یک رشته از جشنهای آریایی، جشنهای آتش است. منظور از جشنهای آتش جشنهایی است که با افروختن آتش برای سرور و شادمانی آغاز میشده است. از جمله جشنهای آتش که باقیمانده جشن سوری در ایران، در پایان سال یا همان چهارشنبه سوری کنونی است.
برگزاری جشن سوری در پایان سال چه هنگامی بوده است؟ هر چه بوده چهارشنبه نبوده چون در روز شماری ایرانیان شنبه تا آدینه نبوده است. هرسال به دوازده ماه بخش میشد. هر ماه درست بی کم و کاست سی روز است و هر روز نامزد بود به نامی آنگاه برای سفارش بهیزک ( کبیسه ) پنج روز افزون را که سال خورشیدی سیصدو شصت و پنج روز و اندکی بود به پنج نام از پنج عنوان گاتها که سرودهای اشوزردشت بود مینامیدند و این پنج روز را پنجه دزدیده و پنجه وه میگفتند. پس در یکی از چند شب آخر سال ایرانیان جشن سوری را که سنتی کهن بود با آتش افروزی همگانی بر پا میکردند اما چون پایه بخشکردن آنها در روز شماری آنگونه نبود که ماه را به چهار هفته با نامهای کنونی روزها بخش کنند ناگزیر در شب چهار شنبه آخر سال چنین جشنی برگزاز نمیشد روز شماری کنونی بر اثر ورود تازیان به ایران رایج شد. بیگمان سالی که این جشن به شکلی گسترده برپا بوده برابر با شب چهارشنبه شده و چون در روز شماری تازیان چهارشنبه بد شگون به شمار میآمد از آن تاریخ به بعد شب چهارشنبه آخر سال را با جشن سوری به شادمانی پرداخته و بدین وسیله میکوشند بد شگونی چنین شب و روزی را از میان بردارند.
آتش در دید ایرانیان مظهر روشنی، پاکی و تندرستی است. به باور ایرانیان هرگاه آتش افروخته میشد بیماری، بدی و زشتی ناپدید میشوند چون از آثار درونی تاریکی و اهریمن هستند پس افروختن آتش وراه یافتن روشنی ..... در دل است که آثار اهریمنی را از میان برمیدارد. به این خاطر جشن سوری پایان سال را به شب آخرین چهارشنبه سا ل منتقل کردند تا با طلیعه سال نو شاد کام گردند. چون افروختن آتش که نشانه پیروزی روشنی بر تباهی و بیماری بود و موجب ورجاوند (تقدس) آن میشد شناخته شد . كم كم رسم پریدن از روی آتش و خواندن ترانههایی باب شد كه به گفته شادروان بورداو بسیار زشت است. در جشن چهارشنبهسوری از روی شعله آتش جستن و ناسزایی چون سرخی تو از من و زردی من از تو گفتن از روزگارانی است كه دیگر ایرانیان مانند نیاكان خود آتش را نماینده فروغ ایزدی نمیدانستند آن چنان كه در اكثر افروزنی جشن سده كه به گفته گروهی از پیشینیان، پرندگان و چهارپایان به قیر و نفت اندوده میكردند و آتش میزدند كه این رسوم بعدها رایج شد. اما به درستی تاریخ برگزاری جشن سوری را در ایران باستان نباید از سه مرحله بیرون دانست: یا در شب 26 اسفند یعنی در نخستین شب از پنجه كوچك یا نخستین شب از ده شب و روز فروردگان قرارداد یا در نخستین شب پنجه بزرگ كه پنج روز بهیزك است و نخستین شب و روز جشن همسیتمدم و آخرین گاهنبار به شمار میآمده دانست و یا در آخرین شب سال قرارداد كه جشن اصلی همسیتمدم و آخرین گاهنبار و جشن آفرینش آدم است.
برای این سه هنگام، سه انگیزه میتوان یاد كرد: نخست آنكه انگیزه جشن و آتشافروزی برای جشن فروردگان است. فروهرها (روان مردگان) به مدت ده شبانهروز از جایگاه اصلیشان در آسمان به شهر و خانمان خود فرود آمده و میان بازماندگان زندگی میكنند. تا پیش از روز بیست و پنج اسفند كه در شب آن فرورهرها یاروان در گذشتگان فرود میآیند مردم به رفت و روب خانه میپردازند به گرمابه رفته و شست و شو میكنند. پوشاك نو بر كرده و در اتاقها به ویژه اتاق در گذشتگان خانه شیرینی، میوه، گل، كتاب مقدس، شمع روشن و چوبهای خوشبو در سفرهای مینهند. كدورتها را برطرف كرده و به آشتی تبدیل مینمایند به آن امید كه چون روانها فرود آمدند شاد باشند و خوشنود از بازماندگان به دعا و بركت دادنشان بپردازند. یكی از سنتهای معمول آنرا فروختن بر سر بامها و در كوی و برزن بوده است جشن ده روزه فروردگان مانند هر جشن دیگر با افروختن آتش و نیایشهای ویژه معمول بوده است اما علت اصلی افروختن به آتش كه نشانه شادمانی ستانیر اهورامزدا و آغاز جشن بود. این پنج روز از سه لحاظ بسیار ورجاوند و روزهای شادمانی و تعطیل همگانی بوده است. قسمت آنكه بهیزك و پنج روز افزون از سال به شمار میآمد. یا در روزهای گاتا كه ورجاوند بودند، دودیگر روزهای فروردگان و نزوه فروهرها به شمار میرفتند، سه دیگر، دنج روز جشن گاهنبار، همسپتمدم بودند كه به موجب سنت آفرینش آدم در این روزها به مرحله عمل رسیده بود. جشن اصلی هر گاهنباری روز پنجم آن برگزار و به شمار میآمد و چهار روز مقدم صرف آمادگی مقدمات جشن بوده است در سال 350 هـ.ق در زمان نوح پسر منصور سامانی شب سوری در پایان سال در بخارا و جوی مولیان با افروختن آتش برگزار میشد. جشن شب سوری همراه با آتش افروزی از سنن كهن بوده است. این جشن در قدمت برابر است با باور آریاها و بویژه مردم ایران زمین به فروهرها یا ارواح.
بسیاری از مراسم كه اكنون در پایان سال و شب چهارشنبه سوری به جای مانده كنایه از اهدای فدیه به ارواح و فروهرها است. شب جمعه آخر سال یا شب چهارشنبه به زیارت اهل گورستان رفتن و فدیه برای درگذشتگان دادن و مراسم آتش افروختن بر بامها میان زردشتیان و بسیاری از مردم روستاها جهت راهنمائی فروهرها و پیشكش كردن آجیل مشكلگشا كه همان لرك (Lork) یا هفت مغز زردشتیان است و مراسم فال كوزه، كجاوه بازی و شال اندازی میان مردم آذربایجان همه و همه جای پای ویژهای در رسوم ایرانیان كهن دارد. یكی از مراسم بسیار مورد توجه شب چهارشنبه سوری تشریفات فراهم آوردن آجیل مشكلگشا است. هركسی كه گرفتاری داشته باشد با تشریفاتی این آجیل هفت مغز را تهیه و به عنوان فدیه میان دیگران پخش مینماید. بیگمان در شكل نخست، این پیشكشی بوده برای فروهرها كه بر سفره مینهادند تا موجب شادمانی آنها گردد. این آجیل مشكل گشا همان لرك یا آجیل گاهن بار است كه معمولاً از هفت نوع میوه خشك فراهم میشد. شامل پسته، بادام، سنجد، كشمش، گردو، برگهی هلو، انجیر و خرما. فال كوزه و فال گوش ایستادن و نیز امروزه جای پای ویژهای در گذشته دارد بیگمان در روزگار گذشته نه تنها دوشیزگان بلكه جوانان زیر بامها و جاهای خلوت میایستادند به امید آنكه در چنین روزهایی كه فروهرها به زمین فرود آمده و میان خانمان خود وارد شدهاند آنها را به نجوا از آیندهشان آگاه سازند چون بر این باور بودند كه ارواح از آینده آگاه هستند. فال كوزه كه در جشن چهارشنبه سوری با مراسم و تشریفاتی برگزار میشد و آن آگاه شدن از سرنوشت و آینده با تمسك به سرورها و تفأل است، هنوز به صورتی بسیار همانند میان زردشتیان مرسوم است. اما امروزه فال كوزه از مراسم جشن تیرگان یعنی روز سیزدهم از ماه تیر است كه آنرا تیرو (Tiru) یا تیروجشن مینامند. البته فال كوزه ویژه جشن خاصی نیست بلكه بیشتر در روزگار گذشته در مراسم میهمانی و جشنهای خانوادگی یا جشنهای ملی برای سرگرمی اجرا میشده است. در روز جشن چهارشنبه سوری آشی ویژه میپزند. اما میان زردشتیان كرمان در شب چهلم زا سال یعنی دهم اردیبهشت (شوچلمو cho – chelemy) یعنی شب چهلم چنین آش پخته میشود كه گونهای فدیه است و آنرا بیشتر هنگام گاهنبارها كه واپسین و مهمترین آن در پایان سال قرار دارد انجام میشود. آش توسط اهدای لوازم آن با همبهرگی یا در اصطلاح توجهی روبهراه میشود. صاحب فدیه اعلام میكند نگاه هركس چیزی از نخود، لوبیا، سبزی و ... آورده آش را میپزند.
در آذربایجان رسم كجاوه اندازی و در روستاهای نزدیك تهران رسم شالاندازی در شبهای نزدیك جشن نوروز و در شب چهارشنبه سوری نماد نیاز و فدیه به فروهرهاست و آن چنین است كه در این شبها در آذربایجان جعبههای كوچكی با كاغذهای رنگین به شكل كجاوه میسازند و ریسمانی به آن میبندند و جوانان بر بام خانهها رفته و كجاوه را از كنار پنجرهها یا سوراخ بالای بام میآویزند و صاحب خانه شیرینی و خشكباری را كه بیشتر برای این منظور فراهم كرده است در كجاوهها میریزند و صاحب كجاوه آنرا بالا میكشد. همچنین رسم قاشقزنی در تهران و بسیاری از جاهای ایران شكلی دیگر از كجاوهاندازی است. كجاوهاندازان كه شكلی تمثیلی از فروهرها هستند نباید دیده شوند و فدیهها و پیشكشها كه باید به ارواح داده شود و به آنان پیشكش میشود. قاشق زنان نیز با پارچهای بزرگ و به ویژه در چادر زنانه پنهان میكنند و سخن نمیگویند و صاحب خانه در پیاله آنها آجیل، نقل و نبات و چیزهای دیگر میریزد.
آتش در دید ایرانیان مظهر روشنی، پاکی و تندرستی است. به باور ایرانیان هرگاه آتش افروخته میشد بیماری، بدی و زشتی ناپدید میشوند چون از آثار درونی تاریکی و اهریمن هستند پس افروختن آتش وراه یافتن روشنی ..... در دل است که آثار اهریمنی را از میان برمیدارد. به این خاطر جشن سوری پایان سال را به شب آخرین چهارشنبه سا ل منتقل کردند تا با طلیعه سال نو شاد کام گردند. چون افروختن آتش که نشانه پیروزی روشنی بر تباهی و بیماری بود و موجب ورجاوند (تقدس) آن میشد شناخته شد . كم كم رسم پریدن از روی آتش و خواندن ترانههایی باب شد كه به گفته شادروان بورداو بسیار زشت است. در جشن چهارشنبهسوری از روی شعله آتش جستن و ناسزایی چون سرخی تو از من و زردی من از تو گفتن از روزگارانی است كه دیگر ایرانیان مانند نیاكان خود آتش را نماینده فروغ ایزدی نمیدانستند آن چنان كه در اكثر افروزنی جشن سده كه به گفته گروهی از پیشینیان، پرندگان و چهارپایان به قیر و نفت اندوده میكردند و آتش میزدند كه این رسوم بعدها رایج شد. اما به درستی تاریخ برگزاری جشن سوری را در ایران باستان نباید از سه مرحله بیرون دانست: یا در شب 26 اسفند یعنی در نخستین شب از پنجه كوچك یا نخستین شب از ده شب و روز فروردگان قرارداد یا در نخستین شب پنجه بزرگ كه پنج روز بهیزك است و نخستین شب و روز جشن همسیتمدم و آخرین گاهنبار به شمار میآمده دانست و یا در آخرین شب سال قرارداد كه جشن اصلی همسیتمدم و آخرین گاهنبار و جشن آفرینش آدم است.
برای این سه هنگام، سه انگیزه میتوان یاد كرد: نخست آنكه انگیزه جشن و آتشافروزی برای جشن فروردگان است. فروهرها (روان مردگان) به مدت ده شبانهروز از جایگاه اصلیشان در آسمان به شهر و خانمان خود فرود آمده و میان بازماندگان زندگی میكنند. تا پیش از روز بیست و پنج اسفند كه در شب آن فرورهرها یاروان در گذشتگان فرود میآیند مردم به رفت و روب خانه میپردازند به گرمابه رفته و شست و شو میكنند. پوشاك نو بر كرده و در اتاقها به ویژه اتاق در گذشتگان خانه شیرینی، میوه، گل، كتاب مقدس، شمع روشن و چوبهای خوشبو در سفرهای مینهند. كدورتها را برطرف كرده و به آشتی تبدیل مینمایند به آن امید كه چون روانها فرود آمدند شاد باشند و خوشنود از بازماندگان به دعا و بركت دادنشان بپردازند. یكی از سنتهای معمول آنرا فروختن بر سر بامها و در كوی و برزن بوده است جشن ده روزه فروردگان مانند هر جشن دیگر با افروختن آتش و نیایشهای ویژه معمول بوده است اما علت اصلی افروختن به آتش كه نشانه شادمانی ستانیر اهورامزدا و آغاز جشن بود. این پنج روز از سه لحاظ بسیار ورجاوند و روزهای شادمانی و تعطیل همگانی بوده است. قسمت آنكه بهیزك و پنج روز افزون از سال به شمار میآمد. یا در روزهای گاتا كه ورجاوند بودند، دودیگر روزهای فروردگان و نزوه فروهرها به شمار میرفتند، سه دیگر، دنج روز جشن گاهنبار، همسپتمدم بودند كه به موجب سنت آفرینش آدم در این روزها به مرحله عمل رسیده بود. جشن اصلی هر گاهنباری روز پنجم آن برگزار و به شمار میآمد و چهار روز مقدم صرف آمادگی مقدمات جشن بوده است در سال 350 هـ.ق در زمان نوح پسر منصور سامانی شب سوری در پایان سال در بخارا و جوی مولیان با افروختن آتش برگزار میشد. جشن شب سوری همراه با آتش افروزی از سنن كهن بوده است. این جشن در قدمت برابر است با باور آریاها و بویژه مردم ایران زمین به فروهرها یا ارواح.
بسیاری از مراسم كه اكنون در پایان سال و شب چهارشنبه سوری به جای مانده كنایه از اهدای فدیه به ارواح و فروهرها است. شب جمعه آخر سال یا شب چهارشنبه به زیارت اهل گورستان رفتن و فدیه برای درگذشتگان دادن و مراسم آتش افروختن بر بامها میان زردشتیان و بسیاری از مردم روستاها جهت راهنمائی فروهرها و پیشكش كردن آجیل مشكلگشا كه همان لرك (Lork) یا هفت مغز زردشتیان است و مراسم فال كوزه، كجاوه بازی و شال اندازی میان مردم آذربایجان همه و همه جای پای ویژهای در رسوم ایرانیان كهن دارد. یكی از مراسم بسیار مورد توجه شب چهارشنبه سوری تشریفات فراهم آوردن آجیل مشكلگشا است. هركسی كه گرفتاری داشته باشد با تشریفاتی این آجیل هفت مغز را تهیه و به عنوان فدیه میان دیگران پخش مینماید. بیگمان در شكل نخست، این پیشكشی بوده برای فروهرها كه بر سفره مینهادند تا موجب شادمانی آنها گردد. این آجیل مشكل گشا همان لرك یا آجیل گاهن بار است كه معمولاً از هفت نوع میوه خشك فراهم میشد. شامل پسته، بادام، سنجد، كشمش، گردو، برگهی هلو، انجیر و خرما. فال كوزه و فال گوش ایستادن و نیز امروزه جای پای ویژهای در گذشته دارد بیگمان در روزگار گذشته نه تنها دوشیزگان بلكه جوانان زیر بامها و جاهای خلوت میایستادند به امید آنكه در چنین روزهایی كه فروهرها به زمین فرود آمده و میان خانمان خود وارد شدهاند آنها را به نجوا از آیندهشان آگاه سازند چون بر این باور بودند كه ارواح از آینده آگاه هستند. فال كوزه كه در جشن چهارشنبه سوری با مراسم و تشریفاتی برگزار میشد و آن آگاه شدن از سرنوشت و آینده با تمسك به سرورها و تفأل است، هنوز به صورتی بسیار همانند میان زردشتیان مرسوم است. اما امروزه فال كوزه از مراسم جشن تیرگان یعنی روز سیزدهم از ماه تیر است كه آنرا تیرو (Tiru) یا تیروجشن مینامند. البته فال كوزه ویژه جشن خاصی نیست بلكه بیشتر در روزگار گذشته در مراسم میهمانی و جشنهای خانوادگی یا جشنهای ملی برای سرگرمی اجرا میشده است. در روز جشن چهارشنبه سوری آشی ویژه میپزند. اما میان زردشتیان كرمان در شب چهلم زا سال یعنی دهم اردیبهشت (شوچلمو cho – chelemy) یعنی شب چهلم چنین آش پخته میشود كه گونهای فدیه است و آنرا بیشتر هنگام گاهنبارها كه واپسین و مهمترین آن در پایان سال قرار دارد انجام میشود. آش توسط اهدای لوازم آن با همبهرگی یا در اصطلاح توجهی روبهراه میشود. صاحب فدیه اعلام میكند نگاه هركس چیزی از نخود، لوبیا، سبزی و ... آورده آش را میپزند.
در آذربایجان رسم كجاوه اندازی و در روستاهای نزدیك تهران رسم شالاندازی در شبهای نزدیك جشن نوروز و در شب چهارشنبه سوری نماد نیاز و فدیه به فروهرهاست و آن چنین است كه در این شبها در آذربایجان جعبههای كوچكی با كاغذهای رنگین به شكل كجاوه میسازند و ریسمانی به آن میبندند و جوانان بر بام خانهها رفته و كجاوه را از كنار پنجرهها یا سوراخ بالای بام میآویزند و صاحب خانه شیرینی و خشكباری را كه بیشتر برای این منظور فراهم كرده است در كجاوهها میریزند و صاحب كجاوه آنرا بالا میكشد. همچنین رسم قاشقزنی در تهران و بسیاری از جاهای ایران شكلی دیگر از كجاوهاندازی است. كجاوهاندازان كه شكلی تمثیلی از فروهرها هستند نباید دیده شوند و فدیهها و پیشكشها كه باید به ارواح داده شود و به آنان پیشكش میشود. قاشق زنان نیز با پارچهای بزرگ و به ویژه در چادر زنانه پنهان میكنند و سخن نمیگویند و صاحب خانه در پیاله آنها آجیل، نقل و نبات و چیزهای دیگر میریزد.
یاری نامه:
1- فرهوتی، بهرام، جهان، تهران، 2535.
2- رضی، هاشم، جشنهای آتش، جشن سده، چهارشنبهسوری، تهران، فروهر،1358.
3- پورداوود، ابراهیم، آناهیتا پنجاه گفتار، به كوشش مرتضی گرجی، تهران، 1343.
1- فرهوتی، بهرام، جهان، تهران، 2535.
2- رضی، هاشم، جشنهای آتش، جشن سده، چهارشنبهسوری، تهران، فروهر،1358.
3- پورداوود، ابراهیم، آناهیتا پنجاه گفتار، به كوشش مرتضی گرجی، تهران، 1343.
امرداد - شیرین احمدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر