آنچه اکنون در «دژ کنگلو»، در رشته کوههای البرز بهجای مانده، بازماندهی باستانی قلعهای است که در برابر یورش تازیان و مغولان پایداری کرد و دروازههای خود را به روی آنان نگشود. این پایداری به سبب پوشش جنگلی، استواری سازه و دیدبانی دژنشینان بود که میتوانستند از باروهای دژ، پهنهی گستردهای را در دیدرس داشته باشند.
دژ کنگلو شاهکاری از روزگار ساسانیان است. از دور که سازهی باشکوه آن را مینگریم همانند بالهای گشودهی عقابی تیزچنگال میماند که بالهای پهناور خود را بر صخرهها افکنده است. این دو بال برای آن ساخته شده است تا هستهی مرکزی دژ از رانشهای زمین در امان بماند و بر اثر گذر زمان فرو نریزد. در کاوشهای باستانشناسی این دژ کهن نگینی انگشتری بهدست آمد که بر روی آن واژهی «فرحی» نوشته شده بود؛ آرزویی برای خوشبختی و شادی دارندهاش!
دژ کنگلو در شهرستان سوادکوه، در استان مازندران، جای گرفته است. روستای نزدیک به آن نیز کنگلو نامیده میشود. شکاف کوه، ایمنگاه استواری برای دژ و باشندگان آن بوده است تا از یورشهای بیگانگان و غارت چپاولگران در امان بمانند.
رشتهکوهی که دژ را درمیان گرفته، کوه خِرونرو نام دارد. بلندایش بیش از 3600 متر است و سایهگاه خاورِ سوادکوه است. بلندای کوه و دژ نهفته در آن چنان است که بومیان آن را با برآمدن و فرورفتن خورشید میسنجند و میگویند این پیدا و نهانشدن، از این یال تا آن یال کوه است!
درهای که در پای کوه و دژ رخت افکنده، آریم نام دارد. این نام از دید ریشهشناسی، واژهای از زبان پهلوی است. آن گستره تا سدهها در دست فرمانروایان ایرانی خاندان قارن بود و سپس به دست اسپهبدان باوندی افتاد. اما کنگلو در گویش بومیان سوادکوه، «زنبور» معنا میدهد. بهدرستی پیدا نیست که چرا چنین نامی را به دژ دادهاند. شاید از آنرو که دژ و پستوبلندیهای پیرامونش مانند کندوی عسل است!
ساختار دژ کنگلو
اشاره کردیم که کنگلو، دژی ساسانی است، اما این که آیا تنها برای نگاهبانی از آن منطقه ساخته شده است؟ پرسشی است که گاه با گمانهایی همراه بوده است. برخی آن را نیایشگاه مِهرپرستان گمان بردهاند و برخی نیز کوشکی پادشاهی یا شاید هم سازهای یادمانی. هرچه هست، بخش جنوبی دژ چنان ساخته شده که میتوان تا دورترین مسافتها را به دیده گرفت. پس کاربری آن هرچه باشد، سازندگانش کوشیدهاند که از دید ایمنی، جای امن و دور از دسترس باشد.
کنگلو، دژی سنگی است. برجهای دیدبانی در دو سوی آن دیده میشوند. اما فضای درونی آن دایرهوار است. گویا درون دژ سه اشکوبهای بوده است. اکنون بخش بسیاری از آن از میان رفته است. دو بال دژ، سازهی مرکزی را در میان گرفتهاند. شیوهی ساخت دژ با دیگر نمونههای همانندش در ایران، جداییهایی دارد که کنگلو را یگانه و شاخص میسازد. روش بهکار رفته در ساخت آن اثرپذیرفته از مهرازی بومی البرزنشینان است. رگههایی از مهرازی اشکانی نیز در آن پیداست.
دژ سنگی کنگلو را افزونبر سنگ، از گچ نیمکوب برآوردهاند. خاکِ بهکار رفته در آن، سرخرنگ است و به همین سبب نمایی زیبا بدان داده است. در پیرامون آن نیز گورهایی یافتهاند که بسیار کهن هستند و به عصر آهن بازمیگردند. برخی نیز گورهای دورهی ساسانیاند.
نکتهی درخور توجه آن است که برخی از پژوهشگران برای دژ کنگلو، ویژگی اخترشناسی میشناسند و چنین باور دارند که این دژ بهگونهای ساخته شده که کاربرد ستارهشناسی داشته باشد. این البته گمانی است که نیاز به پژوهشهای افزونتر دارد.
پیشتر اشاره کردیم که برخی از باستانشناسان، کنگلو را نیایشگاهی برای مهرپرستان گمان بُردهاند. چون مهرازی دژ بهگونهای است که برای انتقال آب و نگهداری آن مناسب است، شاید نیایشگاهی برای پرستش ایزد بانوی آب، آناهیتا، بوده است. این نیز نکتهای است که نیاز به بررسیهای علمی بیشتری دارد.
از یافتههای درخور نگرش دیگر در دژ کنگلو، اسکلت زنی 35 تا 40 ساله، در روزگار باستان، است که عفونت و تورم شدیدی بر روی بازوی او دیده میشود. این بیماری، ریشهدار (:مزمن) و وراثتی بوده است.
خبرنگار امرداد: نگار جمشیدنژاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر