پیشینیان ما، شب چله (یلدا) را شب مِهر و دوستی و صلح و آشتی میدانستند. خانوادهها در این شب گِردهم میآمدند و بهدور از کدورت و رنجشهایی که چهبسا در میان بوده، شبی را با شادمانی و مهرورزی سپری میکردند تا هنگامی که سپیده سر میزد و جهان را روشنایی خورشید، تازگی میبخشید. این جشن از دیرباز تا کنون در میان ایرانیان پایدار مانده است.
شب چله یکی از صدها جشن ایرانی است که مردمان سرزمین کهن ما برگزار میکنند. شب چله را باید نشانهای از هویت دیرینه و نژادهی ایرانیان دانست. افزون بر آن، نشانهای از پیوستگی ملی ما نیز هست. همهی آیینها و رسمهای پیوسته با شب چلهی ایرانیان نیز زیبا و به یاد سپردنی است. به برخی از آن آیینها و مراسم ِ همراه با شب چلهی مردمانمان نگاهی میاندازیم تا بیشتر با ژرفای این جشن و شب دیرپا پی ببریم:– کهنترین نوشته به زبان فارسی که از «یلدا» نام بُرده است، کتاب «آثارالباقیه» ابوریحان بیرونی –دانشمند بزرگ ایرانی- است. عنصری، منوچهری دامغانی، ناصرخسرو و عطار نیشابوری نیز از نخستین چکامهسرایان ایرانی هستند که از این جشن در سرودههای خود یاد کردهاند.
– سفرهی شب چله را «شبچَره» مینامند و بسیاری از اقوام ایرانی باور دارند که در این سفره باید هفت میوه و هفت آجیلِ هفتمغز باشد. البته گاه شیرینیهای سنتی و بومی نیز به این سفره افزوده میشود.
– شبچَره، گندم، شاهدانه، برنجک و نخود بوداده و آجیلهای تخمهی هندوانه، تخمه کدو، تخمه آفتابگردان، پسته، بادام، فندق، گردو است و خشکباری مانند: سنجد، کشمش، انجیر خشک، برگه زردآلو و توت خشکه.
– انار، هندوانه و انگور از میوههای جداییناپذیر سفرهی شب چله است. بهویژه هندوانه که باور بر این است که اگر در شب چله خورده شود در سراسر زمستان سرما بر آنها چیره نخواهد شد و بیمار نمیشوند.
– در مشکینشهرِ اردبیل در شب چله خوراکیای به نام «گورغا» خورده میشود. گورغا به معنی «سرخ شده» است. این خوراکی را از گندم بوداده و شاهدانه فراهم میکنند. آن دو را سرخ میکنند و گورغای خوشمزهای برای شب آماده میسازند. در خرمآباد و دیگر شهرهای لرستان همین خوراکی که گنمشیر و شاینه (گندم شیر و شاهدانه) نام دارد بخشی از آجیل شب چله است.
در خرمآباد و برخی دیگر از جاهای ایران (خراسان و …) شالاندازی هم از آیینهای شب چله است. این آیین در برخی شهرها از آینهای چهارشنبهسوری بهشمار میآید.
– در همدان رسم است که در شب چله میوهی «به» خورده شود. سرودهای هم بر سر زبان همدانیهاست، بدینگونه: «سیب سردی، نار نامردی، به، به دستم بده، اگر مردی»!
– در نمینِ اردبیل، در شب چله، خوراکیای به نام «خشیل» خورده میشود. خشیل از آرد و شکر و اندکی نمک و آب تهیه میشود و به آن ادویه میافزایند. نمینیها باور دارند که با خوردن خشیل سرما گزندی به آنها نمیرساند.
– در برخی شهرهای خراسان، شب چله را «شب زری» مینامند. رسم بر این است که در این شب دوشیزهای را برمیگزینند و نام او را «زری» میگذارند و بالای یک تخت جای میدهند. روی تخت، فرشی پهن شده است. دختر را جامهی عروسی میپوشانند و همگی دور او حلقه میزنند و یکصدا آوازی را میخوانند که شادمانه است. سپس همگی دست خود را روی شمعهایی که روشن کردهاند، میگذارند و سپس به صورت میکِشند و میگویند: «چله زری، زردی ما از تو سرخی تو از ما».
– در قوچان دو روز مانده به شب چله، فرش و لحافهای چرک را میشویند، به آن امید که در شب چله «عموچله» مهمانان آنان باشد و با خود روزی و برکت بیاورد. از همینرو در شب چله درِ خانه را باز میگذارند.
– در باجگیران در خراسان رضوی، چند شب مانده به شب چله، انگورها را از سقف میآویزند و خربزه را در زیر تودهی کاه یا جو میگذراند و باور دارند که تا شب چله نباید به آنها دست زد.
– در برخی جاهای استان یزد رسم بر این بود که انار شب چله را در زیر خاک نگه بدارند تا برای شب چله، تازه بماند و در گذر از ماههای زمستان از آن استفاده کنند.
– در دامغان مردم شب چله را نزد یکی از بزرگان محله یا خانواده میروند و او با گفتن قصهای بلند شب را به سپیدهی صبح میرساند. افزون بر این که میکوشد قصهاش چنان کششی داشته باشد که مهمانش را سرگرم کند. در لاهیجان نیز این خویشکاری را بزرگتر جمع بردوش میگیرد. در اهر مردم دوست دارند شب چله داستانهایی از کوراوغلی، شاهاسماعیل و کچل عیار بشنوند و بدینگونه شب را با شادمانی بگذرانند.
– شاهنامهخوانی همواره جایگاهی بلند در شب چلهی ایرانیان دارد. در دستجردهی گلپایگان یکی از کارهای این شب، پردهخوانی و شاهنامهخوانی است. گاه نیز داستانهایی از منظومههای نظامی یا داستان امیرارسلان خوانده میشود. در قروه کردستان، شاهنامه و قصهخوانی آن اندازه ادامه پیدا میکند تا بانگ خروس سحری شنیده شود.
– در اقلید فارس یکی از آیینهای شب چله چنین است که اگر میان دو تَن رنجش و کدورتی پیش آمده باشد و با هم قهر باشند، خویشاوندانشان آن دو را در شب چله آشتی میدهند و در این کار آن اندازه پافشاری میکنند تا آن دو راضی به کنار گذاشتن رنجشها شوند.
– در درگز خراسان رضوی، بچهها در شب چله دور هم جمع میشوند و یک نفر نی مینوازد و دیگران در کنار خوردن تنقلات و میوهها و خوراکیها، به صدای نی گوش میدهند و اگر هم در میان آنها آوازخوانی باشد، نوای نی را با صدای آواز آمیخته میکنند و شب را بدینگونه به پایان میرسانند.
– در کازرون رسم بر این است که پیرزن خانواده کهنترین شعری را که میداند، با صدای بلند میخواند. گاه کسانی که آنجا هستند و دور هم نشستهاند، به دنبال شعرخوانی بانوی پیر، هر کدام شعری یا ترانهای کهن را برای دیگران میخوانند. در دامغان این خویشکاری بر دوش پیرمرد خانواده است و او بیتهایی مانند این میخواند: کبوتر بر لب بام شمایم/ همین امشب که مهمان شمایم؛ همین امشب مرا عزّت بدارید/ خدا داند که فردا شب کجایم.
– «شُنه بُرِکی» (شانه بردن) از آیینهای شب چلهی رازان بروجرد است. شنه برکی بازیای است که جوانان در شب چله انجام میدهند تا زور و توان خود را بیازمایند. در بیجار کردستان آیین «جورابین» رسم است. جورابین یا جورابکشی، گونهای سرگرمی است. باشندگان به دو گروه تقسیم میشوند. یکی از گروهها سکهای را پنهان از گروه دیگر در جورابی پنهان میمکند و گروه دوم باید به شیوهی بازی «گُل یا پوچ» سکه را بیابد.
– در مشکینشهر بازی «تک سن جوت» (تک یا جفت) در شب چله برگزار میشود. این بازیای با هستهی زردآلو است.
شمار آیینهایی که ایرانیان در شب چله یا به پیشواز شب چله رفتن، برگزار میکنند چنان فروان است که گردآوری آنها دفتری پُربرگ خواهد بود. آنچه در اینجا برشمرده شد گوشهای کوچک از آن آیینهای کهن و نو بود.
یارینامهها:
– آیین شب چله؛ فاطمه شعبانیاصل (مجله فرهنگ مردم/ 1386- شماره 7)
– جشن شب یلدا؛ ایرج پارسی (مجله حافظ/ 1387- شماره 57)
– یلدا؛ پدرام جم (جستارهای تاریخی/ 1398- شماره اول)
– آیینهای شب یلدا در فرهنگ مردم ایران؛ الهه شایستهرخ (فرهنگ مردم/ 1390- شماره 27)
خبرنگار امرداد: سپینود جم

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر