نوروز، یادگار ماندگار
هویت ملی، ملیت و ملت گفتمانیایست تاریخی كه در گذر زمان و در چالش با رخدادهای تاریخی پدیدار میگردد، رشد مییابد و دگرگون میشود. زبان، سرزمین، آیینهای مشترك فرهنگی و ریشههای تاریخی برخی از عوامل تشكیل دهنده ملیت است اما هیچ گروه مشخصی از آنها را نمیتوان به عنوان ویژگی و بنمایه هویت ملی و شناسه یك ملت در نظر گرفت چرا كه هر یك از این ویژگیها در یك دوره تاریخی ارزش فراوان داشته، زمانی پهنه جغرافیایی یك سرزمین نشانه هویت ملی بوده و زمانی دیگر زبان مشترك، ملیت یك ملت را تشكیل داده و سیر رویدادهای تاریخی آن را دگرگون كرده است.
هویت ملی در یك دوره تاریخی ایجاد میشود و ساختار آن شكل میگیرد، خاطرههای تاریخی برای آن ساخته میشود كه در سالروزها و یادمانها گرامی و زنده نگاه داشته میشود. از آیینهای مشترك فرهنگی كه در آغاز هر سال پاس داشته میشود جشن نوروز است با دیرینگی چند هزار ساله، پیدایش آن را به دوره پادشاهی جمشید نسبت دادهاند كه در آن هنگام فرمانروایی پارسیان سرزمین پهناوری را در بر میگرفته و قومهایی با زبانهای گوناگون در آن میزیستهاند. نخستین جشن نوروز را سرآغاز ثبت تاریخ دانستهاند، چنانكه خیام نیشابوری میگوید: «چون جمشید، ملوك عجم به پادشاهی بنشست خواست كه ایام و سال و ماه را نام نهد و تاریخ سازد تا مردمان بدانند.» (1)
بدین گونه از چند هزار سال پیش تا كنون جشن نوروز به عنوان آغاز سال نو برگزار شده است و در گذر هزارههای پیاپی ریشهای ژرف در هویت فرهنگی مردمانی یافته كه در گستره جغرافیایی ایران میزیستهاند و پس از جدایی از این سرزمین پاسداشت این یادگار كهن را به نسلهای پس از خود آموختهاند.
چنانكه امروزه در كشورهایی همچون آذربایجان، تاجیكستان، قزاقستان، تركمنستان، قرقیزستان، افغانستان، پاكستان، تركیه، هندوستان و مصر كه زمانی بخشی از فرمانروایی پهناور پارسیان بودهاند با اندك دگرگونیهایی هنوز هم جشن نوروز را برپا میكنند.
در اتحاد جماهیر شوروی به علتهای گوناگون همچون حاكمیت نظام سوسیالیستی و برقراری یكپارچگی و همسانسازی فرهنگها در آن كشور پهناور موجب شد كه دولتمردان آن مانع از برگزاری جشن نوروز از سوی مردم شوند و تا پیش از فروپاشی، برگزاری اینگونه جشنها را نشانه تحجر و واپسگرایی میدانستند چرا كه موجب برافروخته شدن هویت ملی و همبستگی مردم آن كشورها میشد. اما پس از فروپاشی، مردم كشورهای تازه استقلال یافتهای كه زمانی هویت ایرانی داشتهاند، هر ساله جشن نوروز را پاس میدارند بهگونهای كه در كشور آذربایجان با آنكه گاهشمار رسمی این كشور روزشمار میلادی است اما جشن رسمی و ملی، جشن نوروز است. در كشورهای تاجیكستان نیز مردم «عید نوروز را عیدملی اجداد می دانند و آن را (خیدیر ایام) یا عید بزرگ» (2) مینامند. در كشورهای قزاقستان، قرقیزستان و تركمنستان نیز همچون تاجیكستان این جشن را هر بهار برگزار میكنند.
در كشور افغانستان نیز با وجود چند دهه حاكمیت طالبان كه به علت گژاندیشی مذهبی با برگزاری این جشن مخالف بودند، میبینیم كه پس از دگرگونی حكومت در این كشور مردم آن دیار به ویژه در شهرهایی همچون هرات، بخارا و مزارشریف با شور و شوق بسیار به پیشواز بهار و جشن نوروز میروند، اگر چه در زمان حاكمیت طالبان نیز مردمان این شهرها جشن نوروز به شكل بسیار ساده و در گستره خانوادهها برگزار میكردهاند.
در كشور پاكستان نوروز را «عالم افروز» به معنی روز تازه رسیده كه با خود عالم را روشن و درخشان میكند، مینامند و «تقویم مخصوصی بر مبنای سالنما یا روز شمار نوروزی وجود دارد كه از اعتبار خاصی برخوردار است و آن را (جنتری) گویند» (3). در كشور تركیه تا زمان عثمانیان جشن نوروز را به عنوان یكی از جشنها برگزار میكردند كه با شكلگیری دولت جمهوری در این كشور، رفته رفته ارزش پیشین خود را از دست داده و هم اكنون تنها در بخشی از شمال تركیه هستی خود را حفظ نموده است. جشن هولی در هندوستان از بزرگترین جشنهای هندوهاست كه در چندین روز از فصل بهار برگزار میشود و شمار بسیاری برای دیدن این آیین هر ساله به این دیار سفر میكنند. اما پیدایش نوروز در مصر را با ورود كمبوجیه به این كشور هم دوره میدانند چرا كه زمان زیادی را در مصر گذرانده است، اگر چه نوروز قبطی در مصر با نوروز در ایران از نظر زمان برگزاری همسان نیست اما آیینهای این جشن را از ایرانیان آموختهاند و در این روز فرخنده بهترین شادباشها را به یكدیگر ابراز میدارند.
امروزه نوروز به دور از روزشمار خورشیدی، میلادی و... به عنوان یك جشن ملی و میهنی كه هویت تاریخی و فرهنگی را با خود به همراه دارد برگزار میگردد. آنچه در پی آمد نشان از آن دارد كه در گذر سالیان پیاپی و از پس همه یورشها و شكستها آنچه موجب ماندگاری جشن نوروز شد همانا روح مینوی این جشن كهن بوده. نوروز ریشه در روح و زندگی هر ایرانی داشته و اگر چه در آغاز یادمانی از نخستین گاهشماری ایرانی بوده اما پس از آن ارزشهایی همچون دوستیها، همبستگیها، دوری از كینهها و دشمنیها در آن نمود یافته كه با آغاز دوباره زندگی و حیات طبیعت، امیدها و خواستها و آرزوهای آدمی نیز جانی دوباره مییابد. نوروز نه جشنی سیاسی است و نه به مذهب ویژهای وابسته، بلكه جشنی است ملی و میهنی كه شوق و زیبایی، امید و آرزو و سربلندی، اندیشه و فلسفه و استوره را با خود به همراه دارد و آن را همچون امانتی گرانبها به نسلهای پس از خود خواهیم سپرد و هرگز گذر زمان غبار فراموشی بر دامان این یادگار ماندگار نخواهد نشاند.
یاری نامه:
1- نوروز نامه، عمربن خیام نیشابوری، به كوشش علی حصوری (ص20-19)، نشر چشمه
2و3- مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز، انتشارات سازمان میراث فرهنگی و گردشگری
امرداد - سعید بهلولی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر