آفرینهها و اشیایی که در گنجخانهها(:موزهها) به نمایش گذاشته شدهاند تنها به عنوان آفرینهای زیبا و به یادگار مانده از گذشتگان نیستند با ریزبینی در آنها میتوان بسیاری از ناگفتهها را شنید و با زندگی نیاکانمان بیشتر آشنا شد.
در این گزارش کوشش شده به جانورانی که از گذشتههای دوره تا دهههای گذشته در کنار مردم زندگی میکردند ولی امروز اثری از آنها نیست یا رو به نابودی هستند و مردم بیگمان باور ندارند روزگاری یوز، باز و گوزن جانوری اهلی شده در کنار مردمان این دیار میزیسته است.
از میان نگارهای که هنر دوران اسلامی ایران به آن توجه بسیار نشان دادهاست نگاره سوارکاری در هنگامه شکار است که در یک دست او پرندهای شکاری (باز) نمایش داده شدهاست. این نمایه (:نقش) گاهی با یک یوز همراه است و در بسیاری از آفرینهها (:آثار) مانند اشیای سفالی، آهنین، سنگی، نگارگری و کاشی وابسته به دورههای گوناگون اسلامی نقش بسته شدهاست.
توجه به پرندگان بلندپرواز از دیرباز میان ایرانیان وجود داشته که همواره نشانهای پشتیبانی استوار از اهورامزدا و برتری بهشمار میآمدهاست.
بیشترین توجه به پرنده شکاری در روزگار ساسانیان است و باز در دوره اسلامی بهعنوان پرنده شکاری و بهرهگیری از ویژگیهای او در بلندپروازی، وفاداری و تیزچشمی در آثار ادبی و چکامهسرایی در سدههای گوناگون دوره اسلامی بهچشم میخورد.
در شاهنامه که یکی از اسناد برجسته تاریخی ـ فرهنگی ایرانیان بهشمار میآید، بسیار درباره باز، بازداری و آیین شکار آن اشاره شدهاست فردوسی برای نخستینبار از پرورش باز در زمان تهمورث نام میبرد:
زمرغان همان آنکه بد نیک ساز / چو باز و چو شاهین گردن افراز
بیاموزد و آموختنشان گرفت / جهانی بدو مانده اندر شگفت
هنر بازداری در روزگار خسروپرویز:
ز شاهین و از باز و پران عقاب / ز شیر و پلنگ و نهنگ، اندر آب
همه برگزیدند فرمان اوی / چو خورشید روشن شدی جان اوی
سگ و یوز و بازش ده و دوهزار / که با رنگ زرند و با گوشوار
هنگامی که رستم سیاوش را آموزش میداد در آن نیز به ارزش باز اشاره شدهاست:
سواری و تیر و کمان و کمند / عنان و رکیب و چه و چون و چند
نشستنگه مجلس و میگسار / همان باز و شاهین و یوز و شکار
به هنگامه جوانی بهرام گور از آموزش وی در بهکار بردن باز شکاری چنین سرودهاست:
یکی تا دبیری بیاموزدش / دل از تیرگیها بیفروزدش
دگر آن که دانست بازان و یوز / بیاموزدش کان بود دلفروز
بههنگام جوانی بهرامگور نیز از آموزش او در بهکار بردن باز شکاری چنین سرودهاست:
یکی تا دبیری بیاموزدش / دل از تیرگیها بیفروزدش
دگران که دانست بازان و یوز / به فرهنگ و چوگان و از یوز و باز
رودکی نیز از یوز چنین سروده است:
یوز را هرچند بهتر پروری / چون یکی خشم آورد کیفر بری
عطار نیز در «منطقالطیر» چنین آوردهاست:
آن دو روبه چون به هم هم برشدند / پس به عشرت جفت یک دیگر شدند
خسروی در دشت شد با یوز و باز / آن دو روبه را ز هم افکند باز
ماده میپرسد ز نر، کی رخنهجوی / ما کجا با هم رسیم، آخر بگوی
گفت اگر ما را بود از عمر بهر / بر دکان پوستین دوزان شهر
تکرار این نمایه (:نقش) با تکیه بر فرهنگ و آداب کهن ایرانی بسیار در آفرینههای دوره اسلامی بسیار دیده میشود. کهنترین آفرینه این فرهنگ در دوره اسلامی در قالب سنگی و نگارگری یافته شده از نیشابور وابسته به سده سوم مهی (:هجری) است. پس از آن در سفالینههای مینایی سده ششم و هفتم، اشیای فلزی وابسته به روزگار سلجوقی، ایلخانی و بسیاری از یادمانهای روزگار صفویه و قاجار دیده میشود که نشان از جایگاه بالای شکار در این فرهنگ است.
به جرأت میتوان گفت که ایرانیان قدیم بسیار بهتر از کردارشناسان امروزی غربی، رفتار، فنّ تربیت و اهلی نمودن یوزپلنگ را میدانستند. چنانچه در بسیاری از کتابهای تاریخی در مورد آموزش یوزها برای کمک به انسان در هنگام شکار نوشتههای بیشماری وجود دارد.
در قابوسنامه درباره آداب شکار با یوز اشاره شدهاست همچنین، شاردن، جهانگرد فرانسوی، در سده 17 هنگام دیدن شکار با یوز مینویسد «ایرانیان یوزپلنگ آموزش دیده را با چشمانی بسته بر روی اسب مینشاندند و در هنگامی که شکار را میدیدند، چشمان یوز را باز میکردند و سرش را به سوی شکار میچرخاندند. یوز سوی شکار یورش برده و پس از گرفتن، قربانی را به سمت شکارچی میآورد.»
در کتابهای تاریخی آمده که از دیرباز برخی شاهان ایرانی دهها قلاده یوزپلنگ تربیت شده برای شکار داشتهاند:
«چنان اندیشید که اول فرمود که یک هزار جانور و سیصد قلاده یوز کفاف است... و هر کس را به مقدار آنکه از یک هزار جانور و سیصد قلاده یوز در تهده اوست مقرر گردانیده» (تاریخ غازانی، ص 343)
«چون پره تنگ شد نخجیر را در باغی راندند که در پیش کوشک است و افزون از پانصد و ششصد بود که به باغ رسید و به صحرا بسیار گرفته به یوزان و سگان و امیر بر خضرا بنشست و تیر میانداخت و غلامان در باغ میدویدند و میگرفتند به یوزان و سگان و سخت شکاری رفت.» (تاریخ بیهقی، چ ادیب، ص 513)
اکبرخان، ولی امر پادشاهی مغول از 1556 تا 1605 بیش از هزار یوزپلنگ داشت و هزینه بالایی را برای پرورش و تربیت آنها میپرداخت.
حمداله مستوفی در کتاب نزهتالقلوب درباره رفتار جانوران به نکاتی ارزنده درباره یوز اشاره کردهاست: «یوز جانوری سگخو است و بسیار غضب و پرخواب و شکارکننده. قابل تربیت و تعلیم. مادهاش از نر تیزتر بود زیرا جهت طعمه بچگان او را صید بیش باید کرد و بدین سبب یوز به هر سه سال یک بار آبستن شود. یوز چون رنجور شود سگی را بخورد و صحت یابد. یوز را با آواز خوش و شراب موانست باشد. زهرهاش با عسل و نمک خلط کرده و بر جراحت نهد سحت دهد. اکلش قوت تن دهد و خاطر تیز گرداند. خونش به روجعالمفاصل طلا کنند، شفا دهد و اگر بخورند، بلاهت آورد. زبلش هر جا ریزد موش از او بگریزد.»
ایرانیان امروز از یوز واهمه دارند و با تربیت سگهای سترگ به مقابله با آن میپردازند در حالی که یوز هیچگاه به دامها یورش نمیبرد و اگر آگاهی نیاکانی و یوزیان را داشتند یوز را رام کرده و از آن برای خود بهره میبردند.
امروز در کنار مردم هیچ اثری از باز و یوز به چشم نمیخورد و هر دو از جانوران در حال نابودی هستند، در حالی که کشورهای دیگر رو به پرورش آنان هستند تا به عنوان یک جانور اهلی در کنار مردم زندگی کنند.
تک برگی از شاهنامه که در آن یوز در حال شکار گوزنی است و یوزی در دستان سوارکار.
یوزی پشت سوار کار روی اسب جای دارد و برای آنکه از اسب بر زمین نیفتد به پشت سوار چنگ زده و تکیه داده است.
تندیس اسب سوار وابسته به دوره صفویه، سوارکاری را نشان میدهد که بچه یوزی در پشت سوار کردهاست و نکته چشمگیر این تندیس تکه پارچهای است که سوارکار بر پشت خود بسته است. این پارچه بسیار ضخیم است و یوز هنگام یورتمه رفتن سوارکار با چنگ زدن به این پارچه خود را روی اسب نگه میدارد و بدین گونه پشت سوارکار زخمی نمیشود.
کاسه سفال لعابدار مینایی یافت شده از شهر ری وابسته به سده ششم و هفتم مهی.
بشقاب سفال لعابدار مینایی، یافت شده در ری وابسته به سده هفتم مهی ـ لبه بشقاب با نگارههای اسلیمی و خط کوفی آراسته شدهاست. درون آفرینه نمایه چهار اسب سوار که در دست یکی از آنها باز شکاری است.
سنگبرجسته شکارگاه گوزن در تاق بستان کرمانشاه. در سوی چپ سنگ نگاره دو گوزن دیده میشود که روبانی دور گردن دارند ایندو گوزن تربیت شده برای رم دادن گوزنها هستند. گوزنها را به سوی شکارگاه و جایی که شکار صورت میگیرد هدایت میکنند و روبان زده شده برای این است که از دیگر گوزنها شناخته شوند و شکار نشوند.
سنگنگاره چشمه علی در شهر ری، وابسته به مظفرالدین شاه است. در سوی راست سنگ نگاره فتحعلیشاه را با ریش بلندش نشان میدهد که چتری به عنوان سایهبان بالای سرش نگهداشتهاند و بازی در دست راستش دارد. باز نشانی از قدرت و بخت بزرگ را دارد.
کاشیهای برجسته دوره قاجاری در راهرو تالار سلام در کاخ گلستان. سوارانی که باز در دست دارند دستشکی برای ایمنی دستانشان از چنگالهای تیز باز به دست کردهاند.
صندوقچهای وابسته به دوره قاجار در گنجخانه ملی دوره اسلامی. در این نگارهها بازی در دست سوارکار است و به جای یوز سگهایی در پیرامون سوارکاران دیده میشود.
فرتورها از مارال آریایی
خبرنگارامرداد: مارال آریایی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر