۲۵ اسفند ۱۳۹۷

نوروزِ پیروزِ مردم در راه است!

- سال ۹۸ خورشیدی برای مردم و نظام با دو چشم‌انداز کاملا متفاوت از راه می‌رسد: بیمِ نظام و امیدِ مردم!
سال ۱۳۹۷ در حالی تا چند روز دیگر به پایان می‌رسد که وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران در مرحله‌ای به شدت دشوار برای مردم و بسیار حساس برای نظام قرار دارد. با اینهمه پیک‌های نوروزی و رقص و پایکوبی در دهان‌کجی به زمامداران نظام، چشمگیرتر از سال‌های گذشته است. گویی فرا رسیدن نوروزِ پیروز، جان و امید تازه‌ای به جامعه بخشیده است.
اوضاع زمامداران کشور اما هیچ تعریفی ندارد. با امضای برجام نه چرخ سانتریفوژها به حرکت در آمد و نه چرخ اقتصاد. جناح اصلاح‌طلب و طرفداران روحانی که به تبعیت از حجت‌الاسلام محمد خاتمی، رأی دادن را «تکرار» کرده و با شعار «تا ۱۴۰۰» تا همین چندی پیش فریاد می‌زدند «به عقب بر نمی‌گردیم»، حالا می‌بینند که دولت «تدبیر و امید» نه تدبیری در چنته داشت و نه امیدی که در طرفدارانش پرورده بود، زنده است.
حاصل ناگزیرِ برجام
برجام که با «نرمش قهرمانه» علی خامنه‌ای و روی کار آوردن دولت روحانی و وزیر خارجه‌اش، محمدجواد ظریف، با هدف نجات جمهوری اسلامی از تنگناهای اقتصادی شکل گرفت، تنها زمانی ممکن بود به اقتصاد کشور کمک کند که شرایط باز فعالیت‌های اقتصادی نیز در ایران وجود می‌داشت. حتی اگر ترامپ از برجام خارج نمی‌شد نیز باز جمهوری اسلامی قادر به جذب سرمایه‌های عظیم داخلی و خارجی نمی‌بود چرا که خشت کج این نظام بر انسداد سیاسی و اقتصادی نهاده شده. خروج آمریکا از برجام در ۹ ماه  مه ۲۰۱۸ اما روند ناکامی برجام را تشدید کرد تا از همان ابتدای سال ۱۳۹۷ و هشت ماه پیش از بازگشت تحریم‌ها، ‌پایه‌ی سست ادعای «بهبود شرایط اقتصادی و سیاسی» فرو ریزد. با از سر گرفته شدن تحریم‌ها نه تنها ایران بار دیگر در مسیر انزوای بین‌المللی قرار گرفت بلکه اژدهای هفت‌سر بحران از باتلاق ناکارآمدی و فساد و انسداد اقتصاد کشور سر برآورد.
موج تورم و گرانی ۴۰ تا ۳۰۰ درصدی کالاها و خدمات، طی یک سال گذشته میلیون‌ها خانواده ایرانی را که پیشتر در طبقات «متوسط» جای می‌گرفتند، به زیر خط فقر کشانده است. کمبود و نایاب شدن برخی کالاهای اساسی مانند شکر و گوشت بار دیگر صف‌های طولانی مردم برای دریافت مقدار ناچیزی مواد غذایی را در شهرها و روستاها موجب شده. این بحران اقتصادی آنقدر بارز است که نظام نمی‌تواند همچنان نسبت به آن بی‌تفاوت باشد. پس مقدمه‌چینی برای جیره‌بندی و کوپنی کردن برخی کالاها را آغاز کرد. کارخانه‌ها و کارگاه‌های تولیدی به دلیل «نبود نقدینگی» و «عدم توانایی در تأمین مواد اولیه» یکی پس از دیگری چرخ تولید را متوقف کرده و هزاران کارگر تعلیق، اخراج و بیکار شده‌اند. بیکاری گسترده از جمله در میان زنان و دارندگان تحصیلات عالی به جای خود.
فقر و بی‌پولی و هراس از آینده، به صدها تجمع و اعتصاب کوچک و بزرگ در شهرهای مختلف انجامیده. در این میان نه تنها مسئولان پاسخگوی میلیون‌ها کارگر، بازنشسته، کارمند و مالباخته‌ی معترض نیستند بلکه بارها و بارها این تجمعات با یورش نیروهای امنیتی و نظامی علیه معترضان در هم شکست. از ابتدای سال ۱۳۹۷ تا کنون بیش از ۱۰۰ کارگر، آموزگار، بازنشسته، فعال محیط زیست و دانشجو بازداشت شده‌اند یا با تشکیل پرونده قضایی تحت تعقیب قرار گرفته‌اند بطوری که سازمان عفو بین‌الملل سال ۲۰۱۸ میلادی را به دلیل حجم بالای سرکوب به عنوان «سال شرم‌آور» برای جمهوری اسلامی ثبت کرد.
از سوی دیگر بحران‌ اقتصادی و گسترش فقر، به افزایش پدیده‌های ناهنجار و حتی نایاب در جامعه  دامن زده است؛ انواع آگهی فروش اعضای بدن، تخمک، اسپرم، اجاره زهدان و حتی فروش نوزاد و کودک از آن جمله‌اند.
امروز و آینده
تفکر انقلابی بنیانگذاران جمهوری اسلامی و زمامدارانش که ملغمه‌ای است از اسلام سیاسی و چپ ضدامپریالیسم، با ادعای جاه‌طلبانه‌ی پاسخ به همه نیازهای بشری، امروز چنان رنگ باخته که حتی خود زمامداران نیز به هراس افتاده و از دی‌ماه ۹۶ به اینسو که تظاهرات اعتراضی در ایران با شعارهای قاطعانه برگزار می‌شود، خود نیز از فروپاشی و براندازی و سرنگونی و «فتنه ۹۸» سخن می‌گویند!
پیام دیوارنویسی‌ها، ویدئوهای منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی، واکنش کاربران این شبکه‌ها به مواضع نظام و حکومتی‌ها و شعارهای معترضان در گوشه و کنار ایران مانند «ما انقلاب کردیم، چه اشتباهی کردیم»، «رضاشاه روحت شاد»، «اصلاح‌طلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»، «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن»، «دشمن ما همینجاست، بیخود میگن آمریکاست» و «رو به میهن، پشت به دشمن» بسیار روشن‌تر از آن است که حکومت متوجه آن نشود.
در شرایط انزوای بین‌المللی که «دوستان» جمهوری اسلامی چند کشور کوچک (آنهم با تطمیع مالی) و گروه‌های تروریستی و شبه‌نظامی هستند (که آنها نیز وقتی جیب حکومت ایران خالیست از آن روی بر می‌گردانند
در شرایط بحران اقتصادی که گرانی و تورم بیداد می‌کند و حکومت همچنان بخش اعظم بودجه ۹۸ را به نهادهای سرکوب و تبلیغات سیاسی- عقیدتی اختصاص داده است،
در شرایط گسترش بیکاری و فقر و ناهنجاری‌های اجتماعی در کنار نابودی محیط زیست ایران که در آن حتی گیاهان و جانوران نیز در امان نیستند و خاک کشور از خشکی و بی‌آبی توان زایش و باروری را از دست می‌دهد،
در شرایطی که اکثریت جامعه، به گفته‌ی برخی وابستگان حکومت، تا بیش از ۷۰درصد، از این شرایط ناراضی و خسته هستند،
و همچنین در شرایطی که بخش مهمی از این ناراضیان به دنبال راهی به سوی آینده می‌گردند و همزمان نیروهای مدافع دموکراسی و بازسازی کشور برای ایجاد همبستگی ملی و گذار از این شرایط نابسامان تلاش می‌کنند،
باری، در چنین شرایطی، هر حکومتی که نتواند این شرایط را به سود مردم تغییر دهد، تنها یک دشمن واقعی و داخلی در برابر خود دارد: مردم!

احمد بارکی‌زاده kayhan.london©
جابجایی مُهره‌ها و دست به دست کردن قدرت بین افراد و جناحینی که چهل سال است عنان انحصاری قدرت را در دست دارند و کشور را به آستانه‌ی نابودی کشانده‌اند، و قراردادن حتی ده‌ها ابراهیم رئیسی در رأس قوه قضاییه که قویترین نهاد انتصابی گوش به فرمان خامنه‌ای است و دو نهاد ظاهرا انتخابی دیگر (مجلس و دولت) در برابر آن هیچکاره‌اند، نه می‌تواند مشکلات موجود را حل کند و نه قادر است روند تحولات اجتماعی را برای گذار از این شرایط متوقف سازد.
سرکوب، یکی از ده‌ها مشکلات جمهوری اسلامی است و نه راه حل!
وعده و وعید و «پروژه اصلاحات» را با فریبی دیگر به مردم فروختن،
سیاست خارجی خصمانه با کشورهای قدرتمند منطقه (عربستان و اسرائیل) و قدرتی چون آمریکا،
مداخله در کشورهای منطقه برای «صدور انقلاب اسلامی» و تلاش برای تبلیغ و گسترش مذهب شیعه و بر هم زدن تصنعی ترکیب جمعیتی این کشورها،
و همچنین پرورش گروه‌های تروریستی و شبه‌نظامی از جیب مردم ایران برای اینکه در روز مبادا آنها را به جان همین مردم انداخت،
همه اینها از مشکلات جمهوری اسلامی هستند و نه راه حل!

به همین دلیل، خود این نظام به مشکل جامعه‌ی جوانی تبدیل شده که می‌خواهد
آزادانه و بدون «امر به معروف و نهی از منکر» زندگی کند،
سرمایه‌های کشور را برای بازسازی سرزمین خود به کار بگیرد،
به عضوی فعال و سازنده و شریک در جامعه جهانی تبدیل شود و
نقشی مثبت و همدل و همراه در رابطه با کشورهای همسایه و مردمان منطقه بازی کند.

چنین کشور و جامعه‌ای به گروه‌های تروریستی و شبه‌نظامی،
به دشمنی با دولت‌های منطقه از جمله عربستان و اسرائیل،
به حیله‌ و پنهانکاری برای برنامه‌های اتمی و موشکی،
به «نگاه به شرق» همراه با باج دادن به روسیه و چین،
به گروگانگیری ایرانیان دوتابعیتی و اتباع کشورهای دیگر برای معامله و باج،
به اینکه چه در کاخ سفید می‌گذرد و شاید دو سال دیگر ترامپ برود و کسی مانند اوباما بیاید،
به جناحین دروغین برای حفظ قدرت انحصاری،
به «خودی» و «ناخودی»،
به انتخابات استصوابی،
به سانسور و سرکوب،
به هر آنچه جمهوری اسلامی موجودیت خود را بر آن بنا نهاده،
هیچ نیازی ندارد!

نظام جمهوری اسلامی در ایران بر خشت کج ارتجاع و مشروعه‌ و انسداد سیاسی و اقتصادی بنا شد. دیوار کج این نظام حتی اگر تا «ثریا» هم کج برود، سرانجام بر سر خودش فرو می‌ریزد. منتها تاوان بنای این دیوار کج و جمع‌آوری آوارش را مردم می‌پردازند.
رهبری جمهوری اسلامی در حال حاضر خود را نه برای حل  مشکلات مردم بلکه با جابجایی مهره‌ها و سازماندهی گروه‌های مزدوردر خارج از مرزهای ایران، برای مقابله با آنها آماده می‌کند.
نظام همچنین فکر می‌کند که می‌‌تواند «مدافعان حرم» و آن گروه از سپاهیان و بسیجی‌ها‌ را، که هنوز دل در گرو آن دارند، همزمان با پایان جنگ سوریه در مقابله با معترضان و ناراضیان داخل کشور در دفاع از خود به کار بگیرد. در حالی که پایان جنگ سوریه نمی‌تواند خارج از معادلاتی باشد که وضعیت ملتهب ایران یکی از مجهولات آن است! تجربه اما نشان داده چنین مجهولی همواره نه به دست نظام‌هایی مانند جمهوری اسلامی بلکه به دست دشمن اصلی آنها حل می‌شود: مردم!

روشنک آسترکی، الاهه بقراط [کیهان لندن شماره ۲۰۳]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر