زنان در تمدن پیشرفتهی ایلام، نقشی مهم و اهمیتی درخور داشتند. ملکه ناپیرآسو نیز چنین بود. او همسر اونتاش ناپیریشا، پادشاه ایلام، شمرده میشد و جایگاهی در امپراتوری ایلام داشت که از آن ِ کمتر کسی میشد. اونتاش همان پادشاهی است که زیگورات چغازنبیل را بنیان گذاشت. او از 1275 تا 1240 پیش از میلاد، با توانایی و کاردانی بسیار، بر تخت شاهی نشست. از آنرو که در پادشاهی ایلامیها، زنان ارج بسیار داشتند، اونتاش ناپیریشا دستور داد تندیسی بسیار زیبا از بانوی او- ملکه ناپیرآسو- بسازند. این تندیس پس از گذشت چند هزاره هنوز هم پابرجاست، جز آن که شوربختانه سرِ پیکره از دست رفته است. تندیس ناپیرآسو اکنون در دیرینکدهی لوور پاریس نگهداری میشود.
در روزگار اونتاش ناپیریشا، امپراتوری ایلام دورهی نوینی از تاریخ خود را آغاز کرد و در بسیاری از نشانههای تمدنی، پیشرو دیگر سرزمینها شد. پس شگفت نیست که آنان برای بانوان ارج بسیاری میشناختند و در پاسداشت آنان میکوشیدند. ناپیریشا دستور داد که تندیس ملکهی ایلام را با لایهای از مس و طلا بپوشانند و در بهکاربستن آرایههای نقشدار، کوتاهی نورزند.
ناپیرآسو، آنچنان که در این پیکرهی بدون سر دیده میشود، دو دست خود را به نشانهی جایگاه بلندش در امپراتوری ایلام، بر روی هم گذاشته است. انگشتان کشیدهی دو دست او نمایان است و جامهای که پیداست بسیار گرانبها بوده، تندیس را زیباییای چشمگیر بخشیده است. جامهی بلند او تا روی زمین و پایین تندیس کشیده شده است و شُکوهی تماشایی دارد.
بلندای تندیس ناپیرآسو 130 سانتیمتر است. خودِ پیکره 1750 کیلوگرم وزن دارد و چنان ساخته شده است که قامت ملکه را به استواری و شکوهمندی نشان دهد. کاری که استاد ریختهگر در ساخت این تندیس بهخرج داده است، بهراستی کممانند است و اوج چنان هنری را در تمدن ایلام آشکار میسازد. این که هنرمندان ایلامی در 1250 پیش از میلاد میتوانستند از ریختهگری مفرغ چنین اثر شگفتآور و زیبای بسازند، نشان از پیشرفت کار هنرمندان و اهمیت آنها در تمدن ایلام دارد. باستانشناسان، در بازشناساندن ارزش تندیس ناپیرآسو چنین باور دارند که همانند آن را در خاور باستان نمیتوان یافت و کار هنرورزانهای که برای پیکربندی آن شده است، برتر از تندیسهای مصر و بابِل است.
پیشتر اشاره کردیم که ناپیرآسو نخستین بانویی در جهان است که سخنی از او به یادگار مانده است. او بر روی دامن حاشیهدار تندیساش، دستور داده است چنین عبارتی را بنویسند: «من ناپیرآسو، همسر اونتاش ناپیریشا، هستم. هرکس بخواهد تندیس مرا خراب کند، هر آن کس که بخواهد آن را درهم بشکند، هر کس که بخواهد نام من را پاک کند، از خدایان میخواهم بر او خشم گیرند و نام و نسلاش را از میان بردارند». گویی ملکهی ایلام میخواسته است در این سخنان کوتاه، تضمینی برای ماندگاری جاودان ناماش بیابد و آیندگان را از ویرانکردن تندیس و نامش پرهیز دهد. خوشبختانه او به آرزوی خود رسید و اکنون نام ملکهی ایلام –ناپیرآسو- در همهی جهان شنیده شده است!
این نیز گفتنی است که بر روی دامن تندیس، نام اینشوشیناک- خدای ایلامیها- به خط میخی ایلامی حک شده است. انگشتریای که بر دست چپ ملکه ناپیرآسو دیده میشود، کهنترین انگشتری جهان است که شناخته شده است.
تندیس زیبای ملکه ناپیرآسو را باستانشناس فرانسوی- دمورگان- در سال 1903 میلادی در شوش کشف کرد و با خود به دیرینکدهی لوور در پاریس بُرد.
خبرنگار امرداد: نگار جمشیدنژاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر