قوچان و مردمانش را باید با نقشونگار گلیمها و جاجیمهایش شناخت. آنجاست که هنر و چیرهدستی مردمان آن چشمها را به خود خیره میسازد. نقشهایی که از کوههای سبز و چشمهساران جاری و بوتهها و درختان هوشرُبای قوچان الهام گرفتهاند و جان را تازگی میبخشند.
قوچان را در گذشتههای تاریخی «خبوشان» مینامیدند. آن کهنشهر در 10 کیلومتری شهر قوچان کنونی جای دارد؛ همان شهری که از آستانهی مرز شمالی ایران و ترکمنستان تنها 130 کیلومتر دور است؛ جایی که به آن «باجگیران» میگویند. از اینرو، قوچانیان را میتوان مرزنشینان آن بخش از ایرانِ جاودانمان دانست.
دیدنیهای قوچان بسیار است. از زیستبوم دلآویزش گرفته تا نشانههای تاریخی و شور و سرزندگی کنونی مردمانش. قوچان کنونی سه بخش مرکزی، باجگیران و قاروج را دربر میگیرد. قوچانیها کُردزبان و فارسزباناند و تیرههای تُرکزبان کوچنده (:مهاجر) نیز در میان آنها به آشتی و مهرورزی زندگی میکنند. کُردها از سدهی یازدهم مهی (:قمری) از کوههای بلند کردستان راهی اینسوی از میهنمان شدند و در کنار خراسانیان از مرزهای شمال باختری ایران نگاهبانی کردند.
آنچه قوچان را درخششی نمایان میبخشد بیگمان روستاهای آن است؛ از روستای صخرهای کلر گرفته تا روستای درخواستی که به نام روستای اماموردی خان نیز شناخته میشود. این روستا در دهستان دولتخانه، در بخش باجیگران جای دارد و دیرینگیاش به چهارسده پیش میرسد. میگویند نخستین کسی که سنگ بنای این روستا را گذاشت یکی از سرداران ارتش نادرشاه افشار به نام وردیخان بود. از این نشانهی تاریخی که بگذریم، روستای درخواستی را باید با بهار و تابستانهایش یاد کرد. آن زمان است که کوهها از شکوفهها رنگی شادمانه میگیرند و گلهای شقایق سر برمیآورند و با گندمزاران انبوه چشماندازی دلچسب پدید میآورند. در کنار این دو روستا، روستای شارک و سرسبزی و آبشاران بلند و رودخانهی جاریاش را باید برشمرد که در 45 کیلومتری شمال قوچان سایه افکنده است. قوچان و جایجای آن لبخند جوانههاست و جاری جویباران.
آنچه در بالا آمده است بخشی از نوشتاریست با عنوان «قوچان؛ بوتههای تمشک و همهمهی جاری آب» به قلم بامداد رستگار، که در تازهترین شمارهی امرداد چاپ شده است.
خبرنگار امرداد: نگار جمشیدنژاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر