از هخامنشیان هر آنچه بهجا مانده است، گویای نگرش ویژهی این شاهنشاهی جهانی به هنر و ساخت آثاری است که در جهان باستان شُکوه خیرهکنندهای داشتند و هنوز هم نگاه هر نگرندهای را به سوی خود میکِشند. بخشی از هنر والای هخامنشیان را در یکی از آثار برجای ماندهی آنها میتوان دید. این اثر را به نام «بازوبند طلایی شیردال» میشناسیم. این بازوبند چنان زیبا و چشمگیر ساخته شده است که بهراستی شگفتانگیز و حیرتآور است.
«دال» گونهای از کرکس است. شیردال نیز به آثار دستسازی گفته میشود که تَن شیر و سَر دال دارند. شیردالها (که به آن گریفین نیز میگویند) موجوداتی خیالگونه و افسانهای هستند که با نمادهای بسیاری آمیخته شدهاند و بازگوکنندهی رازهایی هستند که ریشه در باورها و آیینهای کهن باستانی دارند. در گسترهی بسیاری از جهان دیرین و باستانی، میتوان شیردالها را یافت. این هنر، ویژهی هخامنشیان نبود و در دیگر تمدنهای دیرینه نیز کاربرد داشت. یکی از بخشهایی که شیردالها برجستگی و جلوهگری نمایانی دارند، در سازههای مهرازی باستانی است. آنها نهتنها بزرگی و عظمت جهان آن روزگاران را بازتاب میدادند، بلکه دربردارندهی اندیشه و مفهومی نمادین هم بودند. اما یک نکته را نباید نادیده انگاشت: شیردالها ساختهی ذهن و اندیشهی آریاییان بودند. آنهایی که این نماد باستانی را برگرفته از تمدن مصر میدانند، بیگمان در اشتباهاند و پنداری نادرست را بازگو میکنند. نشانههای باستانشناسی گواه آن است که شیردالها نخستینبار از تمدن آریایی سرچشمه گرفتند و در جهان باستان گسترش یافتند.
بازوبند طلایی شیردال که پیشتر به آن اشاره کردیم، همان چیزی نیست که اکنون بدان دست یافتهاند. پژوهشگران بر این باورند که این بازوبند، آراسته به سنگهای گرانبها و نگینهایی بوده است اما در گذر زمان از آن کنده شده است. این نیز برشمردنی است که بازوبند طلایی یکی از آثار بازمانده از مجموعهای است که در میان باستانشناسان به «گنجینهی آمودریا» آوازه دارد.
گنجینهی آمودریا همان است که در جنوب باختری کشور تاجیکستان و در نزدیکی مرز افغانستان، در کاوشهای باستانشناسی، میان سالهای 1877 تا 1880 میلادی، به دست آمد. البته پیش از آنکه باستانشناسان پی به این گنجینهی کممانند هخامنشی ببرند، مردم آن را یافته و گویا شماری از آثارش را در اختیار گرفته بودند! آنچه باستانشناسان یافتند، 170 تکه طلا و نقره و 200 سکهی هخامنشی (دریک) بود. این گنجینه که بازوبند طلایی شیردال نیز در شمار آنهاست، به دیرینکدههای انگلستان بُرده شد و اکنون در موزههای آلبرت و ویکتوریا و نیز دیرینکدهی بریتانیا نگهداری میشوند.
در باورهای باستانی، شیر و عقاب دارای نیرویی رازآمیز دانسته میشدند. حتا در تمدن سرخپوستان آمریکای لاتین نیز عقاب دارای چنان نیروی اسرارآمیزی گمان بُرده میشد. از اینرو، شیر و عقاب نماد پادشاهی در نزد آریاییان بود و در نیایشگاهها بهکار بُرده میشد تا نگاهبانانی شکستناپذیر و نیرومند قلمداد شوند. ردِ این نماد (شیردال)، از هزارهی سوم پیش از میلاد، یافتنی است. از آن زمان به اینسو، نماد آریایی شیردال به سرعت در جهان باستان (خاور باستان) گسترش یافت و به هنری تکرارشونده تبدیل شد. مصریان نیز آن را به وام گرفتند و نگرشی ویژه بدان داشتند و به فراوانی از این نماد بهره بردند.
بازوبند طلایی شیردال هخامنشی، دو جانور استورهای متقارن را نشان میدهد که در انتهای حلقهای روبهروی هم و چشمدرچشم نمایان هستند. نقشهای باریکبینانه و بسیار زیبای دو شیردال، همانند هم هستند و با چیرهدستی شگفتانگیزی چنان ساخته شدهاند که گویی آینهای در برابر یکی از آنها گذاشته شده است و شیردال روبهرویی، تصویری از دیگری است که در آینهای فرضی پدیدار شده است. بال هر دو شیردال در نهایت جلوهگری ساخته شده و با خمیدگی آشکارِ نوک بالها، زیبایی چشمنوازی یافته است. حلقهای که دو شیردال را به هم پیوند داده، تا نیمه نقشدار است و در بخش انحنایی آن خمیدگیای دارد که چهبسا شکل قلب را به ذهن نگرنده میآورَد. نقش روی حلقه، ادامهی پیکر دو شیردال است. این بازوبند به درستی که نمایانگر ژرفای هنر هنرمندان هخامنشی است و یکی از هزاران اثری است که نشان میدهد هخامنشیان نگرشی ویژه و پایدار به هنر داشتهاند. به سخن دیگر، بازوبند طلایی شیردال، زیباییشناسی هنر هخامنشی را بازتاب میدهد.
به هر روی، باید ساعتها به این اثر گرانبهای هخامنشی و ظرافتهای آن خیره شد و نگریست تا پی به زیبایی افسونگر آن بُرد و دانست که چه مایه از ذوق و اندیشه دست به دست هم دادهاند تا هنرمند هخامنشی چنین اثر تابناک و نمادینی را بیافریند.
آنگونه که اشاره کردیم، بازوبند طلایی شیردال اکنون در دیرینکدهی بریتانیا نگهداری میشود و از آثار باستانی بازمانده از ایران کهن است.
خبرنگار امرداد: نگار جمشیدنژاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر