین را با منقار برچید؛ و به درون لانهاش بر بالای درختی بلند برد. چون لانه آن کلاغ را جستند، گوشواره زمردین آنجا بود. چون پور سینا به سنین نوجوانی رسید، در تمامی علوم آن روزگار سرآمد بود؛ و تمام آن علوم را در حافظه داشت. چون در قرآن، ادب، فقه، ریاضی و هندسه به کمال رسید، به پزشکی روی آورد؛ و به رتقوفتق امور بیماران میپرداخت. سپس به فلسفه روی آورد؛ و همواره در حال مطالعه بود؛ و بیشتر شبها را بیدار به صبح میرساند؛ و از ضعف صبحگاهی به خواب میرفت. چون مطلبی را درک نمیکرد، به نماز و نیایش با پروردگار مشغول میشد؛ و از مبدأ علوم درخواست فهم آن را میکرد.
ماجرای پیدا شدن کتاب فارابی و خواندن آن
چون در فلسفه به مقدمات آن روی آورد، به علم الهیات و کتاب ما بعدالطبیعه (متافیزیک) ارسطو رسید. آن را مطالعه کرد؛ اما چیزی از آن درک نکرد. دوباره آن را مطالعه کرد؛ اما باز در فهم آن دچار مشکل شد. پس بیش از چهل بار آن کتاب را خواند تا تمامی عبارات آن را از حفظ شد؛ اما مفهوم آن را درنمییافت. روزی در بازار بخارا، کتابفروشی دورهگرد را دید که کتابی کهنه در دست داشت. آن کتاب را به بوعلی نشان داد؛ و گفت ارزان است. چون بوعلی سینا آن کتاب را دید، دریافت که کتاب اغراض ما بعد الطبیعه ارسطو نوشته ابونصر فارابی (فیلسوف مشهور مسلمان ملقب به «معلم ثانی») است. پس بسیار شادمان شد؛ زیرا که با خواندن آن کتاب، ما بعد الطبیعه ارسطو را درک کرد؛ و بر دایره معلومات خود افزود. چون دوره نوجوانی ابوعلی سینا گذشته و او هفدهساله بود، به سبب درمان و معالجت امیر نوحبن منصور سامانی شهرت فراوانی در قلمرو سامانیان یافت. به پاس این خدمت بزرگ، به وی اجازه داده شد تا از کتابخانه بزرگ دربار بخارا استفاده کند. کتابهای بسیاری که آنها را ندیده بود؛ و نه نامشان را شنیده بود. پس تمامی آن کتب را خواند؛ و همه را به معلوماتش افزود. در اینجا هوش خارقالعاده ابوعلی سینا عجیب و ستودنی است؛ اما پس از سالیانی با مرگ امیر بخارا (نوحبن منصور) و جانشینی امیران دیگر سامانی، استقلال سامانیان وخیمتر گردید. ازسویی دیگر، مرگ پدر پور سینا که در روحیه او بسیار تأثیر گذاشت، ماندن را در این شرایط دشوار میکرد. پس ابوعلی سینای جوان، از بیم تحویل دادهشدن به دربار غزنوی، قلمرو سامانیان را بهسوی قلمرو خوارزم و پادشاهان دانشمند آن ترک کرد. چنانکه بعدها در سال سیصد و نودوپنج مهی، سلطان محمود غزنوی نیمی از قلمرو سامانیان را به تصرف درآورد. بنابراین استیصال امیران سامانی در دوره انحطاط را میتوان ترس از سلطان محمود غزنوی دانست؛ آنجا که با پیشنهاد استرداد ابوعلی سینا در برابر مبلغی گزاف حاضر به تحویل وی شدند؛ اما نفرت ابوعلی سینا از سلطان محمود تنها به خاطر تصرف سرزمین مادری یا ایرانی نبودنِ او نبود؛ بلکه به دلیل تندرویهای محمود بود. سلطان محمود هرجا معتقدانِ مذاهب دیگر را میدید، به بهانه قرمطیگری میکشت. در روح، فکر و عمل پور سینا، چنین فرد متعصب و خونریزی قابلتحمل نبود؛ بهخصوص که پادشاهان حکومتهای محلی دیگر چنین نبودند. پس بوعلی هرگز به دستگاه سلطان محمود غزنوی وارد نشد؛ و همواره از غزنویان میگریخت. از همینرو ابوعلی سینا پس از گریز از قلمرو سامانیان، به کاث، پایتخت خوارزم، و به دربار پادشاه دانشمند و ادبپرور آن، ابوالعباسبن مأمون، در سال ۴۰۲ هجری قمری پناه برد؛ و تا مجبور به ترک آن دیار نشد، خوارزم را ترک نکرد. اما سرانجام با هجوم سلطان محمود به قلمرو مأمونیان و انقراض آن حکومت در سال ۴۰۷ مهی، بوعلی سینا که تنازع سیاسی سلطان محمود را دریافته بود، در سال ۴۰۳ مهی پیش از حمله محمود به خوارزم، از آنجا نیز گریخت؛ و به امیران زیاری در گرگان و نزد امیر دانشمند آنها، قابوس، پناه برد؛ اما از بخت بد، پیش از رسیدن ابوعلی سینا به قابوس، امیر آلزیار، قابوس به نیرنگ سردارانش در قلعه ماران زندانی شد؛ و پس از اندکزمانی درگذشت. پور سینا سپس به قلمرو آلبویهِ ری به سال ۴۰۴ مهی رسید؛ و در دربار آنان پناه یافت. این مرحله را میتوان رهایی از دست سلطان محمود دانست؛ زیرا بوعلی در پناه دشمن قویپنجه غزنویان، یعنی آلبویه بود. پس از مرگ شمسالدوله و اتهامات تازه، ابوعلی سینا چهار ماه در قلعه بردان همدان محبوس شد؛ اما با حمله علاءالدوله کاکویه، از حبس نجات یافت؛ و همراه او به اصفهان رفت. ابنسینا در بسیاری از سفرهای جنگی علاءالدوله همراهش بود. در یکی از این سفرها، مرض کهنه قولنج بازگشت؛ و چون درمان خود را بینتیجه یافت، گفت: «مدبرِ تنِ من از تدبیر فرو مانده است.» چند روز در اوج بیماری بود تا سرانجام در سال ۴۲۸ هجری قمری در شهر همدان درگذشت؛ و در کنار دوست دانشمندش ابوسعید دخدوک به خاک سپرده شد. از مرگ ابنسینا تا امروز، قرنهاست که مزار حکیم ابوعلی سینا زیارتگاه دانشمندان، بزرگان و شیفتگان معرفت است.
پور سینا و علوم: بیشترین شهرت ابوعلی سینا در اروپا به واسطه علم پزشکی و در کشورهای آسیایی و منحصرا خاورمیانه به علم فلسفه است؛ اما آثار ابوعلی سینا فراتر از این دو علم است. بر این پایه به شرح و بررسی این علوم میپردازیم.
پزشکی
پور سینا از پزشکی به عنوان ابزاری برای ورود به دربارهای حکومتی استفاده نمود. چنانکه در هجدهسالگی امیر سامانی را مداوا کرد. سپس بیماری مالیخولیای امیر بویهای مجدالدوله را درمان نمود. پس از پناهندگی به شمسالدوله برادر مجدالدوله، مرض قولنج شمسالدوله را نیز دو بار درمان نمود؛ و تسکین داد.
بهخصوص در درمان مالیخولیای امیر مجدالدوله دیلمی، روش عجیبی را بهکار بست. چون امیر مجدالدوله خود را گاو میپنداشت، بوعلی بانگ برآورد که قصاب آمده است؛ و در حالیکه لباس قصابان را بر تن داشت، با کارد تیز و پیشبند چرمی حاضر گشت. در همه حال بیمار میپنداشت گاو است. چون ابوعلی سینا دست و پای او را بست و مشغول تیز کردن چاقو شد؛ سپس دست به کمر امیر مجدالدوله که خود را گاو میپنداشت زد. بوعلی گفت گاو لاغر است؛ و برای ذبح باید فربه شود. این را گفت و دست از کار کشید. بنابراین مجدالدوله که گمان میکرد باید غذای بیشتری بخورد تا گاو پروارتر بشود، غذاها و داروهایی که بوعلی تجویز مینمود را میخورد. پس از مدتی به این منوال مجدالدوله بهبود یافت.
همچنین در مداوای یکی از امیرزادگان زیاری نیز تشخیص بسیار عجیبی داد. امیرزادهای زیاری را به نزد ابوعلی سینا آوردند که بسیار زار و پریشاناحوال بود. چون ابوعلی سینا نبض او را گرفت، متوجه شد که نبض منظم نمیزند. پس علت این امر را در عشق دانست؛ و به طریقی خاص کسانی را که در شهر تمام محلات و کوچهها را میشناختند، احضار کرد. چون آن کسان نام محلات و کوچهها را میگفتند، بر سر یک کوچه و محله خاص، نبض حرکت غیرعادی داشت.
پس ابوعلی سینا به بزرگان و پیوستگان امیر زیاری علت حال بیمار را عشق دانست؛ و داروی آن بیمار را وصال با دختری میدانست که در فلان کوی و محله زندگی میکند؛ همان محله و کوچهای که با آوردن نامشان نبض غیرعادی میزد. بوعلی دانست چون اگر از بیمار بپرسد راست نمیگوید، پس آزمایش نبض را انجام داد.
پور سینا عشق را نوعی بیماری روان میدانست که مبتلا به آن را عاشق گویند. ابوعلی سینا بیماریها را به چهار دسته بیماریهای بلقمی، دِمَوی (خونی)، سودایی (روانی) و صفراوی (مزاجی) تقسیم کرد. در پزشکی بیشتر بر جنبه علمی آن تا جنبه تجربی آن تکیه نمود. با اینکه به جراحی مبادرت میورزید؛ اما به جراحی معتقد نبود؛ زیرا ابزارآلات آن را ناکافی میدانست.
کتاب مشهور وی در علم پزشکی قانون نام دارد. این کتاب به مدت هفت قرن مرجع مهمی در علم پزشکی بهشمار میرفت که دانشمندان علم پزشکی بر آن شرحهای فراوان نوشتند؛ و به عنوان یک کتاب راهنمای جامع علم پزشکی در اروپا بهشمار میرفت. در اروپا ابوعلی سینا را با نام اویسینا میشناسند. در قرون گذشته در اروپا از ابن سینا به عنوان «فیلسوف عرب» نام میبردند چون آثار وی به زبان عربی بود؛ اما دلیل اینکه ابوعلی سینا آثارش را به زبان عربی تألیف میکرده آن است که زبان عربی در قرن دهم میلادی زبان بینالمللی برای بیان علوم بهشمار میرفت؛ و بهکار بردن واژه «فیلسوف عرب» برای ابن سینا اشتباه بود.
فلسفه
علاوه بر پزشکی که بیشترین آوازهی ابوعلی سینا در اروپا به خاطر این علم است، دانش او در علم فلسفه نیز به اندازه دانش او در علم پزشکی است. ابوعلی سینا پایهگذار و نظریهپرداز مکتب فلسفی مشاء است؛ مکتبی که بر الهیات ارسطو استوار بود و عقل و برهان را لازمه استدلال میدانست.
در مقابل این فلسفه، فلسفه افلاطونی قرار دارد که عقل را کافی نمیداند؛ و از مفاهیمی چون کشف و شهود بهره میگیرد. بنابراین دو شاخه فلسفیِ اسلامی یکی برای ابن سینا است که با مکتب فلسفی مشاء شناخته میشود، و دیگری مکتب اشراق که بر پایه تفکرات افلاطون است که عقل را کافی نمیداند. پایهگذار این مکتب نیز سهروردی، فیلسوف مشهور ایرانی است.
به هر روی، چون فلسفه ابن سینا از عقل بهره میگیرد، وی و پیروانش را عقلیون میگویند. ازین رو، تقابل تصوف و تفکری عارفانه ایجاد شده است که از جمله عرفای بزرگی چون شیخ ابوالحسن خرقانی، ابوعلی سینا را کور (منظور چشم دل است که کور است) میخواندند؛ کوری که بینایی ندارد؛ اما همه چیز را از طریق عقل میبیند، به خاطر آنکه از راه عقل آن را دریافته است.
از جمله کسانی که از تاثیرپذیرفتگان مکتب فلسفی ابن سینا هستند، میتوان به حکیم عمر خیام نیشابوری، فیلسوف مشایی و ریاضیدان بزرگ اواسط قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری قمری اشاره کرد. خیام ابوعلی سینا را استاد خود میدانست؛ و همیشه با لفظ «معلم خود» از او یاد میکرد. ارادت حکیم عمر خیام به ابوعلی سینا تا آن اندازه بود که مرگ خیام را در حال خواندن کتاب فلسفی شفاء اثر ابوعلی سینا میدانند.
همانطور که یاد شد، کتاب شفاء ابن سینا در فلسفه، معرف مکتب فلسفی او و مشی عقلانی اوست. از سویی دیگر میتوان گفت اندیشه ابوعلی سینا همان اندیشه فلسفی رنه دکارت، فیلسوف نامدار فرانسوی قرن هفدهم میلادی است. رنه دکارت با شعار مشهور «میاندیشم پس هستم» همه را دعوت به عقلانیت، شک و پرسشگری مینمود. فلسفه ابوعلی سینا نیز بر همین اصل استوار است که پیرو راستین مکتب او، یعنی حکیم عمر خیام، فیلسوفی پرسشگر بود که بر همه چیز با دیده تردید مینگریست و عقلگرایی را باور داشت.
هندسه، ریاضیات و هیئت
وی در علم هندسه ابداعاتی وارد کرد که دیگران نکرده بودند. در علم اعداد، حساب، جبر و مقابله، علم هیئت (تقویمها و زیجها)، علم موسیقی و… تمامی علومی که از گذشتگانش به او رسیده بود را کاملاً دربرداشت؛ اما چون این علوم را ساده میانگاشت، برای او بسیار جالب توجه نبود. ابوعلی سینا، همچون ارسطو، استاد غایب یونانیاش، فلسفه را بالاترین دانشها میدانست؛ و بیشتر به آن میپرداخت. همچنین به علم پزشکی علاقه وافری داشت، زیرا فلسفه سرشار از ناشناختهها بود؛ و بسیار پیشرفت نکرده بود.
ادبیات
پور سینا شعر هم میسروده است، طوری که ادیبان اشعاری را به او نسبت دادهاند. بیشتر این اشعار از معنای فلسفی سرشار هستند؛ و همچنین به صورت جواب به شخص خاص است. با این حال، انتساب بسیاری از اشعار فارسی و عربی به وی بعید به نظر میرسد، چه در دیوان بعضی از شاعران دیگر پیش یا بعد از او یافت شده است، یا سبک شعری آن، مغایر با اندیشههای فلسفی اوست.
آثار پور سینا، (رسالههای پزشکی)
رساله قانون: رسالهای در علم پزشکی است که به تدوین و تقسیمبندی مبانی علوم پزشکی میپردازد؛ و مشهورترین اثر ابن سینا در علم پزشکی محسوب میشود.
رساله کاسنی: رسالهای در علم گیاهپزشکی که به خواص گیاه دارویی کاسنی میپردازد.
رساله سکنجبین: رسالهای در علم پزشکی که به خواص عصاره سرکه و شکر میپردازد.
رساله حفظ الصحه (حفظ سلامتی): رسالهای که به مبانی و اصول سلامتی بدن انسان میپردازد.
رساله عشق: رسالهای در توضیح بیماری سودایی (روانی) که عشق را نوعی بیماری میداند.
قوانین و معالجات طبیه: رسالههایی در قوانین و معالجات پزشکی.
رساله قولنج: رسالهای در توضیح بیماری قولنج.
و رسالات متعدد دیگر که در پاسخ به شاگردانش نگاشته شده است.
فلسفه
شفا: رسالهای بزرگ در علم فلسفه و مکتب فلسفی مشاء که بر پایه برهان و منطق عقلی استوار بود. در این کتاب، علوم به سه شاخه تقسیم شدهاند:
علوم عالی (ماوراء الطبیعه/متافیزیک)
علوم دانی (منحصر به ماده و توسط حواس پنجگانه قابل اندازهگیری)
علوم وسطی (علوم ریاضی)
نجات: رسالهای در فلسفه که خلاصه کتاب شفاء محسوب میشود.
اشارات: رسالهای در تصوف، اخلاق و محبت. این رساله نسبت به آثار دیگر نوینتر و در اواخر عمر نگاشته شده است.
دانشنامه علایی: رسالهای در فلسفه که برای اطلاع علاءالدوله کاکویه (حاکم اصفهان) نوشته شده است. در این کتاب، ابوعلی سینا از معادلهای فارسی برای اصطلاحات علمی و فلسفی استفاده کرده است تا فهم آن برای علاءالدوله آسانتر باشد.
فقه
رساله نبوت: رسالهای در تفسیر نبوت و نبوت پیامبر اسلام.
رساله الادراک بعد الموت (آگاهی پس از مرگ): رسالهای فقهی با تعابیر فلسفی که به آگاهی روح پس از مرگ میپردازد.
افزون بر این دو، بیستوچهار رساله دیگر در علم فقه از ابن سینا باقی مانده است.
ادبیات
بیشتر آثار ادبی پور سینا در قالب قصیده و رباعی است. یازده قصیده بلند به زبان عربی باقی مانده؛ و تعدادی رباعی فارسی نیز از وی در دیوان شاعران پس از او نقل شده است. رسالات دیگر ابن سینا در علوم دیگر چون ریاضیات، هندسه و… در آثار فهرستنویسان و مورخان گذشته یاد شده که مورد استفاده دانشمندان بوده؛ اما هماکنون اثری از آن در دست نیست. علت دیگر نابودی این آثار، منازعات سیاسی و هجوم بیگانگان مانند یورش مغولان به ایران و نابودی کتابخانهها بوده است.
نقش پور سینا در پیشرفت دانش پزشکی نوین
کتاب قانون ابن سینا در علم پزشکی تنها کتاب مرجع در آن روزگار بود که در تمام ممالک اسلامی و کشورهای اروپایی تدریس میشد؛ و به مدت هفت قرن، کتاب مرجع دانشگاهی در سراسر اروپا بود. وی در خصوص امراض مختلف، بیماریهایی که به وسیله آب و خاک منتشر میشوند، و بیماریهای واگیردار چون سل نیز سخن گفته است. ابن سینا نخستین کسی است که انگلهای موجود در بدن انسان را کشف کرد؛ و بیماریهای ناشی از آن را توضیح داد. در درمان بیماری قولنج و تشریح انواع آن، دانش خود را به نحو شگفتآوری عرضه کرد. همچنین در بیماریهای روانی چون مالیخولیا نیز دانش او چشمگیر است. در کتاب قانون، عامل بیماری را موجودات ریز در بدن انسان میداند، که نهصد سال پیش از کشف میکروب توسط لویی پاستور بیان شده بود. ابوعلی سینا ابزار و لابراتوار لازم برای کشف باکتریها را نداشت؛ و هیچ میکروسکوپی تا آن زمان اختراع نشده بود؛ اما کتاب قانون او به قدری معتبر بود که اروپاییان آن را مانند یک کتاب وحی میدیدند؛ و لقب نابغه شرق را به او اطلاق میکردند. ابوعلی سینا در علم کالبدشناسی، گیاهان دارویی، تومورها، غدد سرطانی و ارتعاشات سلولی نیز دانش قابل توجهی داشت. وی از شوک الکتریکی برای درمان فلجی استفاده میکرد؛ و این دانش هزار سال قبل از توسعه علمی مشابه در زیستشناسی نوین بود
دیدار با علما و اندیشمندان
دربار خوارزم یکی از مراکز اجتماع دانشمندان بود. پور سینا پس از مهاجرت به خوارزم با بسیاری از دانشمندان آن دیار و دانشمندانی که از سلطان محمود غزنوی گریزان بودند، ملاقات نمود. از میان بزرگان، ابو ریحان بیرونی دانشمند بزرگ ایرانی از اهمیت بیشتری برخوردار است. ابوعلی سینا و ابو ریحان با یکدیگر مصاحبت داشتند، اما تقدیر آنها را از هم جدا ساخت: ابو ریحان به دربار غزنویان و ابوعلی به دربار آل بویه پناهنده شد.
شاگردان پور سینا
از شاگردان مشهور ابن سینا میتوان به: ابو الحسن بهمنیار، ابو عبید جوزجانی، یوسف ایلاقی، ابومنصور اصفهانی اشاره کرد. به خصوص جوزجانی که از زمان مهاجرت ابوعلی سینا به خوارزم تا زمان مرگ وی، بیست سال استادش را همراهی کرد؛ و تمام اوقات همراه او بود. جوزجانی اطلاعات و آگاهیهای مربوط به استادش را به مورخان و محققان منتقل کرده است. حکیم عمر خیام نیشابوری که یک قرن پس از ابوعلی سینا به دنیا آمد، خود را شاگرد و مدیون ابوعلی سینا در فلسفه میدانست؛ و به همین دلیل او را معلم خود خطاب کرده است.
جایگاه پور سینا در ادبیات منظوم و منثور پارسی
ادبیات منظوم: در کتاب مثنوی معنوی اثر مولانا جلالالدین محمد بلخی، در چند منظومه به ملاقات ابوعلی سینا با شیخ ابو الحسن خرقانی و همچنین شیخ ابوسعید ابوالخیر اشاره شده است.
ادبیات منثور: در کتابهای منثور تصوف، به خصوص تذکره الاولیا اثر شیخ فرید الدین عطار نیشابوری، از ابوعلی سینا بسیار یاد شده است. همچنین در کتاب اسرار التوحید اثر نواده شیخ ابوسعید ابوالخیر نیز نام ابوعلی سینا آمده است. در کتاب گلستان سعدی نیز، از ابوعلی سینا با عنوان شیخ الرییس حکایاتی نقل شده است.
از کتاب تذکره الاولیا منقول است که ابوعلی سینا به واسطه شهرت شیخ ابو الحسن خرقانی، عزم خرقان (نزدیکی شاهرود) کرد. شیخ ابو الحسن در خانه نبود؛ و زنش به او دشنام داد؛ اما ابوعلی سینا به صحرا رفت؛ و شیخ را در حال حمل هیزم و بار بر شیر دید. شیخ گفت: «تا من به نور باطنی خود بار چنان گرگی (زن خود) را نکشم، چگونه شیر بار مرا بکشد؟» از کتاب اسرار التوحید منقول است که ابوعلی سینا در مجلس وعظ شیخ ابوسعید حاضر شد؛ و سه روز پنهانی با او سخن گفت. سپس گفت که هرچه میداند، با چشم دل (باطن) میبیند.
نتایج شهرت جهانی ابوعلی سینا
سازمان یونسکو هر ساله جایزهای به نام ابوعلی سینا به کسانی اعطا میکند که موجب پیشرفت در علوم و فلسفه شدهاند. جایزه بنیاد فرهنگ آلمان نیز به دانشمندان در حوزه فلسفه داده میشود. در دفتر دایمی سازمان ملل متحد در وین، مجسمه ابوعلی سینا نصب شده است. شهرت ابوعلی سینا تا اندازهای است که میراثی برای همهی دانشپژوهان سراسر دانشگاههای جهان باقی گذاشته است. او همواره عبایی بلند میپوشید؛ و عمامهای کلاه مانند بر سر مینهاد. این پوشش الهامبخش پوشش فارغالتحصیلان دانشگاهها شد؛ روپوشی بلند با کلاهی مشابه لباس ابوعلی سینا. پور سینا در عمر کوتاه ۵۸ ساله خود، نزدیکبه ۴۵۰ اثر نگارش کرده است. اگر او در زمانی نزدیک به قرن حاضر میزیست، دانش بشری چه پیشرفتهایی میکرد؟ بر ماست که با حفظ میراث معنوی و ملیمان، چون نگهداشت میراث این انسان بزرگ ایرانی، آن را از تهاجم فکری و فرهنگی بیگانگان مارخوار اهرمنچهرگانی چون رجب طیب اردوغان ستیزهجوی بیهویت عثمانی پاسداری کنیم؛ و بر ایرانی بودن خود که تک ستارهای در آفاق بشریت است، ببالیم.
امرداد - علی شهزادی، دانشجوی دکتری ایرانشناسی، دانشگاه شهید بهشتی

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر