شهر سوخته با تمدن با شکوه و هیاهوی بسیارش در جهان باستان، بهناگهان خالی از باشنده شد و آرامآرام روبه نابودی گذاشت. دیگر در آن شهر پُررفتوآمد تنها صدایی که شنیده میشد زوزهی باد بود و آنچه بهچشم میآمد لایهلایه خاک و گردوغباری که روی شهر را میپوشاند و تا پنج هزار سال از چشمها پنهان کرد. چرا شهر سوخته بهیکباره از میان رفت؟ این پرسشی است که باستانشناسان پاسخ روشنی برای آن ندارند!
2500 سال پیش، شهر سوخته، در اوج شکوفایی و گسترش از میان رفت. این نابودی، اندکاندک، اما پیوسته، ادامه یافت. چیزی زمان نبُرد که آن شهر بزرگ، تبدیل به روستایی کوچک شد. سپس کوچکردنها (:مهاجرتها) آغاز شد و مردمان آن شهر و روستاهای پیرامونش، به جاهای دیگر رفتند. دکتر سیدسجادی این نابودی را برآیند «بحران سیاسی، اجتماعی و یا اقتصادی» شهر سوخته میداند و دربارهی سرانجام این شهر اشاره میکند که در 2000 یا 1900 سال پیش، شهر سوخته و روستاهای پیوسته به آن، بهتمامی از میان رفت. به سخن دیگر، در آغاز هزارهی دوم پیش از میلاد بود که این رویداد پیش آمد و به آن زندگی شهری نامدار و پُرتکاپو پایان داد.
اما آن «بحران» چگونه بوده است؟ آیا دگرگونیهای آبوهوایی و خشکشدن رودها و کمبود آب، شهر سوخته را رو به نابودی بُرد؟ آیا بیگانگان بدان شهر تاخته بودند؟ آیا شهر دچار آتشسوزی شده بود؟ این گمان از آنروست که نشانههایی از آتشسوزیهای کموسعت در شهر سوخته یافتهاند، اما سیدسجادی که کاوشهای باستانشناسی بسیار و گستردهای در آن شهر انجام داده است، اشاره میکند که: «تاکنون هیچ اثر و نشانهای از آتشسوزی شدید و فراگیر که باعث تخریب کامل شهر شده باشد، و یا یورش بیگانگان، بهدست نیامده است. از اینرو، نمیتوان چنین عواملی را در متروکشدن شهر دخیل دانست». سپس درخور اعتمادترین سبب نابودی شهر سوخته را چنین برمیشمارد: «قابل قبولترین علت متروک شدن شهر، خشکسالی و خشکشدن رود و جابهجایی دلتای رودخانهی هیرمند و بستر قدیمی آن است که بهظاهر مردم را بهدنبال آب جابهجا کرده و آنان به نقاطی که تا این زمان از مقصد کوچ آن آگاهی در دست نیست، کشانیده است». دکتر عیسی بهنام نیز همین باور را دارد و مینویسد که با تغییر مسیر رود هیرمند، نهتنها مردم شهر سوخته، بلکه جانوران و پرندگان نیز آنجا را تَرک کردند.
در زمان آبادی شهر سوخته، رود هیرمند چنان پُرآب بود که آن را با رود نیل (در مصر) میسنجیدند. زمانی که آب رود هیرمند بالا میآمد همهی زمینهای پیرامونش را تا گسترهای دور سیراب از آب میساخت و بدینگونه خاک حاصلخیزی پدید میآمد که آماده برای کشتورزی بود. همین فراوانی آب، مردم شهر سوخته و روستاهای پیرامون آن را به کشاورزی وامیداشت. آنها از کار خود محصول بسیار بهدست میآوردند و زندگیشان رونق و آبادی فراوان داشت. از اینرو، سالبهسال شهرنشینی و تمدن آنها گسترش مییافت. اما رود هیرمند بر اثر رویدادی، راهش را جدا کرد و زمینهایی که زمانی آماده برای کِشت بودند، خشک و بیبَر شدند و شهر سوختهایها را ناچار کردند که از آن دیار کوچ کنند.
در دورههای خشکسالی، انباشت پیوستهی نهشتها (:موادی که به وسیلهی آب یا باد از جایی به جای دیگر بُرده و در آنجا انباشته میشود)، سبب بالا آمدن بستر رودخانه میشود و این امکان را از بستر میگیرد که همهی حجم آب را در خود نگهدارد و ناگزیر مسیر رودخانه تغییر مییابد. این روند، سبب روگردانی هیرمند از شهر سوخته شد! سپس بهجای آبهای روان، شن و ماسه شهر را آکنده ساخت و در خود پوشاند!
امید به یافتههای بیشتر باستانشناسی
اکنون باستانشناسان با شهری روبهرو هستند که تنها اسکلت مردگانشان درون گورهای چندهزارهای پدیدار است. ساکنان شهر سوخته گورستان خود را در بیرون شهر ساخته بودند. گروه باستانشناسان ایتالیایی، در آغاز کاوشهای خود، 220 گور را در این گستره شناسایی کردند. سپستر باستانشناسان ایرانی به گورهای بیشتری دست یافتند و شمار آن گورها و خاکسپاریها به نزدیکبه 40 هزار گور رسید؛ عددی که بهراستی شگفتانگیز است و نشان میدهد که شهر سوخته یکی از بزرگترین شهرهای دوران مفرغ بوده است.
نکتهی مهم این است که بررسیها نشان میدهد که جدایی (:تفاوت) ساختاری گورهای شهر سوخته، پیوندی با جنسیت و یا سنوسال خاکسپردگان ندارد، بلکه «تفاوتها در میان باورهای مذهبی و آیینی و یا اختلاف طبقاتی موجود میان افراد آن جامعه بوده است» (گزارش خبرگزاری تسنیم).
یک نکتهی شگفت دیگر دربارهی گورستان شهر سوخته، همان است که دکتر سیدسجادی بدان اشاره میکند: «در کاوشهای جدیدتر در سال 1395، قبر یک میمون ماکاگ با رعایت تشریفات تدفین انسانها پیدا شده که نشانهای روشن از وجود یک پریمات غیرانسانی به شکل یک جانور خانگی در جامعهی باستانی شهر سوخته است» (پریمات، به معنی «انسانواره» است و اشاره به راستهای از پستانداران دارد که گفته میشود انسان کنونی تکاملیافتهی آنها هستند).
بازماندهی شهر سوخته و یافتههای باستانشناسی گرانبهای آن، یادگاری ارزشمند از آغاز شهرنشینی در فلات ایران است و بخشی مهم از میراث بسیار کهن تاریخی و فرهنگی ما بهشمار میرود. باستانشناسان برای یافتن رازهای بسیار این شهر پنجهزار ساله، چهبسا هنوز در آغاز راه هستند و باید امیدوار بود که بررسیها و پژوهشهای بیشتر علمی، رازهای این شهر دیرینه را آشکارتر کند و گویای این نکته باشد که ایران، سرآغاز بسیاری از شیوههای تمدنی و شهریگری در جهان باستان بوده است. یافتههای شهر سوخته، سندی بر درستی این سخن است.
خبرنگار امرداد: نگار جمشیدنژاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر