انتخاب واژگان اصیل فارسی و اجتناب از لغات بیگانه پس از حمله عرب، باعث شد شاهنامه نماد فرهنگ و زبان ملی باقی بماند و انتقال ارزشها و تاریخ ملی به نسلهای بعدی ممکن شود (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۸: ۱۲۵). فردوسی همچنین با برجستهکردن فضایل اخلاقی و ارزشهای ملی، مانند شجاعت، عدالت، صداقت و وفاداری به وطن، هویت ملی را تقویت کرد. شخصیتهایی چون رستم، نماد شجاعت و دفاع از ملت، و سیاوش، نماد وفاداری و پاکی، نمونههایی از انتقال این ارزشها هستند (خالقی مطلق، ۱۳۸۵: ۱۱۵).
فردوسی با سرودن شاهنامه، تاریخ ایران باستان و اساطیر ملی را به نظم درآورد و پیوند تاریخی ملت ایران را بازسازی کرد. او از زمان کیومرث تا دوره ساسانی، داستانهایی را روایت میکند که نشاندهنده پیوستگی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایرانیان است. این بازآفرینی تاریخ، باعث تثبیت حس هویت جمعی شد. حس هویت جمعی یا هویت ملی شامل مجموعهای از ویژگیها، ارزشها، تاریخ، فرهنگ، منافع مشترک و تجربیات جمعی است که یک ملت را تعریف میکند. بنابراین تغییر یا تعدد زبانها، الزاما هویت ملی را دچار آسیب نمیکند. هویت ملی ماورای زبان است. درست است که معمولا هر ملتی دارای یک و یا چند زبان مشترک و یا همگانی است؛ اما چون هویت ملی با مفهوم منافع ملی، مترادف است، لذا تغییر زبان ملی بنا به منافع و مصالح ملی تأثیری در هویت ملی نمی گذارد. هم چنان که در حذف یا تغییر و تعدد آن، باز هویت ملی پا بر جا می ماند.(صدر، 1377: 250) بنابراین هنر فردوسی تنها در سرودن به شعر فارسی نیست بلکه در استواری فرهنگی و هنری کارخود است که به آن نیزآگاهی دارد، در پادشاهی یزدگرد میگوید:
ازآن پس نمیرم که من زندهام / که تخم سخن را پراکندهام
هرآنکس که دارد هش و رای و دین / پس از مرگ برمن کند آفرین (فردوسی،1380: 676)
این ابیات نشان میدهد که فردوسی آگاهانه زبان فارسی را بستر انتقال خرد و فرهنگ ایرانی به نسلهای آینده قرار داده است. همانگونه که زرینکوب (1374: 85) اشاره میکند، فردوسی با شاهنامه «کاخی جاویدان برای فرهنگ ایران» بنیاد نهاد که توانست در برابر فرسایش تاریخی پایدار بماند.
بنابراین اشارهی صریح فردوسی به تخم سخن حاکی ازتوجه ویژهی وی به مسالهی زبانی و ستایش خرد است. درحقیقت فردوسی می کوشد تا از اعماق تمدن، تاریخ و رفتار ایرانیان را استخراج کند و خرد تقدیری ایرانی را در برخورد با دیگرفرهنگها و مدنیتها به گفتوگو بنشاند. همین دید دقیق و خردمندانه سبب میشود تا نهتنها خواننده در مسیر داستانهای شاهنامه، منطقا به کشف هویت ایرانی و شناخت معیارهای متمایز کنندهی آن توفیق یابد. در نهایت، شاهنامه نهتنها روایتگر پهلوانان و شاهان کهن ایران است، بلکه بستری برای بازشناسی هویت ایرانی در تقابل با دیگر اقوام نیز بهشمار میآید. بهویژه در مواجهه ایرانیان با تورانیان، رومیان و اعراب، فردوسی مرزهای هویتی را روشن میسازد (رستگار فسایی، 1381: 16-17). این کارکرد، همان چیزی است که ثعالبی نیشابوری نیز در «غرر اخبار ملوک الفرس» بهصورت پراکنده بیان کرده بود (ثعالبی، 1368: 42)، اما فردوسی آن را در قالبی حماسی و منسجم بازآفرینی کرد. نباید از نظر دور داشت که شاهنامه محصول فرایندی طولانی در تاریخ فرهنگ ایرانی است. متونی چون خداینامه ابنمقفع، سنی ملوک الارض حمزه اصفهانی و تاریخ بلعمی زمینههای اولیه برای تدوین روایات تاریخی و اساطیری ایران را فراهم کرده بودند (حمزه اصفهانی، 1346: 18؛ بلعمی، 1363: 27). فردوسی با بهرهگیری از این متون و نیز از روایت دقیقی طوسی، توانست این میراث پراکنده را در قالب شاهکاری ادبی و تاریخی گردآورد (صفا، 1363: 215).
برخی از پژوهشگران بر این باورند که نباید نقش فردوسی را مطلق و منحصر بهفرد دانست، چرا که پیش از او نیز کسانی همچون رودکی و دقیقی در پاسداشت زبان و فرهنگ ایرانی کوشیده بودند (مینوی، 1372: 22). با این حال، همانطور که دوستخواه (1379: 12) یادآور میشود، شاهنامه توانست بیش از هر اثر دیگری روح ایرانی را در متن حماسی مجسم کند و بهمثابه «شناسنامه ملی ایرانیان» عمل نماید. شاهنامه این خدمت را به ایرانیان کرده است که پهلوانان قدیم ایرانی را احیا کرده و ادبیات ماقبل اسلامی ایران را متداول ساخته است. اما در این باب نباید مبالغه کرد و فردوسی را در این خدمت، یگانه نباید شمرد و کوششی را که دیگران از زمان ابن المقفع تا عهد رودکی و دقیقی در این راه کرده اند را نباید از یاد برد. مراد از مبالغه این است که گاهی میگویند فردوسی بانی استقلال ایران بود؛ و زمانی که گفته شده است که براندازندهی یوغ استیلای عرب از گردن ایرانیان و ضامن استقلال مملکت زبان فارسی بوده است. بعضی حتی معتقدند که نشانهی ملیت و وحدت ملی ایرانیان زبان فارسی رسمی است.(مینوی، 1372: 22)
سرچشمهها (منابع):
- اسلامی ندوشن، احمد. ۱۳۷۵. فردوسی و شاهنامه. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
- بلعمی، ابوعلی محمد بن محمد (1363). تاریخ بلعمی. به کوشش محمدتقی بهار. تهران: انتشارات زوار.
- ثعالبی نیشابوری (1368). غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم. ترجمه ذبیحالله صفا. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
- حمزه اصفهانی (1346). سنی ملوک الارض و الانبیاء. به کوشش ژان پزوش. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
- خالقی مطلق، جلال. ۱۳۸۵. تحلیل ادبی شاهنامه. تهران: نشر مرکز.
- دوستخواه، جلیل (1379). شاهنامه فردوسی: حماسه ملی ایران. تهران: مروارید.
- رستگار فسایی،(1381) منصور، فردوسی و هویتشناسی ایرانی، تهران: طرح نو.
- زرینکوب، عبدالحسین (1374). پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد. تهران: سخن.
- شفیعی کدکنی، محمد. ۱۳۷۸. ادبیات حماسی فارسی. تهران: انتشارات نگاه.
- صدر، ضیاء، (1377). کثرت قومی و هویت ملی ایرانیان، تهران: اندیشه نو.
- صفا، ذبیحالله (1363). حماسهسرایی در ایران. تهران: فردوسی.
- فردوسی،ابوالقاسم،(1380). شاهنامه، براساس نسخه چاپ مسکو، تهران: پیمان.
- فردوسی، ابوالقاسم (1380). شاهنامه. بهکوشش جلال خالقی مطلق. تهران: مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- مینوی، مجتبی،(1372). فردوسی و شعر او، تهران: توس

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر