۲۳ خرداد ۱۳۹۷

ایران اسلام زده - هنر ایرانی رو به نابودی است!

بازار عباس‌آباد در بازار بزرگ تهران جایی ویژه فرش‌فروشان بود ولی به‌ شوند (:دلیل) دور شدن مردم از فرش‌های دست‌بافت و بی‌توجهی مسوولان به این صنعت، بازار عباس‌آباد چهره دیگری به‌خود گرفته‌است.

سال 93 کمیته پیگیری خانه‌های تاریخی تهران با همیاری شهرداری ناحیه سه منطقه دوازده بافت تاریخی تهران تور عکاسی با نگاه به مهرازی بافت بازار برگزار کرد و در هنگامه بازدید از بافت تجاری بازار از بناهایی با مهرازی ویژه عکاسی شد.
یکی از جاهایی که مورد بازدید این گروه قرار گرفت «سرای حریری» در بازار عباس‌آباد که ویژه تجارت فرش‌های دست‌بافت بود.
سال 93 حیاط میانی سرا پر بود از فرش‌های رنگارنگ که هر سو پراکنده و روی هم چیده شده‌بودند و از ایوان‌های اشکوبه‌های بالا قالی‌ها برای تماشا آویزان بودند. در اشکوبه دوم رفوگران پیش‌کسوت با قلم‌های باریک ریزبینانه نقش‌های کم‌رنگ شده را رنگ می‌کردند؛ برخی هم با ابزارهایی مانند سوزن و بیز رفوگری قالی‌ها را انجام می‌دادند.
در سال جاری به بهانه بررسی وضعیت بازار فرش به بازار بزرگ تهران رفتیم، از سبزه میدان که وارد شوید کسانی با در دست داشتن کارت، خریداران قالی و قالیچه را به بازار فرش راهنمایی می‌کنند. از ورودی‌های تیمچه حاجب‌الدوله و کیلویی‌ها که گذر کردیم نشانی از قالی‌ها در مغازه‌ها و سراها دیده شد. 
تخته تخته قالی‌ها روی هم پهن شده بودند و هر کس با نام و نشانی در پی قالی درخواستی بود، برخی از مغازه‌ها ابزار بافت قالی و برخی تابلو فرش‌هایی را برای فروش گذاشته بودند؛ برخی هم سرگرم رفو قالیچه‌های کهنه بودند. 
سراغ سرای حریری را گرفتیم؛ گفته شد باید از بازار کیلویی‌ها که در گذشته نه چندان دور بخشی از بازار بزرگ فرش به‌شمار می‌آمد و به‌انگیزه کسادی این صنعت کاربری دیگری پیدا کرده، گذر کنیم سپس چند گامی به سوی جنوب سرای حریری در سوی چپ گذرگاه دیده شد.
باور کردنی نبود، هیچ اثری از قالیچه‌های پهن شده در حیاط سرا وجود نداشت، کالاهایی با پلاستیک‌های مشکی بزرگ به مانند دیوار روی هم چیده شده‌بودند، کارگران افغان بی‌مهابا چرخ‌ها را به هر سویی می‌کشاندند و گمان نداشتند که به یکی برخورد کنند.
اشکوبه نخست هیچ اثری از فرش و فرش‌فروشی وجود نداشت به‌همین‌روی از پله‌های بلند و باریک به اشکوبه دوم رفتیم. پیش‌تر در ایوان‌های باریک هم فرش‌های تا شده جای داده شده‌بود ولی این‌بار کالاهای دیگری که بیشتر در قطارهای مترو به فروش می‌رسند، آویزان شده بودند.
اوضاع کار روز به روز بدتر می‌شود
سرانجام حجره‌ای را دیدیم که با بهره‌گیری از تکه‌های فرش کالاهای آراستنی آفریده بودند. با مرتضی چرخ‌انداز که سرگرم دوگره زدن به یک فرش کهنه بود تا سر فرش نریزد به گفت‌وگو پرداختیم. از وی جویای اوضاع سرای حریری شدم که با چند سال پیش چهره دیگرگونه‌تری دارد:«هر ماهی که می‌گذرد بازار عباس‌آباد چهره دیگری پیدا می‌کند. زمانی این‌جا کانون فرش‌فروشان بود.
نزدیک به چهل سال در همین تیمچه که پدرم کار می‌کرد سرگرم کار هستیم. اوضاع کار هر روز بد و بدتر می‌شود.» 
وی در پاسخ به پرسش،چرا امروز مردم کمتر سوی فرش‌های دست‌بافت می‌روند، گفت: «فرش با طرح‌ها و رنگ‌هایی که در گذشته خواهان داشت، بافته می‌شود در حالی‌که امروز مردم سلیقه دیگری دارند. حتا کشورهای دیگر به‌ویژه اروپاییان با مد روز پیش می‌روند. بافنده کارش بافندگی است شما طرح و نخ‌های رنگی را به وی بدهید هر چه باشد برایتان می‌بافد.»
این بافنده در ادامه از کسادی تجارت فرش گفت: «برخی برای آن‌که بتوانند از این راه درآمدی داشته باشند، فرش‌ها را تکه تکه می‌کنند تا از آن کالای آراستنی بسازند که فروشی داشته باشند و فرش خوبی را هم که داریم این‌گونه از بین می‌رود.»
چرخ انداز از نابه‌سامانی کار در سرای حریری و حتا بازار بزرگ تهران گفت: «پیش‌تر چند میلیون از این صنعت درآمد داشتند، باربر، دارکش قالی، قالی‌شور، رنگرز فرش، پشم و... همه از این کار نان می‌بردند ولی هم‌اکنون همه بیکار هستند.
امروز کار به‌گونه‌ای دیگر پیش می‌رود قالی‌های کرمان و نایین را در کارخانه قالی‌شویی سفیدشور می‌کنند یعنی با اسید سفید می‌کنند و همه نقشه‌ها سفید می‌شود سپس در اندازه‌های گوناگون می‌برند و دوباره رنگ‌های روز پسند مانند زرد و بنفش می‌زنند؛ سپس با چرخ صنعتی آن‌ها را به همدیگر دوخته و پشت کار را چرم یا فوم می‌زنند و در اندازه‌های 6 متری یا به شکل‌های گوناگون مانند دایره و بیضی درست کرده و به دیگر کشورها صادر می‌کنند. زیرا در آن سوی مرز این گونه فرش‌ها خواهان دارد ولی اگر به هر انگیزه‌ای روی آن‌ها آب ریخته شود رنگ‌ها به هم می‌ریزد و اینجاست که آشکار می‌شود رنگ اصلی فرش نیست بلکه رنگ شده‌است.»
وی افزود: «روی گلدان‌ها که فرش کار شده، درواقع تکه‌های فرش هستند برخی فرش‌هایی که بد کار شده و یا پوسیده هستند قاب‌های گل‌شان را درمی‌آورند و روی گلدان چسبانده و دورش نوار ی‌زنند تا از هم پاشیده نشود. نگهداری از این‌ها سخت است و برای پاک کردن بایستی تنها دستمال کشید.»
نقشه‌های ثبت نشده ایرانی به کام کشورهای دیگر
رفوگر پیشکسوت یکی از انگیزه‌های بیکاری فرش‌بافان را راه‌اندازی کارخانه‌های فرش ماشینی دانست و گفت: «در اصفهان، مشهد و کاشان که کانون فرش دست‌بافت است کارخانه‌های فرش ماشینی راه‌اندازی شد و چندین هزار تَن بیکار شدند. کسانی که پایبند فرش دست‌بافت مانده‌اند همگی مسن هستند.
امروز بافت فرش مانند قلک است دوست‌داران فرش دست‌بافت کارهای روزانه خود را انجام می‌دهند و هنگام بیکاری برای سرگرمی چند رج می‌بافند. همه کارگاه‌های فرش‌بافی بسته شده‌اند. در هند پروانه وارد کردن یک دستگاه فرش ماشینی داده نمی‌شود درصورتی‌که صنعت فرش از ایران به هند رفت و هم‌اکنون چند میلیون در حال بافت فرش ایرانی هستند؛ حتا نقشه‌های ایرانی را که در ایران به ثبت نرسیده را می‌بافند. در چین هم شهری را به نام کاشان نام‌گذاری کردند تا برایش پیشینه تاریخی برای فرش بسازند.
وزارت بازرگانی می‌گوید صادرات فرش تا فلان اندازه افزایش یافته! کجا چنین افزایشی وجود دارد؟ آیا آرمانش فرش ماشینی است یا فرش دست‌بافت؟ 
چهل سال سرگرم این کار هستم پیش‌تر ماهی یک بارعدل بندی می‌شد و به کشوهای سوییس، آلمان، فرانسه، امریکا و ... فرستاده می‌شد. چهل‌تا کارگر داشتیم و چند گروه در بخش رفوگری، رنگ‌فروش، رنگرز، چله‌فروش، قالی‌شور، بابر چرخی و ماشین‌هایی که در خیابان بار را به کارخانه می‌بردند و بسیار کسان دیگر از این راه نان درمی‌آوردند که امروز هیچ‌کدام وجود ندارند. هم‌اکنون در بازار چرخی‌ها بیشتر افغان هستند که اگر باری هم هست بهره آنان می‌شود.»
شرمم می‌شود با همسرم از بازار عباس‌آباد گذر کنم!
بازار عباس‌آباد که کانون فرش فروشی بازار بزرگ تهران بود، کاربری دیگری پیدا کرده و کمتر اثری از فرش‌فروشی در آن به چشم می‌خورد. مرتضی چرخ‌انداز گفت: «این بخش بازار همه فرش فروش بودند ولی امروز شرمم می‌شود با همسرم از این‌جا گذر کنم. فروشندگان بیشتر شهرستانی‌هایی هستند که در پی کار به تهران آمده‌اند و برایشان هیچ ارزشی ندارد که به چه کاری سرگرم شوند. آنان هیچ‌گاه کار بافندگی فرش را انجام نمی‌دهند زیرا برایشان صرف ندارد.
از زمانی که یارانه تو جیب مردم آمد جوانان سخت تن به کار می‌دهند و بیشتر به سوی کارهایی گرایش دارند که دردسر کمتر و درآمد بالایی داشته باشد، به‌همین‌روی کالاهای چینی همه جا به‌چشم می‌خورد که تنها نگاه مصرف‌گرایی را در مردم بالا می‌برد.»
نوآوری برای رهایی از نابودی
وی در ادامه از نوآوری کار برای به دست آوردن روزی پاک سخن گفت: «زمانی که از راه رفوگری درآمدی نداشتیم چند سال بیکار ماندیم و سردرگم نمی‌دانستیم چه باید بکنیم. از بیکاری قوطی پنیری که دستمان بود تکه‌های فرش چسباندیم و برای خودمان قندان ساختیم. 5 سال به درازا کشید تا این نوآوری پخته‌تر شود و به‌گونه امروزی برسد. بی‌گمان هر کس از پیشینه کاری من آگاه باشد خنده‌اش می‌گیرد که چنین کاری انجام می‌دهیم ولی برای به‌دست آوردن روزی خانواده از راه پاک باید هزار ترفند دانست. 
این نوآوری مورد پذیرش صتایع دستی قرار گرفت ولی هنگامی که برای ثبت آن رفتیم بانویی که آن‌جا بود گفت این کاردستی است نه کارِ دست. در حالی‌که با هر چوبی که در خانه دور ریز می‌شود صندوق و صندوقچه‌ها را ساختیم، حتا یک بار بانویی چند صندوق از ما خرید و درونش را هم پر از اسباب‌های دیگر کرد و به کانادا فرستاد. کسی که دوست داشته باشد برای هنر هزینه می‌کند.
ما از این راه به درآمد بایسته‌ای نرسیدیم ولی ناامید هم نیستیم از هر کار پاکی که بتوانیم هزینه خانواده را به دست می‌آوریم.»
تنها با سخن گفتن کار درست نمی‌شود، مسوولان از نزدیک باید اوضاع را ببینند
چرخ‌انداز از مسوولان درخواست بازدید از سرای حریری را دارد: «درخواست من از مسوولان این است که با تنها سخن گفتن کار درست نمی‌شود، بایستی بیایند و از نزدیک ببینند این صنعت به چه روزی افتاده‌است. بازار عباس آباد تهران تاریخ دارد، کتاب دارد دیرپاترین بازار فرش در تهران است. باید مسوولان بیایند ببینند که چه کسانی جایگزین فرش‌فروشان شده‌اند تا بدانند درد دل من چیست! آیا درست است با راه‌اندازی کارخانه‌های فرش ماشینی که همگی با نخ‌های مصنوعی بافته می‌شد و باعث سرطان، بیماری‌های ریوی و پادرد می‌شود، صنعت فرش دست‌باف از بین برود.»
از چرخ‌انداز درباره روزگار پیش از کسادی بازار عباس‌اباد پرسیدیم: «تاجران بزرگ فرش در همین تیمچه بودند، ما برای 5 تاجر بزرگ کلیمی و مسلمان کار می‌کردیم بسیار در کارهایشان ریزبین بودند و برای همه ارزش ویژه‌ای می‌گذاشتند. برای هر تاجر 30 تا 40 تن کار می‌کرد. پس از انقلاب همگی با این‌که شیفته ایران بودند، رفتند. پس از رفتن آن‌ها کار سبک‌تر شد و تاجران دیگری جایگزین شد که توان چرخاندن کارها را نداشتند. بسیاری هم مغازه‌های خود را کرایه داده‌اند؛ از کجا می‌توانستند چنین درآمد بالایی داشته باشند! برای آن‌ها هم فرقی ندارد کرایه کننده چه کالایی را به فروش می‌رساند؛ گاهی هم کرایه کننده که توان پرداخت کرایه را ندارد فراری می‌شود و کسانی چون ما که توان مالی بالایی ندارد ماندگار شده‌ایم تا شاید کسی سفارشی بدهد و تا سفارش را تحویل نداده‌ایم از پول خبری نیست!»
نمی‌توانم به کار دیگری بپردازم، به مشکلات رسیدگی کنند
وی از چگونگی بیمه این صنف گفت: «انجمن رفوگری داریم که ما را زیرپوشش خود جای دادند و سازمان صنعت و معدن از ما آزمون گرفت و مدرک درجه دو رفوگری داد که بیمه شدیم. هر سه‌ماهی برای بازدید می‌آیند که ببینند ما چه‌کار می‌کنیم! آیا بافندگی می‌کنیم یا به کار دیگری پرداخته‌ایم، تا بیمه را تمدید کنند. در حالی‌که پیش‌تر ما خودمان را بیمه کرده‌بودیم و این اندازه دردسر نمی‌کشیدیم.»
مرتضی چرخ‌انداز در پایان سخنانش گفت از این که فرصتی پیش آمد تا بتوانیم سخنانمان را بیان کنم، تا اندازه‌ای سبک شدم ولی بهتر است یکی بیاید و به ما بگوید ما چه بکنیم! من نمی‌توانم به کار دیگری بپردازم ولی کسی هم نیست به مشکلات ما رسیدگی کند.
چهره کریه یکی از مغازه‌های فرش فروشی در بازار عباس‌آبادسر در سرای حریری که از نگاه‌ها دور مانده استورودی سرای حریری که هیچ نشانی از فرش در آن به چشم نمی‌خوردورودی سرای حریری که هیچ نشانی از فرش در آن به چشم نمی‌خوردمرتضی چرخ‌انداز که در اشکوبه دوم سرای حریری کار رفوگری را انجام می‌دهدمرتضی چرخ‌انداز که در اشکوبه دوم سرای حریری کار رفوگری را انجام می‌دهدنوآوری‌هایی که برادران چرخ‌انداز از روی بیکاری انجام داده‌اندنوآوری‌هایی که برادران چرخ‌انداز از روی بیکاری انجام داده‌اند
حجره‌ای در سرای بوعلی، بازار کفاشان روبه‌روی آتش‌نشانیحجره‌ای در سرای بوعلی، بازار کفاشان روبه‌روی آتش‌نشانی
مرتضی چرخ‌انداز در حال دو گره زدن است تا سر فرش نریزد و مغازه‌ای که همه نوع ابزاری در آن دیده می‌شود
بخش دیگری از سرای حریری که کالاهایی به جز فرش در آن به فروش می‌رسد
فرتورها از مارال آریایی
خبرنگارامرداد: مارال آریایی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر