- یکی از پیامدهای وقایع پس از خرداد ۱۳۸۸، بروز موج جدید و بزرگی از مهاجران و پناهندگان بود که دیگر امکان ادامهی زندگی در ایران را نداشتند و ناچار آوارگی را برگزیدند و از کشور خارج شدند. همزمان با این موج مهاجرت، فرقهی تبهکار هم بیکار ننشست و شروع به صادرات چند گروه از وابستگان جناحهای مختلف شرکت سهامی جمهوری اسلامی به خارج از مرزها نمود. در میان این محصولات صادراتی از وزیر و وکیل و نمایندهی مجلس تا خبرنگار و دیپلمات و بوقچی تبلیغاتی حضور داشتند.
کیهان لندن، یوسف مصدقی – نُه سال پیش در چنین روزهایی، جنجالیترین نمایش انتخاباتی تاریخ جمهوری اسلامی، تبدیل به افتضاحی متقلبانه شد. شرایط به گونهای پیش رفت که این امکان برای تمام ناراضیان و آسیبدیدگان از فرقهی تبهکار حاکم فراهم شد تا به بزرگترین تظاهرات اعتراضی دوران جمهوری اسلامی تا آن زمان، بپیوندند. در هفتهای که میان روز انتخابات (۲۲ خرداد) تا روز خطبهی سرکوب (۲۹ خرداد) گذشت، تهران روزهای باشکوه و دردناکی را پشت سر گذاشت که گل سرسبدشان از بعد از ظهر تا نیمه شب ۲۵ خرداد بود. نگارنده افتخار میکند که همراه آن جمعیت عظیم، آن مردم نجیب که آرام و مصمم برای اعتراض گام بر میداشتند، راه پیموده و فریاد زده است.
در آن تظاهرات عظیم همه جور آدمی از چپگرا و سلطنتطلب تا مذهبی و اصلاحطلب شرکت داشت. بسیاری از آن جمعیت رأی نداده بودند اما تکیهی شعار «رأی من کجاست؟» را از «رأی» به «من» منتقل کرده بودند تا حضور انکارشدهشان را به حکومت ستمگر یادآوری کنند.
همبستگی میان مردم در آن روزها، فرصتی بزرگ بود که به واسطهی بیلیاقتی و خیانت یک مشت بهاصطلاح اصلاحطلب بر باد رفت. چون تحلیل آن ماجراها غرض این مقاله نیست، از آن میگذریم.
یکی از پیامدهای وقایع پس از خرداد ۱۳۸۸، بروز موج جدید و بزرگی از مهاجران و پناهندگان بود که دیگر امکان ادامهی زندگی در ایران را نداشتند و ناچار آوارگی را برگزیدند و از کشور خارج شدند. همزمان با این موج مهاجرت، فرقهی تبهکار هم بیکار ننشست و شروع به صادرات چند گروه از وابستگان جناحهای مختلف شرکت سهامی جمهوری اسلامی به خارج از مرزها نمود. در میان این محصولات صادراتی از وزیر و وکیل و نمایندهی مجلس تا خبرنگار و دیپلمات و بوقچی تبلیغاتی حضور داشتند. تقریبا همگی این جماعت فعالان ستاد دو کاندیدای معترض نمایش انتخاباتی ۱۳۸۸ بودند و بسیاری از آنها به همین بهانه از دولتهای اروپایی و آمریکای شمالی پناهندگی گرفتند. بسیاری از این دار و دسته هنوز هم پس از سالها از پول مالیاتدهندگان کشورهای محل اقامتشان هر ماه حقوق پناهندگی دریافت میکنند و همزمان به دولتهایی که به آنها پناه دادهاند بد و بیراه میگویند.
این استمرارطلبان صادراتی که بنا به ادعای خودشان به خاطر مخالفت با حکومت جمهوری اسلامی و خطراتی که جانشان را تهدید میکرده از ایران گریختهاند، پس از اینکه زیر پایشان سفت و شرایط اقامت و حقوقشان مستقر شد، بنا را بر مخالفخوانی و ناسزاگویی به اپوزیسیون خارج از کشور گذاشتند. اوایل این ماجرا، بهانهی این جماعت برای حمله به اپوزیسیون این بود که آنها بیشتر از اپوزیسیون از اوضاع داخل ایران و کف خیابان مطلع هستند و چون تازه از ایران خارج شدهاند، نبض وقایع و خواستههای مردم را زیر انگشتانشان دارند و بنا بر این ادعا، حق دارند تا صدای واقعی مردم معترض باشند.
همزمان با این قضایا، بخش دیگری از عُمال جمهوری اسلامی در خارج که شامل فرزندانِ خارجنشین دزدان حکومتی و چپنمایان آمریکاستیز- اعم از نورسیده و سابقهدار- بودند، به فرمان ارباب بزرگ بنای همراهی با اصلاحطلبان صادراتی گذاشتند و همگی به اپوزیسیون سابقهدار تاختند.
با گذر زمان و روی صحنه آمدنِ نمایش «اعتدال و نرمش قهرمانانه»، فاز جدید مأموریت مزدوران صادراتی فرقهی تبهکار آغاز شد. دار و دستهی یادشده که در این مدت اوضاع خارجه دستش آمده بود و سوراخ دعا در رسانههایی همچون بیبیسی فارسی و صدای آمریکا را هم پیدا کرده بود، جبههای تبلیغاتی در دفاع از بخش بهاصطلاح میانهروی شرکت سهامی جمهوری اسلامی به راه انداخت و افرادی هوچی و فاقد تخصص را به عنوان کارشناس و تحلیلگر به برنامههای این رسانههای معلومالحال قالب کرد. اوضاع به مرور به گونهای پیش رفت که همان اندک صداهای مخالف جمهوری اسلامی به مرور از این رسانهها حذف شدند و همهی میدان در اختیار استمرارطلبان صادراتی و چپنماهای پرمدعا و بیسواد قرار گرفت.
تا چند سالی اوضاع بر وفق مراد این دار و دسته پیش رفت و عرقخورانِ ولایی ساکن لندن، پاریس و تورنتو در نبودِ مانعی جدی، در انجام مأموریت محوله موفق عمل کردند. در این مدت امر بر این جماعت چنان مشتبه شد و وقاحت آنها تا جایی بالا گرفت که تصمیم به حضور سازمانیافته در خیابانهای این شهرها گرفتند و به بهانهی عزاداری عاشورا و حمایت از مظلومین فلسطین، در لندن و تورنتو رژه رفتند و پرچم جمهوری اسلامی و بیرق تروریستهای حزبالله لبنان را وقیحانه بر دوش گرفتند.
سال ۲۰۱۷ میلادی پایان ایام خوش این محصولات امنیتی- صادراتی جمهوری اسلامی بود. در شروع این سال با قدم گذاشتن ترامپ به کاخ سفید سیاست مماشات با جمهوری اسلامی تغییر کرد و پای لابیگران همدل با استمرارطلبان از نهادهای اصلی سیاستگذاری ایالات متحده بریده شد. در روزهای پایانی سال ۲۰۱۷، بروز اعتراضات سراسری در دهها شهر ایران که همراه با شعارِ پایانِ ماجرا برای دوگانهی اصلاحطلبی/ اصولگرایی بود، وضعیت استمراطلبان خارجنشین را همچون همپالکیهای داخلیشان، به شدت متزلزل کرد.
طی ماههای اخیر، استمرارطلبان صادراتی بیش از گذشته با تکیه بر تئوری توطئه و شاخ و برگ دادن به داستان بیمعنی و نخنمای «سوریهای شدنِ ایران» در صورت براندازیِ جمهوری اسلامی و همچنین دامنزدن به موضوع بیربط و زیانبار دشمنی با اسرائیل، کوشش فراوانی برای تخریب براندازان و مشروعیت بخشیدن به گانگسترها و تروریستهای بینالمللی ادارهکنندهی جمهوری اسلامی، کردهاند.
شوربختانه، برخی از مخالفین جمهوری اسلامی و هواداران براندازی، مرعوب این پروپاگاندای سراسر یاوه شده و مجبور به سکوت در برابر دوگانهی ساختگی و قلابیِ استمرار/ حملهی نظامی شدهاند. استمرارطلبان با سوء استفاده از سکوت و نگرانی براندازان در برابر تابوی حملهی خارجی، دروغی بر دروغی دیگر نهادهاند و با استناد به اینکه حکومت جمهوری اسلامی از میان بخشی از مردم برخاسته و بنابراین اشغالگر نیست، هر گونه کمکخواهی از برونمرز را همسان با جنگطلبی و وطنفروشی معرفی کردهاند.
در برابر استمرارطلبان باید با صدایی رسا و بدون ترس اعلام کرد که: فرقهی تبهکار حاکم بر ایران، صد بار بدتر از اشغالگر خارجی است. چنانکه نویسندهی این سطور بارها نوشته است، نظام جمهوری اسلامی متجاوزی خانگی است و حکم خویشاوندی جنایتکار و بیمار را دارد که در خانهای مشاع هر روز به اعضای بیدفاع خانواده تجاوز میکند. استمرارطلبان در این وضعیت، حکم بخشی از فامیل را دارند که از گزند متجاوز در امان هستند و از قِبَل او نان میخورند. این جماعت به بهانهی حفظ آبروی خانواده و جلوگیری از ضررهای خیالی و موهوم، جلوی هر گونه کمکخواهی از پلیس و همسایگان را میگیرند و حتی گاهی گناه تجاوز را به گردن قربانی میاندازند.
نگارنده خطاب به استمرارطلبانی که در غرب نشسته و در عین برخورداری از نعمات آن، از جمله جوایز نقدی و غیرنقدی آن، همواره وقیحانه به دولتمردان غربی هتاکی کرده و در همان حال پیدا و پنهان از نظام جمهوری اسلامی با ستایش یاد کرده یا تلاش میکنند آن را از زیر ضرب خارج کنند، این پیشنهاد بدیهی و تکراری را یادآوری میکند که: اگر اینقدر از غرب متنفر هستید، به آغوش رهبر عزیزتان برگردید و از رنجِ آزادی و برخورداری از حقوق شهروندی در یک دموکراسی غربی، رها شوید.
بعلاوه به این گروه از همدستان فرقهی تبهکار- که همواره با ژستهای ضد جنگ مشغول کاسبی هستند- یادآور میشود که اگر قدرتهای جهانی تصمیم به فیصله دادن به کار جمهوری اسلامی بگیرند، توجهی به نظر مخالف یا موافق ما ایرانیان– چه خارجنشین و چه مقیم داخل کشور- نخواهند کرد. همچنان که در موضوع جنگ عراق توجهی به تظاهرات ضدجنگِ چندصدهزار نفرهی شهروندان خودشان نکردند.
سخن آخر اینکه، صاحب این صفحهکلید باور دارد که تکلیف جمهوری اسلامی را مردم ایران به زودی روشن خواهند کرد و خودِ قربانیان، عدالت را در مورد تجاوزگر خانگی به اجرا خواهند گذاشت. باور داشته باشیم که روز رهایی نزدیک است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر