چشمداشت دور و درازی نیست اگر آرزو کنیم در گوشهگوشهی ایران تندیسهای آرش کمانگیر قد برافرازد و کودکان و نوجوانان سرزمین ما با او و سرگذشت شگفتانگیزش آشنایی بیشتری بیابند.
مگر نمیخواهیم فرزندان ایران نگاهبانی از میهنشان را بیاموزند و برای جانفشانی در راه کشور سر از پا نشناسند؟ مگر خواستهی ما این نیست که آنها به تاریخ نیاکانشان ارج بگذارند؟ اگر چنین نیست که سخن چندانی نمیماند. اگر هست پس چه کسی شایسته و سرآمدتر از آرش کمانگیر؟
همان که جان خود در تیر نهاد و یکتنه کار صدها هزار تیغهی شمشیر کرد. اما افسوس که یاد آرش آنگونه نیست که باید باشد. یک نمونهاش تندیسهای اوست که اگر همهی آنها را در سراسر ایران بشماریم به شمار انگشتان دو دست نیز نمیرسد.
ایران پهناور ما و این اندازه یادآوری اندک از آرش؟ ناسپاسی و بیاعتنایی به هویت ملی نیست؟ بیگمان هست و جای گِلهی بسیار دارد. با اینهمه، یادکرد از همان تندیسهای پراکنده دلگرم کننده است.
یکی از زیباترین تندیسهای آرش، در کاخموزهی سعدآباد پایتخت جای دارد. این تندیس ساختهی استاد حسن ارژنگنژاد است و دیرینگی آن به دههی هفتاد خورشیدی بازمیگردد. ارژنگنژاد که از خانوادهای هنرور برخاسته است و در زمان کوتاه چهار ماهه این تندیس را ساخت.
بلندای آن به هفتمتر میرسد و بر روی پایهای یک متر و 70 سانتیمتری جای گرفته است. جنس آن از مادهی سخت کامپوزیت است. تندیس ارژنگنژاد آرش شیواتیر را در پیکرهای نشان میدهد که کمانش را تا دورترین جایی که در گمان بگنجد، کشیده است و آمادهی انداختن تیر و جان بر سرِ آن نهادن است.
در جلوخان آرامگاه فردوسی بزرگ نیز تندیس آرش کمانگیر در میان دیگر تندیسها رخنمایی میکند. هر چند سرگذشت آرش در شاهنامه نیامده است، اما ساختن و افراختن پیکرهای از او که بهراستی از پهلوانان نامدار ایرانزمین بود، در کنار آرامگاه فردوسی، کار درست و شایستهای است. این تندیس کار جوان هنرمند ایرانی، اسماعیل رزاقیاصل است.
مردم ساری نیز زمانی از دیدن تندیس آرش و اسبهای سرکشی که او را به سوی فرجامین نبردش میبردند، شادمان بودند و آرش را زادهی شهر ساری میدانستند، ولی …
آنچه در بالا آمده است بخشی از نوشتاریست با عنوان «همهی آرشهای ایران» به قلم نگار جمشیدنژاد، که در تازهترین شمارهی امرداد چاپ شده است.
خبرنگار امرداد: بامداد رستگار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر