از 10 هزارسال پیش تا کنون در مازندران صنعتی دستی به کار میرود که خود مازنیها به آن «چوتاشی» میگویند. این صنعت، کندهکاری و تراشیدن چوب درخت است و ابزاری که از آن به دست میآید، بسیار دیدنی و زیباست. افسوس که این هنر ارزندهی مردمان مازندران در حال فراموشی است.
صنعت دستی چوتاشی یا لاکتراشی برای ساخت محصولات چوبی بهکار میآید. با چوتاشی است که کاسه و قاشق و دانهپاش (برای ریختن برنج پختهشده) و بسیاری وسایل دیگر درست میشود و کار روزمره در خانه را آسان میسازد. مازندرانیها با چوتاشی صندوقچه و کمدهای دیواری و گهواره و نمونههای دیگری از اینگونه میسازند و توانایی و چیرهدستی خود را در بهکارگیری چنین صنعت کارآمدی، نشان میدهند. اگر فراوردههای صنعتی سدی در برابر هنر دیرینهی چوتاشی نباشد و از دارندگان این هنر پشتیبانی شود، امید میرود بار دیگر چوتاشی زنده شود و نیازهای مردم را، چه در مازندران و چه در جاهای دیگر، برآورده سازد. چوتاشی تنها هنری برای تزیین و آراستن خانه نیست و کاربردی کارساز در انجام کارهای زندگی دارد. اگرچه همهی صنایع دستی ایران چنیناند و با سازوکار زندگی مردم سازگار هستند.
سالخوردگان مازندرانی با هنر چوتاشی بیشتر آشنا هستند تا جوانانی که دل به فراوردههای صنعتی بستهاند! شگفت است که برخی نقشهای آفرینشگرانهی (خلاقانهی) ابزارهای چوتاشیشده را کنار میگذارند و از یاد میبرند و دل به صنایع پلاستیکی میسپارند. شاید از آنرو که بسیاری از نسل تازه، بردباری و حوصلهی نسلهای گذشته را که همواره در کار و بارِ آفریدن و ساختن بودند، ندارند! به همین سبب است که بیم فراموشی صنعت دستی چوتاشی و میراث چندهزار سالهی آن میرود.
شکل بخشیدن به چوب، بهراستی هنری زیبا است که با تاروپود زندگی مازندرانیها گره خورده بود. آنها نه تنها ابزارهای مورد نیاز زندگی را با چوتاشی فراهم میکردند، بلکه از این راه نیز میتوانستند به اقتصاد خانواده کمک کنند و منبع درآمدی برای خود فراهم سازند. در روستاهای مازندران، بهویژه این صنعت دستی گسترش بسیاری داشت، اما با دگرگونی شیوهی زندگی، حتا در روستاهای مازندران هم اکنون کمتر کسانی را میتوان یافت که هنوز سرگرم ساخت چوتاشی باشد.
یک نکتهی مهم دیگر، پیوند چوتاشی (لاکتراشی) با زیستبوم مازندران است. درختان انبوه مازندران، زمینه را برای کار چوتاشی فراهم میسازند. تنها کوششی افزونتر و دستهایی کارآمد میخواهد تا این هنر، جان دیگرباری بگیرد و زندگی به همانگونه سپری شود که با طبیعت آن بخش از سرزمین ما سازگارتر است.
چوتاشی را میتوان با اندکی آسانگیری، گونهای از هنر منبتکاری هم دانست؛ با این تفاو) که منبتکاری هرچند کاری بسیار هنرورزانهتر و دشوارتر است اما تزیینی و آرایهای است، اما چوتاشی، همانگونه که اشاره کردیم، آمیخته با زندگی و از بایستههای روزمرهی آن است.
در گذشتهها، در آمل، بابل، سوادکوه، ساری و برخی شهرها و روستاهای گیلان، شمار بسیار استادان چوتاشی را میشد دید. حتا استادان چوتاشی روستاها به شهر آورده میشدند و با پذیرایی از آنان خواستشان را برای ساخت ابزارهای چوتاشی در میان میگذاشتند و آنها نیز با انگیزهی بسیار هنر خود را عرضه میکردند. بدینگونه دادوستدی اقتصادی و هنری میان شهر و روستا برقرار میشد.
چوب چوتاشی (لاکتراشی) بیشتر از درختان افرا، شمشاد، راش، گردو، چنار، توسکا، زبانگنجشک به دست میآمد. اکنون البته بهای چنین چوبهایی بسیار گران است و دست استادان چوتاشی را از این دید (اقتصادی) میبندد. افزون بر اینکه بریدن درختان جنگل، محدودیتهای قانونی دارد.
چندی است که دلسوزان صنایع دستی مازندران، کوششهایی برای شناساندن این هنر والا و ارزنده انجام دادهاند تا پردهی فراموشی از روی چوتاشی برداشته شود و بار دیگر زندگی هزارهای خود را از سر بگیرد. اگر کوشش آنها به نتیجه برسد، یکی از صنایع دستی زیبا و پُرکاربرد شمال ایران، زنده خواهد شد و به چرخهی زندگی مردم بازخواهد گشت.
خبرنگار امرداد: نگار جمشیدنژاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر