۲۸ تیر ۱۴۰۳

ایران زیبای من - ارزش زندگی‌ساز جنگل‌های زاگرس

فلات ایران در گستره‌ای جای گرفته است که جغرافی‌دانان آن را «کمربند خشک» نام نهاده‌اند. از این‌رو هر بخش از جنگل‌های پراکنده‌ی این فلات، بر ماندگاریِ نشانه‌های زیستِ انسانی و جانوری از ارزشی بی‌مانند برخوردار است و منابعی گران‌بها برای برآوردن اکسیژن و هوای مورد نیاز گیاهان، و نیز آب، و باروری خاک است.

از دید زیست‌بوم یا بوم‌سامانه (:اکوسیستم) جنگلی‌های زاگرس در سرزمین ایران، بی‌مانند است و نقشی بسیار کارساز در نگهداری آب و خاک گستره‌ی پهناوری از ایران را دارد. مردمانی که در گستره‌ رشته‌کوه‌های زاگرس زندگی می‌کنند، برای ماندگاری زیست‌بوم و ادامه‌ی زندگی خود به درختان و جنگل‌های زاگرس نیاز بسیار دارند.

بوم‌سامانه (اکوسیستم)، زیست‌بوم‌ساز است و نمایانگر پیوندهای ناگسستنی موجودات زنده و نازنده در یک محیط به‌شمار می‌رود. این پیوند، از گسترش بیماری‌ها جلوگیری می‌کند، دادوستد (:تبادل) انرژی و ماده را شدنی می‌سازد و محیطی برای جانداران و گیاهان فراهم می‌آورَد که ماندگاری (:بقای) آن‌ها را تضمین می‌کند. افزون بر اینکه نقشی زندگی‌ساز در نگهداری توازن و پایداری زیستی انسان و موجودات دیگر دارد. زاگرس و جنگل‌های آن، چنین اثر بایسته‌ای بر دوش دارند و ماندگاری آن‌ها سبب ادامه‌ی زندگی در بخش گسترده و پُردامنه‌ای از ایران می‌شود.

به هر روی، برای آنکه بدانیم زاگرس چه ارزش بی‌مانندی در پهنه‌هایی که رشته‌کوه‌های آن ادامه می‌یابد، دارد، باید به این نکته‌ اشاره کرد که 50 درصد از همه‌ی دام کشور در زاگرس است و 40 درصد از بارش‌های آسمانی (:جوی) در زاگرس بر زمین می‌نشیند و 70 درصد از عشایر کشور در پناه آن رشته‌کوه‌ها زندگی می‌کنند. به آن آمار باید این نمونه‌ها را هم افزود: بیش از دوهزار گیاه خوراکی و دارویی در عرصه‌ی طبیعی زاگرس می‌رویند. از این دوهزار گونه، دستِ کم 470 گونه‌ی آن دارای ویژگی‌های درمانگر و دارویی هستند و ارزش پژشکی و آزمایشگاهی بسیاری دارند. در کنار آن، زاگرس برآورنده‌ی 40 درصد از آب شیرین کشور است.

همین نکته‌های گذرایی که برشمردیم، نشان می‌دهد که زاگرس و جنگل‌های آن چگونه در گذر هزاره‌ها و سده‌ها، امکان زیستن انسان در آن بخش از سرزمین ما را شدنی ساخته است و از میان رفتن آن جنگل‌ها (حتی بخشی از آن) چگونه می‌تواند نشانه‌های زندگی و باشندگی انسان و دیگر جانداران را بسیار بسیار دشوار و حتی ناشدنی سازد و اثر ناگوار آن بر بخش‌های دیگر فلات ایران، نمایان شود. برای درستی این سخن، بسنده است اشاره کنیم که هر هکتار از جنگل‌های زاگرس، سالانه 5/2 تُن اکسیژن تولید می‌کند. به راستی که از دست رفتن چنین سرمایه‌ای چه ناگوار و هول‌آور است!

این را نیز یادآوری کنیم که هر هکتار از جنگل‌های زاگرس بیش از 68 تُن گرد و غبار را از میان می‌بَرد و در خود رسوب می‌دهد! آگاهان می‌گویند: «هیچ فیلتری توانایی رسوب این حجم از گردوغبار را ندارد». به‌درستی هم که چنین  است. آیا همین دو نمونه (: تولید اکسیژن و گردوغبارزدایی) بسنده نیست تا بدانیم که زندگی مردمان پُرشماری از سرزمین ما وابسته به جنگل‌های زاگرس است؟

رودهایی هم که در زاگرس جاری هستند، از زاینده‌رود تا رود دز و سیمره و کشکان و نمونه‌های فراوان دیگر، رویشگاه و سرچشمه‌شان در آن رشته‌کوه‌های است. البته این رودها سیل‌ساز هم توانند بود. اما جنگل‌های زاگرس (اگر نگاهبانی شوند و از دست نروند) در پیشگری از پدیدآمدن سیل‌های ویران‌ساز، سدی استوار هستند. جنگل‌های زاگرس نه‌تنها جلو سیل‌ها را می‌گیرند بلکه سبب باروری خاک و جلوگیری از فرسایش آن و گوناگونی (:تنوع) زیستی نیز می‌شوند و زندگی را شاداب و تازه می‌سازند.
چوب درختان زاگرس نیز سرمایه‌هایی زندگی‌آفرین است (البته اگر بی‌رویه کنده و بریده نشوند!). نقش آن چوب‌های درختی در ماندگاری جنگل‌های زاگرس آشکار و بی‌نیاز از یادآوری است. 

اما نکته‌ای که ناآگاهان از یاد می‌برند آن است که چوب درختان زاگرس را نباید خرج و هزینه‌ی بهره‌برداری‌های اقتصادی کرد و بدین روش آن‌ها را نابود ساخت؛ کاری ناپسند و زیان‌ده که با کندن چوب‌ها و بریدن درختان، بارها و بارها انجام شده و تَن زاگرس باشکوه را زخم‌دار و نالان ساخته است!


به هر روی، آنچه درباره‌ی ارزش جنگل‌های زاگرس در این‌جا برشمرده شد یک از صدها ارزش آن جنگل‌ها نیست. پس اگر زاگرس را رگِ زندگی (حیات) مردمان 11 استانی بدانیم که در پناه آن رشته‌کوه‌ها و جنگل‌های آن زندگی می‌کنند، سخن گزافه‌ای نگفته‌ایم. آیا این نکته ما را به این باور نمی‌رساند که جنگل‌های زاگرس را مانند گوهرهایی گران‌بها و بی‌مانند باید نگهبانی کرد و به حال هر هکتاری از آن که طعمه‌ی آتش‌سوزی و کندن و بُریدن و نابودی می‌شود، دل سوزاند؟



خبرنگار امرداد: نگار جمشیدنژاد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر