اگر از دور به پهنهای بنگریم که در کنار جادهای نمایان است، سنگهای ستبر و غولپیکری را خواهیم دید که خیالآفرین هستند. آن سنگها، در نگاه نخست، همانند شترهایی بهچشم میآیند که به شکلی پراکنده کنار هم و بر سینهی کوه، کاروانی را شکل میدهند. آنجا را «شترسنگ» مینامند؛ جایی که سنگنگارههایی از دوران نوسنگی را در دل خود نگاه داشتهاند و نشان از روزگارانی بسیار دور میدهند.
شتر سنگ در نزدیکی روستایی به نام درخت بید جای دارد. از جادهای که مشهد را به شهر گردشگری شاندیز پیوند میدهد، به این روستا میتوان دسترسی داشت. روستاییان درخت بید، میراثداران نگارههایی دیرینهاند و پذیرای کسانی که برای دیدن آن نقشهای پیش از تاریخ راهی روستا و پیرامون آن میشوند.
نگارههای نوسنگی سنگشتر همهگونه جانوری را تصویر کردهاند. در آنجا نقش شتر، بُز کوهی، میش و پرندگان را میتوان دید. انسانهای شکارگر نیز در میان نگارهها هستند. شترها بیشترین نقشها را ساختهاند؛ از شتر کوهاندار گرفته تا شترهای دوکوهانه. انسان نوسنگی شترسنگ از یاد نبرده است که همانند دیگر انسانهای دور و نزدیک دورهی خود، نقش گیاهان و درختان را بر سنگها کندهکاری کند. این نقشهای گیاهی، شکل ویژهای دارند و شاید نمادِ باوری باشند. در آنجا نیز مانند دیگر سنگنگارههای سراسر ایران، نقش بُزکوهی فراوان است؛ از آنرو که این حیوان با شاخهای کمانیاش، جایگاه مهمی در باورهای انسانهای پیش از تاریخ داشت و شاخ آن را بهشکلی نقش میزدند که با هلال ماه همسانی داشته باشد. بُزهای کوهی در اندازههای کوچکوبزرگ هستند و در باور انسانهای کهن، نماد زایندگی، درخواست آب و فراوانی روزی دانسته میشدند.
از همه درخور نگرشتر، نقش شیر است؛ شیرهای نر و مادهای که بهگمان میرسد ذهن انسان شکارگر نوسنگی را سخت به خود سرگرم کرده و جایگاه ویژهای در کار و بار شکارگری او داشته است. از سوی دیگر، آن نگارهها از شیر، گواه این نکته هم است که در آن روزگاران پیشاتاریخی، شترسنگ و گسترهی آن زیستگاه شیر بوده است و آبوهوایی داشته که با امروز آن زمین تا آسمان تفاوت دارد. شناخت چنین نکتههایی را وامدار نگارههای شترسنگ هستیم.
باستانشناسان با بررسی نگارههای شترسنگ به این برداشت و گمان نیز رسیدهاند که شاید آن گستره در دورانهای کهن جایی برای انجام آیینهایی بوده است که از چندوچون آنها آگاهی نداریم و تنها با حدسوگمان میتوان دربارهشان سخن گفت. همسانیهایی نیز میان سنگنگارههای شترسنگ و آنچه از سنگنگارههای ارسباران و اردبیل بهجا مانده است، یافتهاند. شترسنگ کجا و آذربایجان و اردبیل کجا؟ آیا انسانهای آن روزگار باورها و آیینهای یکسان و همانندی داشتهاند؟ هیچ نمیتوان گفت، چون با دورانی سروکار داریم که به پیش از تاریخ میرسد و آگاهیها دربارهی آن آمیخته با گمانهای بسیار است.
نگارههای انسانی شترسنگ نیز تصویری از انسانهای کماندار و رقصنده است و از همه شگفتتر انسان سوار بر شیر! رقصندگان نیز برهنهاند. این نیز رفتاری نمادین است. گاه رقصندگان برهنه، کمانی نیز در دست دارند. چنین نقشهایی را که مینگریم گاه از خود میپرسیم: بهراستی در ذهن آدمیان آن هزارههای تاریک چه میگذشته است؟ پاسخی برای این پرسش نداریم! افسوس که بر اثر گذشت زمان نقشهای فراوان دیگری در شترسنگ هستند که پاک و زدوده شدهاند.
دربارهی شترهای شترسنگ سخن گفتیم. این را هم بیافزاییم که آن نگارهها از شتر، سرشار از نشانههای نمادیناند و رازورمزهایی دارند که باستانشناسان باید به آن پی ببرند و ما را از جهان رازناک آن آگاه کنند. به هر روی، این که آن گستره را شترسنگ مینامند، به سبب فراوانی نگارههای این حیوان بر روی سنگهاست.
این را هم باید افزود و هنر انسانهای نوسنگی را ستایش کرد که آنان این هوشمندی را داشتهاند که نگارهها را رو به جنوب و خاور نقش بزنند تا پایداری بیشتری بیابند و از تابشهای پیوستهی خورشید در امان بمانند و از میان نروند. بیسبب نیست که 11 هزار سال است که نگارههای شترسنگ دوام آوردهاند!
خبرنگار امرداد: نگار جمشیدنژاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر