پرده بالا میرود و تماشاچیان ویرانه معظمی را كه یكی از عمارات سلطنتی ویران دربار شهریاران ساسانی در مداین است میبینند: چند گور در زمین، ستونهای درست و نیمهمانده و تندیسها در آن دیده میشود؛ خلاصه منظرهی آن پرده بسیار اسرارانگیز به چشم میآید! میرزاده عشقی وارد شده با كمال شگفتی در كار تماشای پرده و در حال تاثر و آه كشیدن است! و با آهنگ مثنوی میخواند:
این در و دیوار و دربار خراب/ چیست یارب وین ستون بی حساب؟
. . . این بود گهوارهی ساسانیان/ بنگه تاریخی ایرانیان
قدرت و علمش چنان آباد كرد/ ضعف و جهلش اینچنین بر باد كرد
میرزاده عشقی پس از خواندن این مثنوی دست به پیشانیگذارده پس از مدتی افسوس خوردن و آه كشیدن مینشیند و با آواز سهگاه قفقاز، غزلی را میخواند:
این بخشی از صحنه اول نخستین اپرای ایرانی است؛ نمایشنامه منظوم و آهنگینیكه میرزاده عشقی آن را «نشانه دانههای اشك خود بر كاغذ» میدانست كه «در عزای مخروبههای نیاكان بدبخت» ریخته است. او این منظومه را به سال 1334 مهی (:قمری) در هنگام مسافرت از بغداد به موصل، و دیدار از شهر بزرگ مداین(تیسفون) و تماشای ویرانههای آن گهواره تمدن جهان سرود و در سال1299 برای نخستین بار در شهر اصفهان و در سال 1300 در سالن گراند هتل تهران به روی صحنه برد.
عشقی در تركیه با اپراهای استانبولی آشنا شد و بعدها درباره انگیزه خود از سرودن اپرا گفت: «در استانبول مكرر ادبای عثمانی به من اظهار كردند: خیلی غریب است! ایران كه از سرچشمههای ادبیات دنیاست اپرا ندارد. آن اظهارات بالاخره احساسات و طبع ناچیز مرا در ترتیب اپرایی به زبان فارسی موظف نمود.» (سدهی بیستم، 16 اردیبهشت 1300 خورشیدی)
شور روشنگری و تجددطلبی، همراه با میزان قابل توجهی قریحه و شامهی هنری، عشقی جوان را بر آن داشت تا نخستین اپرای ایرانی را بنویسد و روی صحنه ببرد.
ایرانی چه كم دارد كه اپرا نداشته باشد و او چه كم دارد كه نخستین اپراساز ایرانی نباشد؟
معادلی كه عشقی برای واژه اپرا برگزید «نمایش تمامآهنگی» بود. ظاهرا او این كار را برای پیراستن زبان از واژگان بیگانه انجام داد و تلاش كرد اپرای تاریخیاش از هر سو ایرانی باشد.
امرداد - گروه تاریخ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر