۲۵ خرداد ۱۳۹۷

وال استریت ژورنال: از تغییر رژیم در ایران نترسید

- انقلاب مشروطه در سال ۱۹۰۵ برای نخستین بار تصور مجلس و نمایندگی مردم را وارد جریان خون ایرانیان کرد.
- اگر برای لحظه‌ای دسیسه‌های بی‌خاصیت سازمان سیا را فراموش کنیم، آنچه در سال ۱۹۵۳ روی داد در واقع ابتکار خود ایرانیان بوده است. سازمان سیا در برنامه‌ریزی کودتا مشارکت داشت اما پس از شکست اولین عملیات کنار کشید. این خود ایرانیان بودند که کنترل را به دست گرفتند و نخست‌وزیر را برکنار کردند. 
- انقلاب ۱۹۷۹ نیز مردم ایران را در رسیدن به دموکراسی مأیوس کرد.
- موضوع مهم در تاریخ مدرن ایران همانا مردمی هستند که می‌خواهند خود را از قید استبداد سلطنتی و اسلامی رها کنند.
تظاهرات دی ۹۶
کیهان لندن- با خروج دونالد ترامپ رییس جمهوری آمریکا از توافق اتمی با ایران و آغاز تحریم‎های شدید اقتصادی بحث درباره‏‌ی افزایش احتمال تغییر رژیم جمهوری اسلامی به یکی از موضوعات داغ روز تبدیل شده است.
روئل مارک جرکت کارشناس ارشد بنیاد دفاع از دموکراسی‎ها و ری تکیه کارشناس ارشد شورای روابط خارجی آمریکا در یادداشتیمشترک با عنوان «از تغییر رژیم در ایران نترسید» در وال استریت ژورنال با نگاهی کوتاه به تاریخ معاصر ایران به بررسی وضعیت سیاسی رژیم کنونی تهران و احتمال براندازی نظام تحت فشارهای داخلی و خارجی پرداخته‌اند.
گروهی از منتقدان، سیاست‎های ترامپ در رابطه با جمهوری اسلامی ایران، از جمله خروج او از توافق اتمی ژوییه سال ۲۰۱۵ و اعمال فشارهای بی‎امان بر تهران را با اشاره به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و پیامدهای آن دلیلی برای مخالفت‎شان با استراتژی ترامپ عنوان می‌کنند. اما نگاه دقیق به گذشته نشان می‎دهد که سیاست مهار فروپاشی رژیم بهترین راه برای تغییر آن است.
اغلب غربی‎ها به ایران به عنوان یک جزیره‎ی ثبات متکی بر استبداد نگاه می‎کنند؛ همان نگاهی که روزگاری به اتحاد جماهیر شوروی داشتند. آمریکایی‎ها و اروپاییان ابزارهای سرکوب در دست ملایان را مهارناپذیر می‌بینند. اما ایران در قرن‌ گذشته همواره درگیر نبردهای دشوار بین حکومت‌‌کنندگانی که نمی‌خواستند امتیازات خود را از دست بدهند با حکومت‌شوندگانی بوده که برای آزادی تلاش می‌کرده‌اند.
انقلاب مشروطه در سال ۱۹۰۵ برای نخستین بار تصور مجلس و نمایندگی مردم را وارد جریان خون ایرانیان کرد. در نخستین نیمه قرن بیستم، مجلسیان پر شور و حال کمتر به این فکر می‌کردند که می‌بایست تکانی به خود بدهند. مردمان محلی در آن دوران اعم از کشاورزان و کارگران و ایلاتی‌ها در انتخابات هر پارلمانی شرکت می‌کردند. البته یک دمکراسی جفرسونی [توماس جفرسون از نویسندگان اصلی اعلامیه استقلال آمریکا و سومین رییس جمهوری این کشور در اوایل قرن نوزدهم] برقرار نبود اما نظام مشروعیت داشت. طبقات حاکم و مردم بر  اساس پیوند بین خاک و خانواده و سنت و توافق میان یکدیگر، مکانیسمی را به وجود آورده بودند تا با نابسامانی‌ها مبارزه کنند.
رضاشاه پهلوی به نام تجدد این سیستم را به چالش کشید تا اراده‌ی خود را پیش ببرد. پس از خلع وی در سال ۱۹۴۱، قانون اساسی مشروطه دوباره قدرتی یافت. ولی محمد مصدق نخست‌وزیر وقت که در کودتای سال ۱۹۵۳ (۱۳۳۲) برکنار شد، تلاش می‌کرد تحول دمکراتیک در ایران را به بیراهه ببرد. اگر برای لحظه‌ای دسیسه‌های بی‌خاصیت سازمان سیا را فراموش کنیم، آنچه در سال ۱۹۵۳ روی داد در واقع ابتکار خود ایرانیان بوده است.
امروز برای مداخله‌ی آمریکا یک اصل بنیادین وجود دارد: برای رقص تانگو دو نفر لازم است! کودتای ۱۹۵۳ نیز این را ثابت می‌کند.
مصدق که زمانی برای دولت حقوقی و حفظ حاکمیت ملی مبارزه می‌کرد، پس از آنکه مجلس شورای ملی ایران در سال ۱۹۵۱ رأی به ملی شدن نفت این کشور داد، بطور فزاینده راه استبداد و خودستایی در پیش گرفت. وی برای اینکه پیامدهای شوک‌آور مالی ملی کردن نفت را هدایت کند، خواست مجلس را منحل کرده و اختیارات سلطنت را در دست بگیرد.
سیاستمداران و نظامیان و ملایان به هم پیوستند تا نخست‌وزیر را برکنار کنند. افکار عمومی بطور غالب طرف محمدرضاشاه را گرفت، چهره‌ای که نماد نیروهای مختلف جامعه بود. سازمان سیا در برنامه‌ریزی کودتا مشارکت داشت اما پس از شکست اولین عملیات کنار کشید. این خود ایرانیان بودند که کنترل را به دست گرفتند و نخست‌وزیر را برکنار کردند.
ایرانی‌ها پس از آن تلاش کردند تا اقتصاد خود را بازسازی کرده و از نهادهای سیاسی محافظت کنند. مصدق نه به خاطر یک توطئه در مرکز سازمان سیا (‌Langley) بلکه به این دلیل که حمایت نخبگان و مردم را در سرزمین خودش از دست داد، برکنار شد.
محمدرضاشاه و شهبانو فرح پهلوی
محمدرضاشاه پس از آنکه در سال ۱۹۷۱ خود را «شاه شاهان» نامید، تمام تلاش خود را به کار بست تا مدیران و حکومتگران خوب را نابود کند. او بخش بزرگی از ثروت حاصل از درآمد نفت را صرف خرید تسلیحات کرد. او مجلس پراعتبار ایران را به یک مُهر بی‌خاصیت کاهش داد. سازمان امنیت وی در بی‌لیاقتی و منفور بودن توفیق یافت. او روحانیت را از خود بیگانه کرد و جای نخبگان قدیمی را به یک مشت افراد چاپلوس سپرد.
انقلاب ارتجاعی ۵۷ خمینی را به جای شاه بر کرسی قدرت نشاند
ولی انقلاب ۱۹۷۹ نیز که شاه را سرنگون ساخت همه‌ را برای رسیدن به یک دمکراسی مأیوس و دلسرد ساخت.
نخستین حلقه‌‌ی رأی‌دهندگانی که از حکومت دینی جدا شدند، دانشجویان بودند که تظاهرات آنها در سال ۱۹۹۹ (۱۳۷۸) نقطه‌ی پایان بر تلاش‌ آنها در جهت اصلاح رژیم در چهارچوب نظام گذاشت.
سپس جنبش سبز در سال ۲۰۰۹ فرا رسید. تقلب انتخاباتی سبب اعتراضات عمیق و سراسری شد که اعتبار رژیم را این بار در میان طبقه متوسط از بین برد.
در دسامبر سال ۲۰۱۷ (دی‌ماه ۹۶) تقریبا صد شهر و روستای ایران به تظاهرات سراسری پیوستند. تنگدستان آخرین قلعه‌ی قدرت‌نمایی رژیم بودند که هنوز با رشته‌های ایمان و نیکوکاری به حکومت دینی متصل بودند. ولی حالا آنها بودند که شعارهای کوبنده در نابودی رژیم می‌دادند.
تظاهرات دی‌ماه ۱۳۹۶؛ دانشگاه تهران
حسن روحانی، یک چهره‌ی کسالت‌بار امنیتی، فکر می‌کرد با توافق اتمی می‌تواند سرمایه‌گذاری‌های خارجی را در ایران چنان به تحرک درآورد که بر نارضایتی‌های جامعه مهار بزند. این آرزو حتی پیش از آنکه ترامپ به قدرت برسد ناکام ماند. جمهوری اسلامی، با همه کمبودهایش در سیستم بانکی و یا آنچه دولت حقوقی نامیده می‌شود، بی‌ثبات‌تر و لرزان‌تر از آن است که بتواند سرمایه‌گذاران خارجی را به اندازه کافی به خود جلب کند. این موقعیت از درون هم بسیار ضعیف‌تر از اتحاد شوروی در سال‌های دهه‌ی هفتاد میلادی است.
موضوع مهم در تاریخ مدرن ایران همانا مردمی هستند که می‌خواهند خود را از قید استبداد سلطنتی و اسلامی رها کنند.
تدوین یک استراتژی برای در هم فروپاشیدن رژیم مذهبی دشوار نیست: آمریکا می‌تواند به تاریخ ایران و همچنین تجربیات اتحاد شوروی رجوع کند. کمی صبر و حوصله لازم است. بطور کلی ایرانی‌ها رویداد ۱۹۵۳ را علیه آمریکا در نظر نمی‌گیرند. حتی فرزندان نخبگان انقلابی جمهوری اسلامی نیز که بیش از پیش سر از آمریکا و انگلیس در می‌آورند، چنین نظری ندارند. بزرگترین مانع برای واشنگتن در خودش نهفته است: کاخ سفید باید خواست و جستجوی ایرانیان برای دموکراسی را جدی بگیرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر