پنج هزار سال بود که لایهای ستبر از شنهای کویری روی بازماندهی شهری بسیار کهن را چنان پوشانده بود که هیچ گذرندهای درنمییافت در زیر آن تودههای شن و خاک، تمدنی درخشان نهفته است. اما در روی زمین، به هر سو که مینگریستند، شکستههای کوچک و بزرگی از سفال بود. این سفالهای از کجا آمده بود؟
در سال 1312 خورشیدی، باستانشناسی انگلیسی به نام «مارک اورل اشتاین» (درگذشتهی 1943 میلادی) کوشید راز آن سفالهای شکستهی روی زمین را بیابد. او گمان میکرد که باید پهنهای باستانی در آنجا باشد. اما کوششهای اشتاین، سطحی و گذرا بود و بسیار زود دست از کاوش کشید و گفت که جستوجوی هر نشانهی باستانی در آنجا، بیهوده است! اما پرسش خود را بار دیگر به زبان آورد که: پس سفالهای روی زمین و تپهها، از کجا آمدهاند؟
اورل اشتاین سخت در اشتباه بود و اگر با پیگیری بیشتری به کاوشهای خود ادامه میداد، میتوانست مهمترین شهر جهان باستان را کشف کند؛ جایی در سیستان که سپستر «شهر سوخته» نام گرفت و باستانشناسان به چنان آثاری در آنجا دست یافتند که چشمها را خیره میکرد و روشنی تازهای به جهان فراموششدهی پنج هزار سال پیش میافکند.
حقیقت آن است که بر اثر رویدادی که هنوز هم راز آن ناگشوده مانده است، مردمان شهر سوخته، در هزارههای دور، سرزمین خود را رها کرده بودند و دیگر هرگز به آنجا بازنگشتند و قومی دیگر نیز جایگزین آنان نشدند. از آن پس، بادهای موسمی لایههایی ستبر از خاک و شن را روی بازماندهی شهر کشید و آن را پنهان ساخت. آن لایه در روزگار ما (تا پیش از نمایانشدن شهر) 20 سانتیمتر ستبری (:ضخامت) داشت. همین پنهان ماندن شهر سوخته، سبب شده بود که در گذر پنج هزار سال، کسی از بودن آن باخبر نباشد و زیانی به زیر ِ خاک ماندههای آن نرسد. از اینرو، باستانشناسان با پهنهای بکر روبهرو بودند.
آغاز کاوشهای باستانشناختی در شهر سوخته
باستانشناسان ایتالیایی که کوشیدند راز پنهانماندهی سفالهای تپهها را آشکار کنند، به اندازهی اشتاین شتابکار نبودند. آنها نخست چند میلیون قطعههای شکستهی سفال را از رو و زیر خاک بیرون کشیدند و سپس ده تَن از متخصصان ایتالیایی به کمک میکروسکوپ و کارهای آزمایشگاهی، به جستوجوهای خود ادامه دادند. در این زمان (دههی بیست خورشیدی) چندین باستانشناس ژاپنی نیز به آنها پیوستند و کار را ادامه دادند. آنها به زودی دانههای جو و گندم و شاهدانه و حتا دانههای انگور را یافتند. دستساختهای انسانی نیز در میان یافتههای باستانشناسان بود. گورستانی نیز کشف شد که 21 هزار گور در آن بود. نکتهی شگفتآور آن بود که 55 درصد استخوانهای یافتهشده از آن ِ کودکان بود! افزون بر اینها، نشانههایی از صنعت حصیربافی، کوزهگری و سنگتراشی کاوش و یافته شد. باستانشناسان ایتالیایی و ژاپنی، تا سال 1357 خورشیدی، 9 فصل در جایی که هنوز نام آن شناختهشده نبود و اکنون شهر سوخته نامیده میشود، کاوش کردند و سپس بر اثر رویدادهای سیاسی آن سالها، دست از کار کشیدند.
فصل نوین کاوشهای شهر سوخته در سال 1378 خورشیدی و به دست باستانشناسان ایرانی آغاز شد. آنها تا سال 1383 کار خود را پی گرفتند. سرپرست کاوشها دکتر سید منصور سیدسجادی بود. او گزارش کارهای گستردهی خود و گروه همراهش را در نوشتهها و کتابهای پُرشماری انتشار داد.
اکنون آگاهیهای باستانشناسان از راز و رمزهای شهر سوخته، بسیار است و بر روی آنها دنیایی از پنچ هزار سال پیش گشوده شده که سرشار از یافتههای چشمگیر و گاه بیمانند است. اما شاید هنوز آغاز کار باشد و کاوشهایی که باید انجام بگیرد، آگاهیهای ما را دربارهی این تمدن کممانند بیشتر خواهد ساخت. باید چشمبهراه یافتههای نو بود تا با بخش کمترشناختهشدهای از تمدن دیرینهی ایران افزونتر آشنا شویم؛ تمدنی که بر جهان باستان بسیار تاثیرگذار بود.
رشتهنوشتههای «شگفتیهای شهر سوخته» بازنویسی بخشی از آن جهان رازآمیز و یافتههای باستانپژوهی در آنجا خواهد بود. در این نوشتهها از جغرافیا، مردان و زنان، آیینها و باورها، صنعت، کشاورزی، دستاوردهای پزشکی، جراحی جمجمه در پنج هزار سال پیش، کشف نخستین پویانمایی (انیمیشن) جهان، ابزارهای بازی و سرگرمی یافتهشده، شیوهی گورسپاری (:تدفین) و راز نابودی (:انقراض) شهر سوخته بهکوتاهی سخن به میان خواهد آمد. همهی اینها ما را با روزگارانی آشنا خواهد کرد که نخستین پایههای تمدن و شهرنشینی در فلات ایران بنا گذاشته شد و آغازگر شیوهی نوین و پیشرفتهای از زندگی انسانِ آن زمان بود.
خبرنگار امرداد: نگار جمشیدنژاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر