باستانشناسان در کاوشهای خود با شهری در پنج هزار سال پیش روبهرو شدند که اگر آن را شهر صنعتگران بنامیم، سخن نادرستی نگفتهایم. شهر سوخته، جایی پُرجنبوجوش از دید اقتصادی و صنعتی بود و کارگاههای فراوانی در بیرون از شهر سرگرم تولید ابزاری بودند که بخشی از آن به بیرون از شهر سوخته فرستاده میشد. آنها با خلیجفارس و شهرها و تمدنهای میانرودان (:بینالنهرین) پیوند بازرگانی داشتند و کالاهای دستساز خود را به آنجا صادر میکردند.
در شهر سوخته نشانههای بسیاری از صنعتهای سفالگری، حصیربافی، فلزکاری، نجاری، سنگتراشی و از همهمهمتر بافندگی، پیدا شده است. کسانی که در این کارگاهها سرگرم کار بودند، استادانی چیرهدست و آشنا به فن و هنر خود شناخته میشدند و ابزارهایی میساختند که ارزششان در زیبایی و کارآمدی چنان بود که شهرهای پیرامون و حتا دورتر از شهر سوخته، خریدار و خواهندهی آن بودند.
مردم شهر سوخته، بیشتر از آن که دامدار باشند، صنعتگر بودند یا کشاورزانی که فراوردههای پُرشمار به عمل میآوردند. برپایهی ارزیابی دکتر سیدسجادی، تنها ده درصد از مردم شهر سوخته به کار دامداری سرگرم بودند و دیگران به کارهایی میپرداختند که تولیدی بود.
آنچه در شهر سوخته بسیار سودآور بهشمار میرفت، صادرات سنگ لاجورد بود. شهر سوختهایها سنگ لاجورد را از گسترههای نزدیک به خود فراهم میکردند و با دادوستدی سودبخش، آن سنگها را راهی شهرهای دور میکردند. بهویژه مردمان میانرودان از خریداران سنگ لاجورد شهر سوخته بودند و آن سنگها را در زیبایی و تراشخوردگی، بهتر و برتر از سنگهای لاجوردی شهرهای دیگر میدانستند. از همین راه است که درمییابیم بازرگانی سنگ لاجورد مردم شهر سوخته را به دارایی و ثروت مالی بسیاری رسانده بود و آنان را برخوردار از زندگیای آسوده و مرفه کرده بود.
معرقکاران شهر سوخته
باستانشناسان در شهر سوخته ابزارهایی پیدا کردهاند که نشان از صنعتگری مردمان آن شهر دارد. برای نمونه، کهنترین معرق جهان در این شهر پیدا شده است. این معرقکاری، دو شانهی چوبی است. دکتر سیدسجادی دربارهی این دستساز هنری مینویسد: «دو شانهی شکسته و ناقص در محل بناهای یادمانی پیدا شده است. شانههای چوبین شهر سوخته بسیار ظریف با دستهی هلالی هستند. روی دستهی این شانهها، هنرمند ابتدا با خراطی، فضایی بهوجود آورده و سپس آن فضا را با شکلهای هندسی و چوبهای متفاوت و در نتیجه رنگبندی گوناگون، پُر کرده و تزیینات قابل توجهی را روی شانههای ایجاد کرده است».
ساکنان شهر سوخته در سفالگری نیز بسیار کوشا بودند. آنها به شمار بسیاری سفال تولید میکردند. این سفالها در کارگاههایی بیرون از شهر ساخته میشد. از این نکته درمییابیم که سازمان اجتماعی شهر سوخته پیشرفته بوده و آنها کارگاههای تولیدی و صنعتی خود را نه در درون شهر، بلکه در بیرون برپا کرده بودند، یا در روستاهای نزدیک به شهر. سفالها را نیز نقش میزدند و زیباتر میساختند. فهیمه سراوانی، پژوهشگری که دربارهی یافتههای شهر سوخته جستاری علمی نوشته است، دربارهی سفالهای این شهر چنین دیدگاهی دارد: «تعداد سفالهای شهر سوخته و نیز اشکال و طرحهای فراوانی که مرتب تکرار شدهاند، حکایت از این دارند که تولید سفال کموبیش به صورت انبوه و صنعتی صورت میگرفته است. نمونههایی که با دقت فراوان تزیین و نقاشی شده باشند، بسیار کم هستند. اینگونه تصور میشود که برای سفالگران شهر سوخته بیشتر کمیت سفال اهمیت داشته تا کیفیت و تزیینات سفال. نمونههایی از سفالهایی که با شتاب و بدون دقت نقاشی شده باشند فراوان بهدست آمده است. با این حال، بیشتر نقوش حیوانی در شمار تزییناتی بودهاند که در پرداخت آنها دقت بیشتری صورت میگرفته است».
او دربارهی نقاشی سفالها افزوده است: «در سفالهای شهر سوخته، مار و ماهی از نقوش بسیار شاخص است. گاه نیز ماهی دارای باله است و در مواردی هم ماهی به صورت طبیعی نشان داده شده است. مارها شکل و یا خطی موجدار همراه با خطوط دندانهدار و شرابهدار دارند. برخی از مارها و ماهیها دارای دو سر مثلثی شکل هستند. زمینهی نقش مار، بر روی لیوانها کروی است و در یک مورد نیز این نقش به صورت آویخته دیده شده است».
بدینگونه ما با شهری روبهرو میشویم که آکنده از رفتوآمد بازرگانان و جنبوجوش صنعتگران و هنرمندان بود؛ شهری در پنج هزاره پیش!
خبرنگار امرداد: نگار جمشیدنژاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر