۱ مرداد ۱۳۹۸

اَمُرداد چیست و از آنِ کیست؟

ای مزدا ! ما را از حقیقت آگاه‌ساز تا به یاری اندیشه پاک، تو را به درستی ستایش کنیم.                          یسنا 33 بند 8
اَمُرداد چیست و از آنِ کیست؟

«نیستی» ، «هستی» و «جاودانگی» ، از دیربازترین پایه‌های پرسش‌برانگیز فلسفی بوده است. در هر جای زمین که انسانی می‌اندیشیده، این سه اندیشه انسان را به خود می‌کشیده و تا به امروز نیز اندیشمندان بسیاری درباره‌ی این سه اندیشیده، نوشته و به گفت‌وگو و حتی کشمکش پرداخته‌اند.
ایرانی‌ها هم از پیش از اشوزرتشت، از هنگامی که طبیعت‌پرست بودند، به این مفهوم‌ها اندیشیده‌اند و به چرایی و چگونگی آنها پرداخته‌اند.
بسیاری از بازمانده‌های باستان‌شناسی نشان از این دارد که هنگام مرگ برای مرده و برای زندگی پس از مرگ او، همه‌ چیز در کنارش در گور می‌گذاشتند تا برای او جاودانگی بخواهند. همه مرگ را می پذیرفتند ولی نابودی و نیستی را نه.
به راستی «اَمُرداد» چیست؟ چرا باید به آن اندیشید و چرا باید آن را فهمید؟ آیا «امرداد» بی‌مرگی است؟ آیا جاودانگی است؟ آیا رستاخیز پس از مرگ است؟ گام‌های رسیدن به آن چیست؟
از نگاه واژه‌شناسی؛ «اَمُرداد» دارای دو بخش «اَ» و «مُرداد» است. «اَ» در زبان اوستایی به چم(: معنی) ؛ «نه» و «نا» و «مُرداد» به چم «مرگ و نیستی» است،  به این ترتیب «اَمُرداد» ؛ نامیرایی است و جاودانگی و بی‌مرگی.
امرداد، در سروده‌های اشوزرتشت – گاتها – یکی از فروزه‌های مزدااهورا است؛ «پروردگارا ؛ دو بخشش «خورداد و امرداد» مردم را به نور و فروغ مینوی و آگاهی درونی خواهد رسانید. در پرتو نیروی اراده، منش پاک، راستی و پاکی، مهر و باورمندی به خدا، زندگانی پایدار و نیروی مینوی افزایش خواهد یافت. ای خداوند خرد، در پرتو این فروزگان، بر دشمنان پیروزی توان یافت.» (هات 34 بند 11)
«سپنتامینو (خردپاک) پناهگاه ماست. او به ما خورداد(رسایی و پختگی) و امرداد(جاودانگی و بی‌مرگی) می‌بخشد. این دو بخشش گرانبها از نیک منشی  به دست آید». (یسنا 48 بند 6) امرداد در اوستای نو به ‌گونه‌ی امشاسپند بانویی چهره یافته که نام او همیشه همراه با نام امشاسپند بانو خورداد می‌آید.
از نگاه کتاب‌های دینی، «امرداد» امشاسپندی است که نماد بی‌مرگی و جاودانی با نشان بی‌پایانی و همیشگی بودن اهورامزداست، همان‌گونه که در اوستا ویژگی اهورامزدا؛ «بید و هست و خواهد بید» آمده است.
در جهان مادی و خاکی، نگهبانی گیاهان و رستنی‌ها به او سپرده شده است.
ایزدان؛ رشن(ایزد نگهبان داد و دادگستری)، اشتاد(راستی و درستی، ایزد راهنمای مینویان و مردم جهان. خداوند در اشتادروز، (زمین را بیافرید) و زامیاد(ایزد نگهبان زمین و زن و زایندگی) از یاران و همکاران امشاسپند امرداد و «زَیریچ»، دیو گرسنگی (یکی از دستیاران و کارگزاران اصلی انگره‌مینو یا اهریمن)، همستار و مبارز اوست.
خویشکاری امشاسپند امرداد در جهان استومند(مادی) نگهبانی از گیاهان روی زمین و سرسبز و بارور نگاه داشتن آنهاست و با توجه به این که وی نماد جاودانگی و بی‌مرگی و جوانی همیشگی است، مسعود سعد سلمان گوید: «روز امرداد مژده داد بدان / که جهان شد به طبع باز جوان»
در بندهش درباره‌ی این امشاسپندبانو می‌خوانیم : «امرداد بی‌مرگ سرور گیاهان بی‌شمار است زیرا او را به گیتی گیاه خویش است. گیاهان را رویاند و رمه گوسفند را افزاید؛ زیرا همه دام‌ها از او خورند و زیست کنند. به فَرَشکَرت(تازه کردن جهان)، سوشیانت و نوسازی جهان نیز اَنوش از امرداد آرایند. اگر کسی گیاه را رامش و خرمی بخشد یا بیازارد، آن‌گاه امرداد از او آسوده یا آزرده می‌شود.
با این گفته‌ها به‌راستی امرداد چیست و برای کیست؟ در پاسخ به این پرسش نگاه‌ها و نوشته‌ها با هم یکی نیست، ولی بد نیست نگاه این نگارنده را هم در کنار دیگر دیدگاه‌ها جای دهیم و به آن بیندیشیم:
نامیرایی و بی‌مرگی هنگامی پدید می‌آید که جهان را به سوی داد و خرمی و شادی هر روز تازه‌تر از دیروز به زایش درآوریم. در راه زایاندن جهانی تو بکوشیم تا هر روز از دل دیروز تازگی و سرزندگی بزایاند.
فردوسی بزرگ در داستان کیخسرو گوید: «ز تو نام باید که ماند بلند/نگر دل نداری بگیتی نژند/مرا و ترا روز هم بگذرد/دمت چرخ گردان همی بشمرد/
دلت شاد باید تن و جان درست/سه دیگر ببین تا چه بایدت جست»
در اشتادیشت آمده: «اَشیِ بخشنده خوشی بسیار، یاور آن مردی شود که اَشَه را خشنود کند. اشی به سرای زیبای خسروانه من درآید و همه رمه، همه پیروزی، همه خرد و همه فر را ارزانی دارد. اگر اَشی نیک بزرگوار در سرای زیبای خسروانه من پای فرو نهد ... هزار اسب و هزار رمه آورد. فرزندان کارآزموده آورد. ستاره تشتر به جنبش درآید.
 سراسر باد زبردست و سراسر فر ایرانی به جنبش درآیند. آنان ستیغ  همه کوه ها را بهره دهند؛ ژرفای همه دره‌ها و رودها و همه گیاهان نودمیده زیبای سبزرنگ را توان رویش و بالش بخشند؛ یخبندان درهم افسرده و اَپوش دیو را نابود کنند.
در «اندرز انوشه‌روان آذرپاد مهر اسپندان» آمده: «... اشتادروز، اسب و گاو و ستور به گَشَن هِل تا به درستی بزاید».
آیا راه رسیدن به امرداد همانا فرشکرت(تازه گردانیدن) است؟ آیا راه رسیدن به امرداد همانا زایش‌های پی‌درپی به سوی به و بهتر و نورانی شدن است؟

امرداد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر