۱۹ بهمن ۱۳۹۷

بیانیه شاهزاده رضا پهلوی در چهل‌سالگی حصر ایران: تلاش برای شکل‌گیری دولت ملی و فروپاشی هدایت‌شده نظام با مبارزات مدنی

- روی سخنم با ایران‌اندیشانی است که نگاه‌شان به آینده است: بیایید تا در کنار نسل نو برکناری هوشمندانه ایران‌ستیزان را تکوین دهیم و بدانید که در این راه همواره در کنار شما و سازندگان ایران بزرگ فردا، بوده و خواهم بود. 
- تنها با یک نیروی ملی است که خواهیم توانست ایران را از قلب خاورمیانه اسلامی، مخروبه و عمدتا قبیله‌ای، از مخاطرات پیش رو مصون داریم و پایدار سازیم.

کیهان لندن- شاهزاده رضا پهلوی، پنجشنبه شب ۱۸ بهمن ۱۳۹۷ (هفتم فوریه ۲۰۱۹) در بیانیه‌ای هشدار داده با توجه به شرایط انزوا، فقر و تحریم، کشور تا تبدیل شدن به یک «ایرانستان» فاصله چندانی ندارد و تاکید کرده مسئولیت‌ خطیر سیاستمداران ملی‌اندیش و کنشگران نسل‎ نو باید تلاش برای بازگشت ایران و ایرانی به جایگاه طبیعی‌شان در جامعه جهانی از راه فروپاشی هدایت‌شده نظام در فرایند مبارزات مدنی باشد.
متن کامل این بیانیه که از طریق کانال تلگرام و توییتر رضا پهلوی منتشر شده به این شرح است:
هم‌میهنان،
فرهیختگان و نخبگان سیاسی ایران،
از قرنطینه شدن و حصر ایران چهل سال گذشت. چهل سال خیانت در دیانت و دستبرد در امانت و جعل در هویت و تخریب در اعتماد گذشت. چهل سال تقلیل مدنیت فرمایشی و نمایشی به مزدوری بدویت و چهل سال ذبح مصالح ملت برای مصلحت نظام نیز گذشت و به راستی اگر زن ایرانی نمی‌بود و ایستادگیش بر اصالت زیبایی، «رژیم اسلامی» تا کنون نیمی از ایران را در کفن سیاه زنده زنده دفن کرده بود. «حکومت اسلامی و ولایت فقیه» یعنی براندازی ایران، چه درست و بجا گفته بود آن رادمرد ایرانی زنده‌نام دکتر شاپور بختیار که «اینها برای از بین بردن ایران آمده‌اند و نه چیز دیگری.»

هم‌میهنانم،
فرهیختگان و نخبگان سیاسی ایران،
برنهاد این فرقه، در لفافه‌ی شبه‌معنویت و شبه فرهنگیش از همان آغاز چیزی جز بر نابودی ایران نبوده و هرچه به پایان محتوم خود نزدیکتر می‌شود عزم آن بر نابودی ایران جزم‌تر می‌گردد و عمود خیمه آن منسجم‌تر. برابرنهاد این ماموریت شوم اما همانا اراده ملی ما در حل  این مشکل تاریخی است.

و به راستی که هر بحرانی معلول یک انتخاب است. بحران بقایی که امروز با آن روبرو هستیم معلول انتخابی است که انحطاط اندیشه و سیاست در آوردگاه ۵۷ در پی داشت. ضرورت امروز ما معلول همان انتخاب است. انتخابی که نسل نو در کنار اکثریت مطلق ایران ۹۷ کمترین نقشی در آن نداشت: انتخاب عدم تهدید دین و در نتیجه سقوط ایران در تهدید دائم.
هر بحرانی ترکیبی از یک تهدید و از یک فرصت است. در بحرانی که گزینه ۵۷ به ما تحمیل کرد تهدیدی است که با آن روبرو هستیم. انقراض ایران در صورت استمرار پیامدهای انتخابی است که دیگران به جای ما برگزیدند. در بحران کنونی اما از سویی دیگر، فرصتی نیز هست. فرصت بازسازی کشور در کهن‌ترین چهارراه تمدنی تاریخ. لازمه این بازسازی اما انتخابی است نوین. انتخابی که مسئولیت آن بر دوش نسل نو است. انتخاب ما در این آوردگاه تاریخی برکناری نظام دینی برای بازسازی تمدن ایرانی در قلب جغرافیای دنیای فردا است.
در دنیای تعامل و تقابل هویت‌های ملی، در آوردگاه جهانی‌شونده گسست‌ها و دگرگونی‌های تکنولوژیک، هویت سست فرهنگی و سیاسی و در پی آن، افت تعلق ملی، باز‌دارنده اصلی پیشرفت و ماندگاری است. هویت جعلی، عامل اصلی در بروز نابسامانی‌های فکری و ناهنجاری‌های رفتاری و اجتماعی است. روا‌نپارگی ناشی از اختلال هویتی، یکی از عوامل اصلی در فروپاشی انسجام و یکپارچگی ملی است. در نبود یک هویت ایرانی هنجارساز و منسجم‌کننده، بقای کشور در زیست‌بوم همواره دگرگون‌شونده جهانی، با تهدیدی جدی روبرو خواهد شد. راهی که باید پیمود، راه بازسازی همه‌جانبه ایران و از جمله هویت ملی است. هویتی که باید در فضای نقد آزاد و در فرهنگی پویا شکل گیرد. رمز بقای ایران در پی بحران هستی و نیستی ناشی از گزینه ۵۷، در قلب منطقه‌ای مخروبه و متخاصم، در این بازسازی است. نافرمانی مدنی، نخستین گام در این راه است. راه بازسازی مدنیت ایرانی بر ویرانه‌های تحجر.
هم‌میهنانم،
فرهیختگانم و نخبگان سیاسی ایران،
راهی که باید پیمود، راه سازماندهی نیرویی است که هرگز در تاریخ معاصر فرصت شکل‌گیری منسجم فکری، سیاسی و اجرایی نیافته است. تاریخ معاصر ما، جنگ سیاسی مکاتب مارکسیستی و مذهبی و جهان‌سومی و ائتلاف‌های اختلاطی از این سه بوده است. بحران ۵۷ و استمرار وضع موجود ناشی از آن، معلول فقر سیاسی ما و فقدان یک نیروی ملی نیرومند بوده و هست. راه برون‌رفت از این بحران، همانا شکل دادن به نیرویی است مبتنی بر گفتمان ایرانی. گفتمانی برای بازسازی ایران، برای رفاه ایرانی. نیروی ملی که از حصر سیاست در حصار و انحصار محافل سنتی صد ساله اخیر رها شده باشد. تنها با یک نیروی ملی است که خواهیم توانست ایران را از قلب خاورمیانه اسلامی، مخروبه و عمدتا قبیله‌ای، از مخاطرات پیش رو مصون داریم و پایدار سازیم. تنها با چنین نیرویی است که خواهیم توانست به کارستان بازسازی کشور در کهن‌ترین چهارراه تمدنی تاریخ، واقعیتی عینی و ملموس ببخشیم. در راهی که باید پیمود، حکومت ایرانی، آنتی‌تز یا برابرنهاد حکومت اسلامی است.

در بزنگاه تاریخ‌ساز کنونی، شکل‌گیری یک جنبش مدنی، در تناسب مستقیم با شتاب فزاینده فروپاشی نظام، ضرورتی روزافزون می‌یابد. دی‌ماه ۹۶، بانگ بیداری ملت بود. نوید بهاران در قلب یخ‌زده زمستان. ایرانی، از زن و مرد و سالخورده و جوان، از دانشجو تا کارگر، از کشاورز تا معلم، از بازنشسته تا بیکار، از خراسانی تا اهوازی، از تهرانی تا تبریزی در خیزش ملی، درفشی را برافراشته ساختند که چهل سال در اعماق بی‌اعتنایی لگدمال شده بود. چرا که تبهکاران ایران‌ستیز پیش از آنکه پرچم دیگران را لگدمال کنند و بسوزانند، پرچم ما را، پرچم ایران را، درفش شیروخورشید‌نشان ما را لگدمال کردند و سوزاندند. اگر عالی‌ترین برآمد مدنی، بیداری ملی، شکل‌گیری دولت ملی باشد، نقش مدیریتی که عهده‌دار انتقال شرایط کنونی به یک دولت ملی باشد، از هر زمان برجسته‌تر و اهمیت آن ضروری‌تر به نظر می‌رسد.
باری، هم‌میهنانم،
ایران و ایرانی چهل سالی است که جایگاه طبیعی خود را از دست داده‌اند. جایگاه طبیعی ایران، در تقاطع تمدن‌های شرق و غرب، از همان آغاز پایه‌ریزی موجودیت چندهزار ساله ما، در تداوم زمان و دگردیسی‌های آن جایگاه تاثیرپذیری و تاثیرگذاری فرهنگی و تسهیل ارتباطات و رونق تجارت در قلب راه‌های ابریشم بوده است. کشوری که در مقام طبیعی خود می‌توانست با بهره‌گیری از امتیازهای رقابتی و استعدادهای انسانی و راهبردی‌اش، در کلیدی‌ترین چهارراه جغرافیایی و تاریخی داد و ستد‌های فرهنگی و تجاری از یکسو، و بهترین تکنولوژی و علم مدیریت از سوی دیگر، برای ملت خود مرزی پرگهر و سرچشمه هنر و سربلندی و رفاه و امید و آرزو باشد، افسوس که به مرتبه‌ای از انزوا و فقر و فساد و تحریم فرو افتاده که با «ایرانستان» فاصله چندانی ندارد. از همین رو همواره، ساختن راه بازگشت ایران و ایرانی به جایگاه طبیعی‌شان در جامعه جهانی، در کنار فروپاشی هدایت‌شده نظام در فرایند مبارزات مدنی، از مسئولیت‌های خطیر سیاستمداران ملی‌اندیش و کنشگران نسل نو در بزنگاه تاریخی کنونی است.

روی سخنم با آن دسته از خردمندان ملی‌اندیش و نخبگان ایران‌دوستی است که در جوامع دور از وطن و در داخل و در دل دستگاه دیوانی و لشکری کشور، در درد مشترک ما که نجات ایران باشد، خود را شریک می‌دانند.
روی سخنم با ایران‌اندیشانی است که نگاه‌شان به آینده است و به راهکارهای پیشگیری از سوختن نسل‌های امروز و فردای میهن.
ما ایرانی هستیم، دوستان! اصالت ما عشق، کلام ما دوستی، سلوک ما مهر و عبادت ما نور و دشمن ما تاریکی است. ما ایرانی هستیم! ما اهل دادیم و دشمن تبعیض، اهل راستی و دشمن ریا، اهل آغوش و دشمن تبعید، اهل شففت و بخشش، و دشمن تکفیر و کین و عداوت، اهل دادیم نه دار، اهل عدالتیم نه بیداد، اهل حکمت دشمن سفاهت، اهل اخوت و انصاف، اهل ایرانیم ما برومند و بیدار، درفش ما کاویانی، نشان‌مان ایرانی، پرچم‌مان از جنس مردم، از آهنگری اهل ایران.
بیایید تا در کنار نسل نو برکناری هوشمندانه ایران‌ستیزان را تکوین دهیم و بدانید که در این راه همواره در کنار شما و سازندگان ایران بزرگ  فردا، بوده و خواهم بود.
پاینده ایران
رضا پهلوی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر