۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

گرامی داشت روز فردوسی و زبان پارسی در اهواز

هم‌زمان با 25 اردیبهشت‌ماه، انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان، در چهارمین نشست تخصصی خود در سال 2581 شاهنشاهی، روز فردوسی و زبان پارسی را در شهر اهواز گرامی داشت.

کارگروه تاریخ این انجمن روز یکشنبه ۲۵ اردیبهشت نشستی را در بزرگداشت روز فردوسی و پاسداشت زبان فارسی در خانه‌ی سمن‌ها و انجمن‌های مردم‌نهاد این شهر برگزار کرد.

اشکان زارعی دبیر کارگروه تاریخ انجمن تاریانا، در آغاز نشست چنین گفت: فردوسی و زبان فارسی دو نام و واژگان‌هایی هستند که از هزار سال گذشته به هم گره خورده‌ و بخشی از خودآگاهی مشترک همه‌ی ایرانیان شده‌اند. چنان‌که هرجا که نام ایران به میان می‌آید، نام فردوسی نیز می‌درخشد و هر گاه که هویت ایرانی آسیب ببینید این زبان فارسی است که بار سنگین ماندگاری این سرزمین اهواریی را به دوش ‌می‌کشید. بنابراین جایگاه فردوسی را باید فراتر از یک سخن‌ور و آفرینشگر ادبی دانست. از این‌رو نقش فردوسی و شاهنامه را می‌توان در تاروپود جامعه‌ی ایرانی همچون پدیداری روان میهن‌دوستی، حس جنگاوری و سلحشوری، جشن‌های ملی، ادبیات و داستان‌سرایی، هنرهای نمایشی و صنایع دستی و… آشکارا دید.

به گفته‌ی زارعی این نشست در پی آن است که با نگرش‌های گوناگون جایگاه کارساز فردوسی و شاهنامه شناسانده شود. از این‌رو در نخستین بخش این برنامه حسن گرمسیری دکترای زبان فارسی و استاد دانشگاه به جایگاه «جامعه‌شناختی فردوسی و شاهنامه» می‌پردازد.

به باور گرمسیری، شاهنامه آن کاخ بلند و ارزشمندی است که حکیم ابوالقاسم فردوسی معمار و آفرینشگر آن است و این کاخ بلند با وجود فراز و نشیب روزگار، استوار و پابرجا مانده است و اگر بگوییم زبان فارسی هویت و هستی خود را وام‌دار آن است، سخنی به گزاف نگفته‌ایم، چنان که بزرگان ما، شاهنامه را شناسنامە‌ی ایران دانسته‌اند.

به باور این استاد زبان فارسی، منتقدان ادبی راز جهانی شدن هر اثر ادبی را در داشتن سه ویژگی می‌دانند: «مقبولیت عام»، «ماندگاری در طول زمان» و «گستردگی از نظر مکان» که شاهنامە‌ی فردوسی از هر سه ویژگی برخوردار است.

– شاهنامه مقبولیت عام دارد؛ پیر و جوان و کودک فردوسی را می‌شناسند و به فردوسی عشق می‌ورزند و من خود بارها شاهد آن بوده‌ام که مردم با خواندن شاهنامه گریسته‌اند، چه بسیار اتفاق افتاده است و می‌افتد که در مراسم سوگواری عزیزان

شاهنامه خوانده می‌شود.

– ماندگاری در طول زمان؛ فردوسی بنا بر دیدگاه مشهور در سال 329 هجری مهی (:قمری) زاده شده و از 40 سالگی  شاهنامه را سروده است و سی سال هم برای سرودن آن رنج برده است. ما اکنون در سال 1443 مهی به سر می‌بریم و هم‌اکنون

برای فردوسی، بزرگداشت برپا می‌کنیم و شاهنامه می‌خوانیم یعنی با دیرینگی بیش ازهزار سال. حال شما فردوسی و اثرش را با شهنشاه‌نامه سرودە‌ی فتحعلی صبای کاشانی که نزدیک‌به 200سال پیش در زمان فتحعلی‌شاه قاجار بر همان وزن شاهنامه و در واقع ادعای برتری بر فردوسی و شاهنامه نوشته شده است که امروز خودش و نه کتابش را کمتر کسی می‌شناسد.

– گستردگی در مکان؛ نام و آوازەه‌ی فردوسی امروز با یادکرد در جهان شناخته شده است و بسیاری از بزرگان ادب و اندیشه در جهان، ما را به نام فردوسی می‌شناسند.

دکتر گرمسیری در بخش پایانی سخنرانی خود افزود: شاهنامه، سه بخش دارد: بخش اسطوره‌ای، بخش پهلوانی و بخش تاریخی. بخش اسطوره‌ای آن بسیار ژرف است که همەی ابعاد آن کاویده نشده است. بخش پهلوانی، گیراترین و جذاب‌ترین بخش آن است .مهمترین شخصیت این بخش «رستم» است که تجسم آرزوها و آرمان‌های انسانی ما است. بخش سوم، بخش تاریخی آن است.

در ادامه یوسف لیموچی دکترای زبان و ادبیات فارسی و استاد دانشگاه، در گفتارخود با عنوان «درس‌هایی از شاهنامه» اندیشه‌های فلسفی فردوسی را با نگرش به بیت‌های آغازین این کتاب تحلیل کرد.

به گفته‌ی وی فردوسی در شروع کتاب خود شگرف‌ترین تعریف و شناخت را از خداوند ارایه می‌دهد. به این ترتیب که جان و خرد و روح و هستی یکی است که اگر آن را بتوان شناخت، بی‌گمان درک و شناخت خداوند نیز میسر می‌شود، زیرا شناخت جان و خرد با دریافت‌های حسی امکان‌پذیر نیست، باید  از راه دیگر یعنی قوای درونی پی به این شناخت برد.

لیموچی با تحلیل نبرد رستم و سهراب، لایه‌های پنهان این رزم استوره‌ای را واکاوی کرد. به باور این استاد دانشگاه تنها خویشکاری و وظیفه‌ی رستم از نظر فردوسی، دفاع از آب وخاک و شهریاری است که هرکس در برابر این مفاهیم و ارزش‌ها بایستد، دشمن است و باید از میان برود حتا اگر فرزند باشد، پس خواست فردوسی در این داستان فرزندکشی است.

به گفته‌ی این استاد دانشگاه بخش دیگر این استوره، همکاری خواسته یا ناخواسته‌ی افراسیاب تورانی و کاوس پادشاه ایرانی برای حفظ قدرت است.

دکتر لیموچی در پایان سخنان خود به این نکته پافشاری کرد که در نگاه فردوسی، رستم در اوج قدرت برای آن‌که  در نظر مردم همچنان قهرمان بماند و و یک ملت بدان ببالد، او را از اوج به حضیض می‌کشاند تا بدترین کار ممکن یعنی فرزند‌کشی را انجام دهد تا بدین‌گونه در خاک مذلت بنشیند و اشک بریزد، چرا که قهرمان برای جاودانه شدن نباید دست‌نیافتنی باشد و مردم پارسی‌زبان باید بتوانند به او همچنان تکیه کنند و امید داشته باشند.

کورش سروش‌پور از دیگر سخنرانان نشست بزرگداشت فردوسی دانش‌آموخته‌ی ادبیات نمایشی و مدرس دانشگاه است که از این چشم‌انداز جایگاه فردوسی و شاهنامه را بررسی کرد.

به‌گفته‌ی سروش‌پور فرهنگ پرمایه ایرانی با ادبیات سرآمد و پربارش سخن‌سرایانی کائناتی به جهان پیشکش کرده، فرهنگی که در گونه‌های ادبی همچون ادبیات غنایی، ادبیات تعلیمی و ادبیات حماسی از همگان گوی سبقت ربوده است.

پرفروزه‌ترین و پیروزترین نوع ادبی ایرانیان، ادبیات حماسی آن‌هاست که فردوسی با شاهنامه‌اش، آن را بر تارک فرهنگ جهانیان شعله‌ور کرده و جاودانگی ِ شگرفی بخشیده است آن چنان‌که اگر بخواهند از تمام تاریخ ادبیات بشر، و از همه‌ی پهنه‌ی جغرافیایی و فرهنگی جهان چهار شاعر فرهنگ‌ساز و ملت‌آفرین نام ببرند بی‌تردید یکی از آن‌ها فردوسی است .

ادبیات حماسی (با انگاره‌های اساتیری و کهن‌نمون خود)، در شکل معمول مایه و سرمایه‌ای است که به پیدایش گونه‌ی دیگر ادبی، یعنی ادبیات نمایشی  می‌انجامد، آنچنان‌که در یونان و هند، دیده‌ایم که ایلیاد و ادیسه، رامایانا و ماهابهاراتا، استخوان‌بندی و پیکره‌بندی ادبیات نمایشی این دو سرزمین را موجب شده‌اند. اما به دلایلی، فرهنگ ایرانی با وجود پشتوانه‌مندی از کاخ بی‌زوال شاهنامه فردوسی، نتوانسته آنچنان که باید، مایه و سرمایه‌ای برای آفرینش گونه‌ی ادبیات نمایشی، بگیرد.

دلایلی که گاه به جهان‌بینی انسان ایرانی مربوط می‌شدند و گاه به محدودیت‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتا اقتصادی.

ادبیات نمایشی ایرانی‌ها ، در سده‌ی نوزدهم با جنبش مشروطه‌خواهی، آغاز می‌شود، بیست و چهار سده دیرتر از ادبیات نمایشی یونانی  که خود مایه‌ور و برآمده از ادبیات حماسیشان بوده است.

به باور این استاد دانشگاه، شاهنامه فردوسی، در رویکردی تازه و جدی باتوانمندی‌های بی‌شماری که در عرصه داستان‌گویی دارد می‌تواند ایجادکننده و پدیدآورنده‌ی آثار نمایشی بزرگ و بی‌شماری شود، زیرا شاهنامه فردوسی، در هزاره‌ی زندگی شگفت‌آور خود، هنرهای گوناگونی را سرآوری و سروری بخشیده است. نقاشی و نگارگری (:مینیاتور) ایرانی، خنیاگری ایرانی، نقالی و روایتگری ایرانی حتی برسازه‌های معماری در سازه‌هایی ویژه چون تکیه‌ها، پاخورها، زورخانه‌ها و … تاثیرگذار بوده است.

سروش‌پور سخن خود را با این یادآوری به پایان می‌برد که فردوسی، در شاهنامه عناصر نمایشی را به خوبی و استادی تمام در تار و پود ِ سروده‌ی خود، پرورانده است که با تکیه و پافشاری بر آن‌ها، می‌توان زمینه را برای آفرینش آثار نمایشی و نمایش ایرانی فراهم کرد. در این زمینه می‌توان به عناصری چون پیرنگ، شخصیت، گفتاشنود،  کشمکش، گره‌افکنی، بحران‌، تعلیق، صحنه‌آرایی و …. اشاره کرد.

اشکان زارعی، دکترای تاریخ نویسنده و مسوول برگزاری این نشست به عنوان واپسین سخنران از جایگاهِ فرامرزی زبان فارسی و همچنین نقش جهان‌بینی ایرانی در شاهنامه سخن گفت.

به باور زارعی گویاترین سند پیرامون نقش کارساز زبان فارسی در سرزمین‌های دیگر، سفرنامه‌ی ابن‌بطوطه جهانگرد مراکشی سده‌ی هشتم هجری است. زیرا ابن‌بطوطه زبان میانجی از آناتولی تا چین را فارسی دانسته است. او در دریای چین از دریانوردان چینی یاد می‌کند که آوازهایی را به زبان فارسی می‌خواندند و دختران گل‌فروش چینی را دیده که با خواندن چامه‌های سعدی  گل به مشتریان می‌فروختند.

به‌گفته‌ی زارعی دیرینگی زبان فارسی را در چین باید با پیدایش راه جهانی ابریشم و نیاز به پرورش کارمندانی آشنا به فرهنگ و زبان پارسی جستجو کرد که در همین راستا فرمانروایان این کشور را وا داشت تا آموزشگاه‌هایی برای آموزش زبان فارسی راه‌اندازی کنند، به گونه‌ای که در سده‌های ۱۳ و ۱۴ ترسایی (میلادی) با روی کار آمدن دودمان یوآن بیش از نود سال فارسی یکی از سه زبان رسمی چین به شمار می‌آمد.

زارعی در ادامه افزود: افزون‌بر چین در شبه‌قاره هند نیز فارسی زبان رسمی بود چنانکه این بطوطه در دیدار با شاه سریلانکا به زبان فارسی گفت‌وگو می‌کند.

همچنین به هنگام فرمانروایی گورکانیان بر هندوستان که آنان را نوادگان تیمور خوانده‌اند، فارسی نزدیک به ۷۰۰ سال زبان رسمی، فرهنگی و علمی شده، اندیشمندان شبه‌ قاره واژه‌نامه‌های ارزشمندی چون فرهنگ آنندراج و فرهنگ ابراهیمی را برای زبان فارسی گردآوری کرده، کسانی چون بیدل دهلوی، امیر خسرو دهلوی و اقبال لاهوری به فارسی چامه سرودند.

به شوند گستردگی زبان فارسی درشبه‌قاره هند و وابستگی آنان به فرهنگ ایرانی، استعمار پیر بریتانیا پس از چیرگی بر هندوستان، ریشه زبان فارسی را برکنده، به زور انگلیسی را جایگزین آن کرد. که اگر چنین نمی‌شد امروز نزدیک به یک میلیارد تَن در هند، پاکستان و بنگلادش به فارسی سخن می‌گفتند..

عضو هیات مدیره‌ی انجمن تاریانا گفت: پادشاهان عثمانی نیز دل‌بسته‌‌ی زبان فارسی بودند، تا جایی‌که ۵۰۰ سال در سراسر قلمرو خویش فارسی را زبان رسمی و دیوانی کردند. همچنین سلطان سلیم یکم و سلطان سلیمان خود با تخلص‌های «سلیمی» و  «محبی» چکامه فارسی می‌گفتند. البته در این زمینه باید از پادشاهان دیگری چون ایلدورم، بایزید یکم و دوم نیز نام برد. عثمانی‌ها در آموزشگاه‌ها نیز به فرزندانشان چامه‌های سعدی، حافظ و مولوی را می‌آموختند. از سترگی و کارسازی زبان فارسی در قلمرو عثمانی همین بس که در چنگ چالدران پادشاهان دو کشور به زبان پارسی با یکدیگر نامه‌نگاری می‌کردند و این جستار در جهان بی‌همتاست که دو دشمن که هیچ همانندی نژادی و دینی با هم ندارند به یک زبان مشترک با هم گفت‌وگو کنند.

اشکان زارعی، سخن خود را با دو نکته به پایان برد. نخست آنکه گستردگی زبان فارسی در خاور و باختر جهان نشان می‌دهد که فارسی زبانِ ملی و تاریخی همه‌ی ایرانیان در درازنای روزگار بوده است که این جستار نمایانگر «ملت بودن» ما است و نکته‌ی دوم: فردوسی را باید زبان گویای رودکی، دقیقی توسی، یعقوب‌لیث، مازیار، بابک خرم‌دین، ابومسلم و همه‌ کسانی دانست که برای «ملت‌بودن» و «ملت ماندن» ایرانیان تلاش بسیار کردند. از‌این‌رو وی در هزار سال گذشته نماد ملی‌گرایی ایرانی و بخشی از حافظه تاریخی ایرانیان، ایرانی‌تباران و پارسی‌زبانان بوده است.

به همین شوند ۲۵ اردیبهشت‌ماه افزون‌بر نکوداشت فردوسی و زبان فارسی، پاسداشت ملت بودن ایرانیان و بزرگداشت اندیشه‌‌ی ایران‌شهری است که همانا برآمده از خدا‌شناسی، دین‌باوری، خرد‌گرایی و داد‌گستری ایرانیان است.

درنشست بزرگداشت فردوسی و زبان فارسی افزون‌بر سخنرانی‌های پیش گفته، آقایان ابوالفصل جعفری و محمد موسوی شاهنامه‌خوانی کرده و بهنوش بساک کاظمی قصه‌گوی بین‌المللی و مدیرعامل انجمن کودک خلاق جامعه‌ی پویا با بیش از بیست‌و‌هفت سال پیشینه در کار قصه‌گویی داستان زال و سیمرغ  را به زیبایی و روانی برای باشندگان بازگو کرد. 


 

یوسف لیموچی، سخنران


کورش سروش‌پور، سخنران

اشکان زارعی، دبیر کارگروه تاریخ انجمن تاریانا خوزستان

بهنوش بساک، قصه‌گو

حسن گرمسیری، سخنران



خبرنگار امرداد: بامداد رستگار 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر