274 سال پیش در چنین روزی، 30 خورداد 2306 شاهنشاهی، نادرشاه، نامور به تهماسب قلیخان، بنیادگذار و سردودمان افشاریه از خاندان افشار خراسان، در قوچان درگذشت.
وی از 2294 تا 2306 در ایران پادشاهی کرد. بیرون راندن یورشگران روس، عثمانی، و افغان از کشور، تجدید استقلال ایران، و نیز فتح دهلی، ترکستان، و جنگهای پیروزمندانه او را پرآوازه کرده است. همچنین او واپسین کشورگشا و پیروزمند مشرقزمین است.
الماس دریای نور در جنگ با هند در سال 2298 شاهنشاهی (1739 میلادی) همراه با نادر شاه افشار بودهاست. این الماس هماکنون در موزه جواهرات ملی ایران در خیابان فردوسی تهران نگهداری میشود.
نادرشاه ۱۲ سال پادشاهی کرد و در ۵۹ سالگی بهوسیله گروهی دشمنیار نابکار کشته شد. نادرشاه افشار در سالهای پایانی زندگیاش، دستور داد تا آرامگاهی در پایتختش، مشهد، برای او بسازند. آرامگاه ساخته شد اما پیکر نادر سرنوشت دیگری یافت.
اندک زمانی پس از آن دستور بود که فرماندهان اهریمن خو ارتش ایران، او را کشتند و سر بریدهاش را به شهر هرات فرستادند. پیکر او را نیز در مشهد به خاک سپردند.
با چیرگی آغامحمدخان قاجار بر ایران و به دستور او، پیکر نادرشاه به تهران آورده شد. سالیان بسیاری سپری شد تا آنکه در دوره رضاشاه بزرگ آرامگاه شایسته ای برای نادرشاه ساخته شد.
نادرشاه از نامدارترین پادشاهان تاریخ ایران پس از تازش اسلام است که درآغاز نادرقلی یا ندرقلی نامیده میشد. هنگامی که روسها، عثمانیها، و افغانها از هر کرانه به ایران دست انداخته بودند و کشور در آشوب بود، گروهی سوار با خود همراه کرد و به تهماسب صفوی که بهکین پدر برخاسته بود همراه شد. فتنههای داخلی را خواباند و متجاوزان را هم بیرون ریخت.
اما شاه تهماسب صفوی از آوازه و ارزش نادر در میان مردم دچار رشک و تنگچشمی شد و برای نشان دادن توانمندی خود با لشکری بزرگ بهسوی عثمانی تاخت و در آن جنگ هزاران سرباز ایرانی را در جنگ چالدران بهشوندعدم توانایی بهکشتن داد و خود از میدان جنگ گریخت.
آنگاه نادر با سپاهی اندک و خسته از کارزار از خاور بهسوی باختر ایران تاخت و تا قلب کشور عثمانی پیش رفت و سرزمینهای بسیاری را بهخاک ایران افزود و از آنجا بهقفقاز زیراشغال روسها رفت که باکمال تعجب دید روسها خود پیش از روبهرو شدن با او پا بهفرار گذاشتهاند. در راه برگشت در سال 2328 شاهنشاهی، در دشت مغان در مجلس ریش سفیدان ایران از فرماندهی ارتش استعفا داد که دلیلش کارهای پس پرده خاندان صفوی بود.
او رهسپار مشهد شد، در نزدیکی زنجان سوارانی نزدش آمدند و خبر آوردند که مجلس بهلیاقت شما ایمان دارد و در این شرایط بهتر است نادر همچنان ارتشدار ایران باقی بماند و کمربند پادشاهی را بر کمرش بستند.
نادرشاه سه بار به هند گوشزد کرد که افسران اشرف افغان را که نزدیک به 800 تن بودند و در قتل عام مردم ایران نقش داشتند را به ایران تحویل دهد. در پی تحویل ندادن آنها لشکر ایران از رود سند گذشتند و هندوستان را تسخیر کردند. 800 متجاوز افغان را در بازار دهلی بهدار زدند و بازگشتند.
نادرشاه فرمانروایی محمد گورکانی را به او بخشید و گفت ما متجاوز نیستیم اما از حق مردم خویش نیز نخواهیم گذشت. نقل است، محمد گورکانی برای این همه جوانمردی نادر، از او خواست هدیهای از او بخواهد و نادر نپذیرفت و در پی اصرار او گفت: جوانان ایران به کتاب نیازمندند، سالها حضور بیگانگان تاریخ مکتوب ما را نابود کرده است. محمد گورکانی متعجب شد او افزونبر کتابها، جواهرات ارزشمندی بهنادر هدیه داد که بسیاری از آن جواهرات اکنون پشتوانهی پول ملی ایران در بانک مرکزی است.
او زاده 30 آبان 2247 شاهنشاهی درگز بود. از 15 سالگی تا 25 سالگی بههمراه مادرش در بردگی ازبکان گرفتار بود و بامرگ مادرش از اردوگاه ازبکان گریخت و پس از آن باجوانان آزادیخواه ایران همپیمان شد.
امرداد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر