۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰

پاسخی به ریشخندکنندگان واژه‌های فرهنگستان زبان پارسی

کورش جنتی: بارها دیده‌ایم که برخی واژه‌های زبان پارسی و به ویژه شماری از نوواژه‌ها را دستاویز خنده وسرگرمی قرار می‌دهند. بی‌گمان کسی که از جایگاه و ارزش زبان پارسی و نقش برجستۀ آن در نگاهداشت فرهنگ ایرانشهری و یکپارچگی سرزمینی ایران آگاه باشد، روی خوشی به چنین شوخی‌هایی نشان نمی‌دهد. به دیگر سخن حتی پذیرفتن ضعف‌ها و کاستی‌های راستینِ چیزی یا کسی که آدمی به‌ژرفی دلبستۀ آن است، آسان نیست، چه رسد به ریشخند کردن آن.

از دیگر سو ما در زمانه‌ای می‌زیییم که هیچ چیز و هیچ کس _ درست یا نادرست_ از تیغ پَرژَن(نقد) و ریشخند در امان نیست و در چنین روزگاری نمی‌توان چون دلدار حافظ سخت‌گیر و نازک‌طبع بود:

من چه‌ گویم که تو را نازکی طبع لطیف

تا به حدّی است که آهسته دعا نتوان کرد

چنانکه گفته شد برخورد شیطنت‌آمیز و از سر ریشخند با چیزها و کَسان به بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی همروزگار ترادیسیده است(تبدیل شده است) و انسان‌ها باید بیاموزند که نسبت به دست‌انداخته شدن و دستاویزِ شوخی شدنِ آنچه دوست‌ می‌دارند، روادارتر و آسان‌گیرتر باشند.

با این همه، هنگامی که با انگیزۀ خنداندن و سرگرم‌کردن مردم، حقیقتی کژنمایی و سپس تکرار می‌شود، رفته‌رفته سویه‌های سرگرم‌کنندۀ آن فراموش می‌شود و دیسۀ(شکل) تحریف‌شده، به فرنام(عنوان) واقعیت، در ذهن تودۀ مردم می‌نشیند. این آن چیزی است که نباید در برابرش سکوت کرد.

بسیار شنیده‌ایم که واژه‌هایی همچون «درازآویز زینتی»، «خودروی بزرگ جمعی» و … را به فرهنگستان بسته‌اند و سپس با این کژنمایی و تحریف مردم را خندانده‌اند. تا اینجای کار مشکلی نیست و می‌توان روادار بود. مشکل از جایی آغاز می‌شود که گویا شماری باور کرده‌اند که این واژه‌ها ساختۀ فرهنگستان است و با بهانه کردن این واژه‌ها به فرهنگستان و فرهنگستانیان تاخته‌اند!

همچنین بارها پیش آمده است که کسانی بدون داشتن دانش و آگاهی نیازین(لازم) به نوواژه‌هایی خرده گرفته‌اند که از دیدگاه زبان‌شناختی و دانش واژه‌گزینی پدافندپذیر و درست هستند. برای نمونه به فرهنگستان تاخته‌اند که چرا به جای «آسانسور»، «بالابر» را پیشنهاد کرده است؟ و استدلالشان هم این است که مگر «آسانسور» ایواز(فقط) چیزی یا کسی را بالا می‌برد؟ ذهن چنین کسانی به‌سادگی با پَرمانه(مفهوم) «مَجاز» بیگانه است. یعنی این نکته ساده را نمی‌دانند که زبان نمی‌تواند بازتاب‌دهندۀ همۀ واقعیت باشد و انسان‌ها در بسیاری فِتادها(موارد) بخشی از واقعیت را می‌گویند ولی منظورشان همۀ واقعیت و گاه همۀ واقعیت را می‌گویند و منظوشان بخشی از واقعیت است. به نمونه‌های زیر بنگرید:

جگرکی: آیا در جگرگی ایواز(فقط) جگر می‌فروشند؟ اگر زبان قرار بود همۀ واقعیت را بازنمایی کند باید «خوش‌گوشت»، «جوجه»، «کوبیده»، «بال»، «پیاز»، «سبزی خوردن»، «نمک» و… هم در واژۀ «جگرکی» می‌گنجاندیم.

فرودگاه: آیا فرودگاه ایواز جای فرود آمدن است؟ جای بلند شدن هواپیما نیست؟ جایی نیست که برج مراقبت و … دارد؟

میزگرد: آیا همۀ میزهایی که برای نشستن و گفتگو به کار می‌روند گِرد هستند؟

یا به وارونۀ این نمونه‌ها، اگر در آشپزی گوشۀ سمت چپ انگشت اشاره‌یمان بسوزد، می‌گوییم: «گوشۀ سمت چپ انگشت اشاره‌ام سوخت»؟ یا به آسانی می‌گوییم «دستم سوخت»؛ و کل را جایگزین جزء می‌کنیم.

واقعیت این است که پَرژنیدنِ فرهنگستان با چنین سخنانی بیش از آنکه مایۀ بی‌اعتباری فرهنگستان بشود، نشان‌دهندۀ بی‌مایگی و کم‌خردی گوینده است. بی‌گمان بر فرهنگستان زبان و ادب فارسی پرژن‌های(نقدهای) بسیاری رواست. یکی هم اینکه چرا کنشگرانه و بهنگام از نوواژه‌هایش پدافند نمی‌کند و آن‌گونه که شایسته است پاسخ چنین کسانی را نمی‌دهد.




تارنمای پارسی انجمن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر