۹ اسفند ۱۳۹۷

تأملات بهنگام؛ پروژه‌ی ققنوس: عملیاتی شدنِ یکی از اصول پهلوی‌گرایی

- فارغ از اینکه این پروژه به نتایجی که برایش ترسیم شده برسد یا خیر، آنچه بسیار ارزشمند به نظر می‌رسد، گام مهمی است که رضا پهلوی با ابتکار این پروژه برای عملیاتی کردنِ یکی از ارکان اندیشه‌ی پهلوی‌گرایی در آینده‌ی ایران برداشته است.
- اقبال به پهلوی‌گرایی لزوما به معنی هواداری از بازگشت «سلطنت» به ایران نیست بلکه توجه به این گفتمان، در واقع احترام به اصولی است که ایرانِ نوین را ساخته‌اند. هر نوع نظام سیاسی که در آینده‌ی ایران بر سه اصل ملی‌گرایی، سکولاریسم و تکنوکراسی شکل بگیرد، خواه ناخواه پهلوی‌گرا خواهد بود.

کیهان لندن، یوسف مصدقی – روز جمعه مصادف با سوم اسفند ماه ۱۳۹۷ خورشیدی، از «پروژه‌ی ققنوس ایران» در پایتخت ایالات‌متحده رونمایی شد. ایده‌ی ایجاد این پروژه متعلق به شاهزاده رضا پهلوی است. او در مراسم رونمایی از این پروژه، طی سخنرانی مختصری هدف از تشکیل پروژه‌ی ققنوس را پاسخ به یک نیاز تاریخیِ جامعه ایران- یعنی ایجاد پیوند میان سیاست با دانش و برهان علمی- دانست.
اعلام موجودیت «پروژه ققنوس ایران»
از شواهد و قرائن چنین بر می‌آید که تعداد قابل توجهی از دانشمندان و متخصصین ایرانی سراسر گیتی به این پروژه پیوسته‌اند تا برنامه‌هایی دانش‌بنیاد برای حل مشکلات عظیم پیش روی ایرانِ پس از براندازی فرقه‌ی تبهکار را آماده کنند. فارغ از اینکه این پروژه به نتایجی که برایش ترسیم شده برسد یا خیر، آنچه بسیار ارزشمند به نظر می‌رسد، گام مهمی است که رضا پهلوی با ابتکار این پروژه برای عملیاتی کردنِ یکی از ارکان اندیشه‌ی پهلوی‌گرایی در آینده‌ی ایران برداشته است.
صاحب این صفحه‌کلید، بارها در مقالات مختلفی که در کیهان لندن منتشر شده‌اند، اشاره کرده است که پهلوی‌گرایی یعنی گفتمانی که حکومتِ پهلوی بانی و تا اکنون تنها نماینده‌ی آن در طول تاریخ ایران بوده است.  قریب به یکصد سال پیش، رضاشاه با کمک دانایانی چون محمدعلی فروغی، علی‌اکبر داور، سیدحسن تقی‌زاده و… «ممالک محروسه» قاجار را که سرشار از فقر و فساد و فلاکت بود، دوباره تبدیل به «شاهنشاهی ایران» نمود. این تبدیلِ دوباره، پشتوانه‌ی فکری محکمی داشت. این پشتوانه‌ی فکری که به مرور و خردمندانه بر مبنای سه اصلِ ملی‌گرایی، سکولاریسم و تکنوکراسی شکل گرفته بود، اکنون به واسطه‌ی بنیانگذاران و دوران ایجادش، «پهلوی‌گرایی» خوانده می‌شود.
آرمان‌های پهلوی‌گرایی، آبادگرِ ایران و وحدت‌بخش اقوام و خرده‌فرهنگ‌های ساکن در درونِ مرزهای کشور بود. ملی‌گرایی، چترِ فراگیری بود که تمام هویت‌های پراکنده و مستقل را در جغرافیای ایران، بدون نفی تفاوت‌هایشان در کنار هم قرار می‌داد و هویتی جمعی و قدرتمند برای ساکنان این سرزمین کهن می‌ساخت. تقویت ملی‌گرایی موجب جان گرفتن هویت ایرانی و سبب حفظ استقلال کشور شد. بر این اساس بود که ارتش ملی منظم جایگزین قشون پراکنده و قومی دوران قاجار گردید و با تکیه بر همین ارتش بود که آرامش و یکپارچگی به ایران بازگشت.
تکیه بر سکولاریسم، موجبِ ممانعت از حضور اختلافات مذهبی و تفاوت‌های عقیدتی در اداره‌ی کشور می‌شد و به افراد توانمند، فارغ از باورها و عقاید مذهبی‌شان، اجازه‌ی رشد و کسب تخصص برای اشتغال در پست‌های حساس و اثرگذار دولتی و بخش خصوصی را می‌داد. تکیه بر سکولاریسم موجب قطع دست آلوده‌ی روحانیت شیعه از موقوفات، دادگاه‌ها، ثبت اسناد و آموزش ابتدایی مملکت شد. بدون ارزش‌های سکولار و در حالی که قدرت آخوندهای شیعه پا برجا بود، تأسیس نهادهایی چون دادگستری، فرهنگستان و دانشگاه تهران ناممکن و آزادی زنان از قیود بَدَوی شریعت اسلام و اعطای حقوق مدنی به نیمی از جامعه ایران، محال بود.
تکنوکراسی، موتور محرک پیشرفت و توسعه سریع جامعه بود. فن‌سالارانِ ملی‌گرا و سکولار، ضمن قریب به پنجاه سال تلاش و کوشش، کشور محروم و عقب‌مانده‌ی ایران را به درجه‌ای از رشد اقتصادی و صنعتی رساندند که در اواسط دهه‌ی پنجاه خورشیدی، ایران قدرتمندترین کشور خاورمیانه و یکی از سه قدرتِ متوازنِ آسیا بود. تعلق خاطر هیأت حاکمه و بخصوص شخص رضاشاه به تکنوکراسی و تربیت متخصص در صنایع و علوم جدید، موجب عملی شدنِ بخش مهمی از اندیشه‌ی تجدد در ایران شد. تذکر چند باره‌ی این نکته خالی از فایده نیست که برخی هواخواهان پهلوی‌گرایی به غلط بجای تکنوکراسی از اصطلاح مدرنیسم استفاده می‌کنند که بار تاریخی- معنایی و کارکرد دیگری دارد و استفاده از آن در این جایگاه صحیح نیست.
در میان سه اصل اندیشه‌ی پهلوی‌گرایی، تکنوکراسی غیرسیاسی‌ترین اصل است. بر همین مبنا و با چنین چشم‌اندازی است که «پروژه‌ی ققنوس ایران» برای عملیاتی شدنِ تکنوکراسی در آینده‌ی ایران کلید خورده است.
رضا پهلوی پروژه‌ی ققنوس را به عنوان مکمل برنامه‌هایش برای جلوگیری از فروپاشی ایرانِ پس از براندازی فرقه‌ی تبهکار راه‌اندازی کرده است و آگاهانه اعلام نموده که این پروژه «سیاسی» نیست. متخصصین و فن‌سالاران ایرانی سراسر گیتی، فارغ از گرایش سیاسی خود در پروژه‌ی ققنوس گرد هم آمده‌اند تا پیوند میان رهیافت‌های سیاسیِ دو اصل دیگر پهلوی‌گرایی را با «برهان علمی» ایجاد کنند. هدف نهایی چنین پیوندی، عقلانی شدنِ سیاست در ایرانِ آینده است.
از چشم انداز صاحب این صفحه‌کلید، مهمترین نقدی که احتمالا در آینده به پروژه‌ی ققنوس وارد خواهد شد، غلبه‌ی علم‌گرایی صِرف یا «دید علمی» در این پروژه و فقدان «تفکر فلسفی» در رهیافت آن به مشکلات جامعه‌ی ایران خواهد بود. هر چند این موضوع دغدغه‌ای اضطراری نیست اما غلبه‌ی این «دید» می‌تواند موجب عدم شناخت عمیق از ریشه‌های فرهنگی برخی معضلات اساسی میهن ما شود.*
شاهزاده رضا پهلوی، در سالی که روزهای پایانی آن را می‌گذرانیم نشان داد که با پختگی و اِشراف کامل به صحنه‌ی سیاست ایران می‌نگرد. او در آستانه‌ی شصت سالگی با کوله‌باری از تجربیات تلخ و شیرین، با علم به توانایی‌ها و نقاط ضعف‌اش، با آرامش و بی‌توجه به حملات و لجن‌پراکنی‌های دستگاه تبلیغاتی فرقه‌ی تبهکار و جیره‌خواران خارج‌نشین این فرقه علیه او، برنامه‌هایش برای آینده‌ی ایران را با تکیه بر سه اصل اندیشه‌ی پهلوی‌گرایی عملیاتی می‌کند.
در پایان باید باز به این نکته اشاره شود همچنانکه شاهزاده بارها به تلویح و تصریح بیان کرده، اقبال به پهلوی‌گرایی لزوما به معنی هواداری از بازگشت «سلطنت» به ایران نیست بلکه توجه به این گفتمان، در واقع احترام به اصولی است که ایرانِ نوین را ساخته‌اند. هر نوع نظام سیاسی که در آینده‌ی ایران بر سه اصل ملی‌گرایی، سکولاریسم و تکنوکراسی شکل بگیرد، خواه ناخواه پهلوی‌گرا خواهد بود.
بازگشت به پهلوی‌گرایی، برخاستن وطن ما از خاکستر کنونی، نوزایی و بازیابی عظمت ایران و در نهایت، بازگشت به آینده است.

*عباراتِ «دید علمی» و «تفکر فلسفی» هر دو از کتاب «ملاحظات فلسفی در دین، علم و تفکر» نوشته‌ی آرامش دوستدار وام گرفته شده است. این کتاب که نخستین اثر آرامش دوستدار– این تنها فیلسوف تاریخ معاصر ایران- است، به خاطر تقارن انتشار آن با سال‌های نخست وقوع انقلاب وطن‌سوز ۱۳۵۷، در سال نخست انتشارش چندان که باید و شاید خوانده نشد و سپس به محاق سانسور افتاد. دوستدار در این کتاب با باریک‌اندیشی و مداقّه خاص خودش، به کاوش در سه مفهوم دین، علم و فلسفه پرداخته و در سیر این کاوش، هر سه‌ی این مفاهیم را صفت نِسبیِ سه واژه‌ی دیگر قرار داده تا فصل ممیز هر یک از دیگری را روشن‌ کند. البته باید خاطرنشان کرد که  غرض نهایی کتاب تنها تمیز این سه از یکدیگر نیست. او در این کتاب از «بینش دینی»، «دید علمی» و «تفکر فلسفی» سخن می‌گوید و حدود هر یک را به روشنی تعیین می‌کند. از چشم‌انداز آرامش دوستدار، «بینش» امری ناپُرسا و بی‌واسطه است و به همین دلیل متعلق به امر «قدسی» است. در مقابل اما «دید» امری است به‌ واسطه و موکول به «مشاهده» و به همین علت است که متعلق به حوزه‌ی علم قرار می‌گیرد. آرامش دوستدار در این کتاب بر این باور است که دین نیازمند پرسش نیست همچنانکه علم تنها نیازمند پاسخ است. متفاوت با این دو، «تفکر» تنها استوار بر استمرارِ «پرسش» است و از این رو برخلاف علم پس از یافتن جواب یک مسئله، آرام نمی‌گیرد زیرا نیازش با یافتن جوابِ جزئی، ارضا نمی‌شود.
برای اطلاع بیشتر ن.ک: دوستدار، آرامش. «ملاحظات فلسفی در دین، علم و تفکر». مؤسسه انتشارات آگاه. چاپ اول، تهران ۱۳۵۹. صص ۶۲-۵۳.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر