ازلابلای خاطرات مردانِ اوّلِ شاه وخمینی
(کودتای نفتی آمریکاوعربستان علیه شاه!)
بخش نخست
پیش درآمد
دوهفته قبل ازانتخابات ریاست جمهوری درآمریکا،دخترجوانی بامتهم کردن رئیس جمهوروقت به داشتن رابطهء جنسی با وی،موقعیّت انتخاب دوبارهء رئیس جمهور را دچارمخاطره می سازد.مشاورمخصوص رئیس جمهورباکمک فردی بنام Brean ،متخصّص در منحرف کردن افکارعمومی ،کوشیدتابرای این«بحران انتخاباتی» راه حلّی بیابد.
رئیس جمهورکه درچین بسرمی برَدباتظاهربه«بیماری»،ازبازگشت به واشنگتن پرهیزمی کند،درحالیکه مشاورمخصوص رئیس جمهور و «متخصّص منحرف کردن افکارعمومی» می کوشندتا تولیدکنندهء سینمائی ثروتمندی بنام Stanley Motss را برای مهندسی و «ساختن»یک سناریوی جنگی علیه کشورآلبانی قانع کنند.شایعهء یک چمدان حاوی بمب درکانادا ،ساختن ترانه ای درحمایت ازمردم آلبانی و گزارش ساختگی یک دخترجوان آلبانیائی درروستائی بمباران شده(که همهء صحنه های آن،در استودیوئی درهالیوود«ساخته» و«مهندسی شده») و صحنهء انبوه کفش های پراکنده وعروسک های له شدهء کودکان بمباران شده!(که یادآور واقعهء«میدان ژاله» درشهریور57 می باشد)،باعث شدتاناگهان توجهء تلویریون های آمریکاازماجرای افتضاح آمیزرئیس جمهوربه«جنگ آلبانی» جلب شود.درموج عظیم تبلیغاتی شبکه های رادیو-تلویریونی،رئیس جمهور ازچین به آمریکا برمی گردد واعلام می کندکه جنگ باآلبانی تمام شده…،انبوهی ازپوتین های نظامی برسیم های برق وتلفن شهرهای آمریکا،نشانهء پایان جنگ وهمبستگی مردم بایک فردِ روانی است که نه درجنگ باآلبانی بلکه بدست دهقانی- بخاطرتجاوزبه دخترش- کشته شده ولی اینک،تابوت وی بعنوان«سربازوطن» و«قهرمان جنگ» بااحترامات ویژهء نظامی، به گورستان قهرمانان مشایعت می شود.
درهیاهوی هوشرُبای رادیو-تلویریون ها،رئیس جمهورمتهم به داشتن رابطهء جنسی–باردیگر-انتخاب می شود ولی در این میان،باوجودتوافقات قبلی،تولیدکنندهء ثروتمند فیلم Stanley Motss تصمیم می گیردتاواقعیّت ماجرا را فاش کند،امااو بزودی توسط عواملBrean(متخصّص منحرف کردن افکارعمومی)کُشته وجسدش -بعنوان«سکتهء قلبی»-درپُشت فرمان اتومبیلش پیدا می شود.
فیلم فوق العادهء( Des hommes d’influence (Wag the Dog به کارگردانی Barry Levinson با بازی درخشان«روبرت د نیرو»و«دستن هوفمن» واقعیّت سیاست دولت های آمریکادرایجادآشوب های مصنوعی وترسیم «انقلاب های مهندسی شده»را نشان می دهد،مااینگونه آشوب های خیابانی وصحنه سازی های سیاسی را درجریان سرنگون کردن دولت آلنده،تضعیف دولت مصدّق ونیزدرحوادث مهندسی شدهء سال57(مانندآتش زدن سینمارکس آبادان،حادثهء میدان ژاله و…) بیادداریم. انتشارکتاب پُرفروش «سقوط 79»اثر«پل اميل اردمن» دراوایل سال1977 وشباهت های حیرت انگیزحوادث وخصوصاً قهرمانان اصلی کتاب(شاه وعربستان سعودی)،شاید سناریوی شرکت های بزرگ نفتی برای جنگ روانی علیه شاه بودکه 2سال پیش ازحوادث57 توسط«پل اميل اردمن» منتشر شده بود! (1)
زمستان
«انقلاب اسـلامی»ازآغازبرای نگارنده، مشکوک ونامتعارف بودولذا،در فروردین ماه واردیبهشت 57 با انتشارکتاب های«اسلامشناسی»و«حلاج» وسپس«آخرین شعر»(مردادماه57)ضمن اشاره به حاکمیّت تازی ها و نازی ها،احساسم رانسبت به ماهیّت مشکوک حوادث جاری ابرازکرده بودم،دریغا که بقول احمدشاملو:
بعدهانیز دریک مقایسهء تطبیقی،وجوه مشترک فلسفهء سیاسی آیت الله خمینی با فاشیسم را بررسی کرده(3) وبااعتقاد براینکه:«انقلاب سال 57 نالازم ترین و غیرضروری ترین انقلاب درتاریخ انقلاب های دو قرن اخیربود»،کوشیدم تا ضمن طرح پُرسش هائی،علل وعوامل این رویداد سرنوشت ساز را موردبازبینی وتأمّل قراردهم،ازجمله:
1 ـ تأثیرحضوراتحاد جماهیرشـوروی کمونیستی درمرزهای طولانی با ایران و تحرّکات و تحریکات دائمی این دولت برای دسـتیابی به آب های خلیج فارس و سـلطه بر ایران ازطریق حزب توده درایجادتحوّلات سال 57 چه بود؟
2 ـ تحولات سـیاسی در افغانسـتان واسـتقرار«ارتش سـرخ»و احتمال ایجاد یک رژیم كمونیسـتی وابسـته به شـوروی دراین کشور،آیا خطر كمونیسـم در ایران و در نتیجه: ضرورت ایجاد یک«كمربند سـبز» درمقابله با«ارتش سـرخ»را در ذهن و ضمیر دولت های غربی (خصوصاً دولت آمریکا) تقویت نكرده بود؟
2 ـ تحولات سـیاسی در افغانسـتان واسـتقرار«ارتش سـرخ»و احتمال ایجاد یک رژیم كمونیسـتی وابسـته به شـوروی دراین کشور،آیا خطر كمونیسـم در ایران و در نتیجه: ضرورت ایجاد یک«كمربند سـبز» درمقابله با«ارتش سـرخ»را در ذهن و ضمیر دولت های غربی (خصوصاً دولت آمریکا) تقویت نكرده بود؟
3 ـ اسـتقلال طلبی های شـاه در میان كشـورهای منطقه وخصوصاً رهبری وی درهدایت سـازمان«اوپک»جهت افزایش قیمت نفت و انعكاسـات این افزایش قیمت یا«شـوک نفتی»براقتصاد اروپا و آمریكا وخصوصاً تهدیدات صریح شـاه مبنی بر«پایان دادن به قراردادِ اسارت بار ِنفتی باکنسرسیوم درسال 1979=1357»وتأکیدبر اینکه:«باپایان قراردادکمپانی های نفتی درسال1357=1979دیگربه هیچوجه قراردادهای نفتی باکنسرسیوم تمدیدنخواهدشد»موجب نارضایتی دولت های آمریكا وانگلیس ودیگرکشورهای غربی نبود؟
4 ـ سـودای شـاه در ایجاد یک ارتش مدرن و قدرتمند (با توجه به حسـاسـیّت ژئوپولیتیكی ایران و تمایلات اشغالگرایانهء صدّام حسین) وتلاش های پیگیر شـاه برای خرید و احداث نیروگاه های هسته ای و ارتقاء ایران به یک قدرت اتمی در منطقه ونیزسفارش خرید7فروندهواپیمای بسیارپیشرفته وتجسّسی «آواکس»درسال های 1354-1356،آیا باعث نگرانی دولت های منطقه(خصوصاً اسرائیل وعربستان سعودی)وبرخی ازدولتمردان آمریكا نبود؟
5 ـ همهء این اسـتقلال طلبی هاوبلندپروازی ها به اضافهء نوعی تحقیروتهدید کشورهای غربی و«چشم آبی ها»که درمصاحبه های مطبوعاتی ورادیو- تلویزیونی شاه باخبرنگاران خارجی نمایان بود،ونیزتأكیداو برتاریخ و تمدن2500سال ایران، آیا در ذهن و ضمیر دولت های آمریكا و اروپا از شـاه تصویر یک «مغرور» و«سـركش» را تداعی نمی كرد؟.دراینصورت،کتاب سِر آنتونی پارسونز(آخرین سفیرانگلیس درایران)بنام «غروروسقوط»می تواندتأمّل انگیزباشد!(4)
6-حضورسران آمریکا واروپادر«کنفرانس گوادلوپ»وتصمیمات آن،چه نقشی درسرنگونی رژیم شاه داشت؟
7-باتوجه به خصلت عُمدتاًً غیراسلامی جنبش مشروطیّت ونهضت ملّی شدن صنعت نفت وباتوجه به تحولات اجتماعی سال های 1340-1350 درایران وتغییرات بنیادی درساختارهای اقتصادی-اجتماعی وفرهنگی جامعه-اساساً-نامیدن رویداد سال 57 با صفت«اسلامی»تاچه حد می توانددرست وواقعی باشد؟
4 ـ سـودای شـاه در ایجاد یک ارتش مدرن و قدرتمند (با توجه به حسـاسـیّت ژئوپولیتیكی ایران و تمایلات اشغالگرایانهء صدّام حسین) وتلاش های پیگیر شـاه برای خرید و احداث نیروگاه های هسته ای و ارتقاء ایران به یک قدرت اتمی در منطقه ونیزسفارش خرید7فروندهواپیمای بسیارپیشرفته وتجسّسی «آواکس»درسال های 1354-1356،آیا باعث نگرانی دولت های منطقه(خصوصاً اسرائیل وعربستان سعودی)وبرخی ازدولتمردان آمریكا نبود؟
5 ـ همهء این اسـتقلال طلبی هاوبلندپروازی ها به اضافهء نوعی تحقیروتهدید کشورهای غربی و«چشم آبی ها»که درمصاحبه های مطبوعاتی ورادیو- تلویزیونی شاه باخبرنگاران خارجی نمایان بود،ونیزتأكیداو برتاریخ و تمدن2500سال ایران، آیا در ذهن و ضمیر دولت های آمریكا و اروپا از شـاه تصویر یک «مغرور» و«سـركش» را تداعی نمی كرد؟.دراینصورت،کتاب سِر آنتونی پارسونز(آخرین سفیرانگلیس درایران)بنام «غروروسقوط»می تواندتأمّل انگیزباشد!(4)
6-حضورسران آمریکا واروپادر«کنفرانس گوادلوپ»وتصمیمات آن،چه نقشی درسرنگونی رژیم شاه داشت؟
7-باتوجه به خصلت عُمدتاًً غیراسلامی جنبش مشروطیّت ونهضت ملّی شدن صنعت نفت وباتوجه به تحولات اجتماعی سال های 1340-1350 درایران وتغییرات بنیادی درساختارهای اقتصادی-اجتماعی وفرهنگی جامعه-اساساً-نامیدن رویداد سال 57 با صفت«اسلامی»تاچه حد می توانددرست وواقعی باشد؟
8-وسرانجام:نبودن دموکراسی وآزادی های سیاسی درایران،بیماری شاه،فساد اداری و نارضایتی های مردمی،چه نقشی دررشدمساجدوحوزه های دینی- بعنوان سنگر و پایگاهی برای اعتراضات مردمی و درنتیجه،ظهورآیت الله خمینی- داشته است؟واساساً تقلیل مبارزات مردم در رویداد57به صفت «اسلامی» تاچه حد درست می باشد؟(5).
انقلاب سال 57 وعلل وعوامل آن،پدیده ای چندبُعدی و پیچیده است که باوجودانتشارکتاب ها ومقالات بسیار،هنوزبه بحث وبررسی های کارشناسانه نیازمند است چراکه فقدان منابع آرشیوی واسناددست اول،خصوصاًعدم انتشارمتن کامل اسنادمحرمانهء دولت آمریکا(6)،پژوهشگرمحتاط راازقضاوت نهائی دراین باره برحذر می دارد.هدف نگارنده درنوشتهء حاضر اینست که ازلابلای روایت مردانِ اوّلِ شاه وخمینی:«خاطرات دکترامیراصلان افشار»(7)و«خاطرات دکترابراهیم یزدی»(8) نگاهی تازه به«انقلاب اسلامی»داشته باشدتاازاین طریق، پاسخی برای برخی پرسش های دیرین خویش بیابد،بی آنکه دراین باره مُدعی«کشف تمام حقیقت»باشد!.
روایت مردانِ اوّلِ شاه وخمینی!
دکترامیراصلان افشار یکی از دولتمردان خوشنام وازدیپلمات های برجستهء دوران محمدرضاشاه پهلوی بود.وی پس ازاخذدکترای علوم سیاسی ازدانشگاه اتریش (1942)واردوزارت امورخارجهء ایران شد.اودرزمان ملی شدن صنعت نفت،جوان ترین یاکوچک ترین عضو سفارت ایران درهلندبود که بخاطردانستن چند زبان(ازجمله هلندی)،رابط سفارت ایران درارائهء مستندات دولت مصدّق به دادگاه لاهه بودودراین راه،تلاش های بسیارکرد.بعدها،علاوه برریاست وی بر«شورای حُکّام آژانس بین المللی انرژی اتمی»(دروین)،شرکت اودرکمیتهء اقتصادی سازمان ملل،حضوردربسیاری از کنفرانس های بین المللی(مانندکنفرانس باندونگ دراندونزی)،سفیرایران دراتریش ،سفیرایران درآلمان و خصوصاًسفیرایران در آمریکا بخشی ازکارنامهء سیاسی-دیپلماتیک دکترافشار بشمار می رود.
امیراصلان افشار و ریچاردنیکسون درکاخ سفید،1969
دکترامیراصلان افشاربهنگام «انقلاب اسلامی»،رئیس کُل تشریفات دربارمحمدرضاشاه وشاهدتحولاتی بودکه منجربه سقوط رژیم شاه گردید.وی بهنگام خروج شاه ازایران(26دی ماه 1357) ونیزدرطول اقامت شاه درمصرومراکش ازهمراهان بسیارنزدیک محمدرضاشاه ودرواقع،همدم وهمراز وی بود.همهء این جایگاه های سیاسی واستثنائی ونیزحافظهء قوی،صداقت وصراحت دکترامیراصلان افشار ،به خاطرات وی ارزشی استثنائی و دست اول می دهند.کتاب او چکیدهء 180ساعت گفتگوی نگارنده باوی(درمدّت1سال ونیم) می باشدکه در718صفحه،باحدود100عکس نادر و رنگی منتشرشده ودرفاصلهء چندماه به چاپ دوم رسیده است.
دکترابراهیم یزدی-امّا-ابتداء عضو«نهضت خداپرستان سوسیالیست» بودو باآغازنخستوزیری دکتر محمد مصدق به نهضت ملی شدن صنعت نفت پیوست و درکمیتههای دانشجوئی،سیاسی و اجرایی جبههء ملّی فعال شد و تا عضویّت درهیأت تحریریه و ناشر روزنامهٔ «راه مصدّق» ارتقاء یافت.در سال 1339 یزدی برای تحصیل علم پزشکی به آمریکا مهاجرت کرد و به عنوان دبیر شورای مرکزی جبهه ملی ایران(شاخهء آمریکا) و عضو هیأت اجرایی و مسئول تشکیلات جبههء ملّی، عضو هیأت تحریریهء مجلهء «اندیشهء جبهه» (ارگان جبههء ملی)فعالیت نمود. با تاسیس «نهضت آزادی ایران» توسط مهندس مهدی بازرگان (درسال1340 ) ابراهیم یزدی به همراه مصطفی چمران،علی شریعتی وصادق قطبزاده به تأسیس شاخههای اروپا و آمریکای این سازمان پرداخت و به عنوان رییس شورای مرکزی «نهضت آزادی ایران»در خارج از کشور انتخاب شد.وی در سال 1344 /1964با همکاری مصطفی چمران و محمد توسلی باایجاد«سازمان مخصوص اتحادوعمل»(سماع)به تاسیس اولین پایگاه آموزش جنگهای مسلحانه علیه رژیم شاه،در مصر و سپس در جنوب لبنان (درپیوندبا«یاسرعرفات»ودیگرگروه های فلسطینی)اقدام کرد.سازمان «سماع»ازکمک های مالی،نظامی و رادیوئی ِ دولت مصربرخورداربود(یزدی،ج2،صص299–306)درحالیکه رئیس جمهورمصر،جمال عبدالناصر،درآن زمان دربارهء مالکیّت جزایرخلیج فارس واستان خوزستان بامحمدرضاشاه دشمنی شدیدداشت.بهمین جهت،بعدها،گروه های مسلّح«ناصری»(هواداران جمال عبدالناصر)درلبنان ومصرمدّعی بودندکه درایجادانقلاب اسلامی ایران نقش داشته اند(یزدی،ج2،صص317).
دکترابراهیم یزدی،یاسرعرفات وسیداحمدخمینی
گذشته ازنهضت آزادی ایران،برخی سازمان های«جبههء ملّی» (بخش خاورمیانه)وسازمان های چپ نیزباحمایت مالی وتدارکاتی دولت های مصر،عراق،لیبی،الجزایر وآیت الله خمینی علیه رژیم شاه مبارزه می کردندبطوریکه به کوشش کامبیزروستا،عضوجبههء ملّی (بخش خاورمیانه) ونمایندهء این سازمان درکنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی درخارج ازکشور،درطرحی بنام«برف های خونین»قراربودکه شاه رابهنگام سفرزمستانی اش به سوئیس،ترورکنند(9).نشریات برخی سازمان های مخالف شاه درخارج ازکشور،به دوزبان عربی وفارسی منتشرمی شدندو-عموماً- اعلامیّه های آیت الله خمینی را چاپ ومنتشرمی کردند.ملاقات هیأت دبیران کنفدراسیون دانشجویان ایرانی درخارج ازکشور(محمودرفیع ومجیدزربخش)با آیت الله خمینی درنجف(شهریور1348) ویا پیام های حمایت آمیزاین سازمان دانشجوئی خطاب به خمینی وحمایت از شورش15خرداد 42،نشانهء وحدت سیاسی-ایدئولوژیک آنها باآیت الله خمینی درمبارزه باامپریالیسم ورژیم شاه بود.شعاربرخی ازاین گروه ها دربارهء«خلیج عربی»(بجای خلیج فارس)وشعار«کوتاه بادحاکمیّت استعماری وفاشیستی رژیم شاه برجزایرعربی!»(یعنی جزایرخلیج فارس)،بیانگر ِوابستگی های مالی یاتدارکاتی این گروه ها به دولت های مصر،عراق،یمن جنوبی،لیبی و…بود.شگفتا که همهء این گروه ها وسازمان های سیاسی،زیر اسم وعکس دکترمصدّق فعالیّت می کردند؛شخصیّتی که استقلال طلبی وسیاست«موازنهء منفی»ازمشخّصات ممتازوی بود.حسن ماسالی،عضوفعّال جنبش دانشجوئی ویکی ازمسئولان اصلی «جبههء ملّی»(بخش خاورمیانه)،ضمن اشاره به ارتباط و ملاقات خود«باخمینی واطرافیان او»،از ملاقات های خویش با رهبرلیبی،معمّر قذّافی ودیگررهبران مخالف شاه درمنطقه،یادمی کندو می نویسد:
-«درکل حدودهشتصدهزاردلار[ازدولت قذّافی]کمک مالی گرفتیم».(10).
بنظرمی رسدکه خاطرات دکتریزدی،از یکطرف، برای رفع شُبهه از کسانی است که به«توطئهء بردن شاه وآوردن خمینی ازطرف آمریکاوانگلیس»اعتقاددارند، و ازطرف دیگر،خاطرات وی پاسخ به مخالفان حکومتی او می باشد که همواره دکتریزدی را«آمریکائی»نامیده وازاین طریق،گذشتهء سیاسی ومبارزاتی وی را موردتهاجم وتردیدقرارداده اند.دکتریزدی«همچنان انقلاب اسلامی ایران را یک رویداد بزرگ تاریخی مردمی و یک انقلاب کلاسیک میداند»(خاطرات،ج3،ص19)ولذا،دراعتراض به انتقادات وبی حرمتی های میراث خواران انقلاب،درنامهء گلایه آمیزی به سیداحمدخمینی یادآورمی شود:
-«اگر کسی نداند، شما خوب میدانید که «برنامهء سیاسـی و اجرایی» آقای خمینی را من تنظیم کرده و ایشان تصحیح و تنقـیح نمودنـد، کـه بعدها بر طبق آن، شورای انقلاب و دولت موقت تأسیس گردید… شما به کسی این اتهامات پوچ و بی اساس را زده ایدکه طرّاح و مؤسس سپاه پاسداران بوده اسـت،طراح ومبتکر«روزقدُس» بوده است، طراح اصلی و اولیّهء برخی دیگر از نهادهای انقلاب بوده است».(خاطرات،ج3،ص443،نامهء 24بهمن 1369).
متاسفانه اسنادآرشیو وزارت امنیّت آمریکا دراین باره،ساکت ویادستخوش حذف وخط خوردگی های فراوان است و اسنادسفارت آمریکادرایران معروف به«اسنادلانهء جاسوسی»نیربطورحیرت انگیزی پاکسازی شده و حتّی فاقدمذاکرات آیت الله خمینی با آمریکائی ها درپاریس ویاران وی درایران می باشند.حسن ماسالی، یکی از مسئولان اصلی جبههء ملّی(بخش خاورمیانه) وآشنا با دکتریزدی،ضمن اشاره به تماس های دکتریزدی باآمریکائی هابرای«ساختن یک رهبرانقلابی»ازآیت الله خمینی،دربارهء دیدگاه های مذهبی دکتریزدی درآن زمان یادآورمی شود:
-«او(دکتریزدی)ازجریان های دانشجوئی سیاسی که خودرا سکولار(یعنی طرفدارجدائی دین ازحکومت)می نامیدند،بیزار بود و این محافل را نجس می دانست… وبهمین جهت درتگزاس،انجمن اسلامی برپاکرده وباروضه خوانی وتفسیرقرآن،خودرامشغول کرده بود»(11).
دکتریزدی درجلددوم خاطرات خویش به ارتباطات،دیدارهاوگفتگوهای مستمرخودباعلمای نجف وخصوصاًبا آیت الله خمینی پرداخته ومی نویسد:که درسال1351،بامُجوّز کتبی آیت الله خمینی،وی نمایندهء خمینی برای دریافت«وجوهات شرعیّه»بود.بخشی ازاین«وجوهات»برای مبارزه علیه رژیم شاه«هزینه می شد»(یزدی،ج2،ص252).
انتقال آیت الله خمینی از ترکیه به نجف بقول دکتریزدی:« امکانات مناسب تازه ای برای همکاری و همگامی و همکُنشی و تا حدود زیادی همزبانی، میان روحانیت به طورعام و آقای خمینی به طور خاص و روشنفکران دینی خارج از کشور (انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا و آمریكا و نهضت آزادی ایران در خارج ازكشور) و هم چنین روشنفکران غیرمذهبی (سازمانهای دانشجویان ایران وكنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی) به وجود آورد.طی حدود 12 سال(1345 تا 1357) ارتباط سازمان یافتهء بی سابقه ای میان دو طرف شکل گرفت».(یزدی،ج3،مقدمه،ص16).
بدین ترتیب،اتحاد نیروهای چپ،ملّی ومذهبی درخارج ازکشور،ارتش نبرومندی بوجودآورده بودکه با امکانات مالی -تدارکاتی وزرّادخانهء تبلیغاتی خویش(که بخشی ازسوی دولت های مصر،لیبی،عراق و… تأمین می شد)،کارزارِ عظیمی علیه شاه واصلاحات ارضی واجتماعی وی آغازکردند.
بهنگام اقامت در آمریکا،دکتر یزدی به تاسیس انجمن اسلامی دانشجویان وپزشکان آمریکا و کانادا و«جامعهء مسلمانان هوستون»پرداخت.این سازمان،بزرگترین سازمان اسلامی در آمریکا به شمار می رفت.تظاهرات،راه پیمائی ها،اعتصاب هاوبست نشستن های دکتریزدی ویاران او علیه شاه (ج2،صص421-461)،باعث شده بودتا بهنگام تحولات سال1357دکتریزدی برای روزنامه ها و رادیو-تلویزیون های آمریکا چهره ای آشنا باشد.
دکتریزدی بهنگام اخراج آیت الله خمینی از عراق،به کمک صادق قطب زاده، موجبات اقامت آیت الله در«نوفل لوشاتو»را فراهم ساخت وازاین هنگام،مشاور ارشد آیت الله خمینی ومسئول اموراجرائی وارتباطات بین المللی خمینی گردید.در بهمن ماه 1357، دکتریزدی به دستورآیت الله خمینی عضو«شورایعالی انقلاب اسلامی ایران»شد.وی درمحاکمهء افسران بلندپایهء ارتش ایران،ازجمله منوچهرخسروداد(فرماندهء نیروی هوائی)،مهدی رحیمی(فرماندارنظامی تهران)،نقش داشته وبه روایت آیت الله خلخالی،بازپرس این محاکمات بود (12) .
انتقال آیت الله خمینی از ترکیه به نجف بقول دکتریزدی:« امکانات مناسب تازه ای برای همکاری و همگامی و همکُنشی و تا حدود زیادی همزبانی، میان روحانیت به طورعام و آقای خمینی به طور خاص و روشنفکران دینی خارج از کشور (انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا و آمریكا و نهضت آزادی ایران در خارج ازكشور) و هم چنین روشنفکران غیرمذهبی (سازمانهای دانشجویان ایران وكنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی) به وجود آورد.طی حدود 12 سال(1345 تا 1357) ارتباط سازمان یافتهء بی سابقه ای میان دو طرف شکل گرفت».(یزدی،ج3،مقدمه،ص16).
بدین ترتیب،اتحاد نیروهای چپ،ملّی ومذهبی درخارج ازکشور،ارتش نبرومندی بوجودآورده بودکه با امکانات مالی -تدارکاتی وزرّادخانهء تبلیغاتی خویش(که بخشی ازسوی دولت های مصر،لیبی،عراق و… تأمین می شد)،کارزارِ عظیمی علیه شاه واصلاحات ارضی واجتماعی وی آغازکردند.
بهنگام اقامت در آمریکا،دکتر یزدی به تاسیس انجمن اسلامی دانشجویان وپزشکان آمریکا و کانادا و«جامعهء مسلمانان هوستون»پرداخت.این سازمان،بزرگترین سازمان اسلامی در آمریکا به شمار می رفت.تظاهرات،راه پیمائی ها،اعتصاب هاوبست نشستن های دکتریزدی ویاران او علیه شاه (ج2،صص421-461)،باعث شده بودتا بهنگام تحولات سال1357دکتریزدی برای روزنامه ها و رادیو-تلویزیون های آمریکا چهره ای آشنا باشد.
دکتریزدی بهنگام اخراج آیت الله خمینی از عراق،به کمک صادق قطب زاده، موجبات اقامت آیت الله در«نوفل لوشاتو»را فراهم ساخت وازاین هنگام،مشاور ارشد آیت الله خمینی ومسئول اموراجرائی وارتباطات بین المللی خمینی گردید.در بهمن ماه 1357، دکتریزدی به دستورآیت الله خمینی عضو«شورایعالی انقلاب اسلامی ایران»شد.وی درمحاکمهء افسران بلندپایهء ارتش ایران،ازجمله منوچهرخسروداد(فرماندهء نیروی هوائی)،مهدی رحیمی(فرماندارنظامی تهران)،نقش داشته وبه روایت آیت الله خلخالی،بازپرس این محاکمات بود (12) .
باتشکیل«دولت موقت انقلاب»، دکتریزدی به سِمَت «معاون نخستوزیردر امورانقلاب» برگزیده شد ومدتی نیز«وزیرامورخارجهء دولت موقت انقلاب» گردید.
شاه،درکنار«مارتین لوترکینگ»،نامزد دریافت جایزهء صلح نوبل!
در زمانی که نیروهای ملی،مذهبی و چپ ایران درمصر،الجزایر،لیبی،عراق،لبنان،فلسطین ،کوباوچین درتدارک مبارزهء مسلحانه علیه شاه بودند،بخاطراصلاحات ارضی واجتماعی وتحوّلات اساسی درجامعهءایران،ونیزبپاس تلاش های محمدرضا شاه دربرقراری صلح بین مصرواسرائیل،کمیتهء بین المللی صلح نوبل،پس ازبررسی های فراوان،نام محمدرضاشاه را درکنارنام«مارتین لوترکینگ»درفهرست نهائی خودقرارداد.طبق مقرّرات کمیتهء صلح نوبل،این کمیته پس ازگذشت 50سال مُجازبه افشاء وانتشاراسامی نامزدهای نهائی دریافت جایزهء صلح نوبل است.اینک در«گزارش کمیتهء جایزهء صلح نوبل» یادآوری شده که در اصل، 43 نفر برای آن سال نامزد شده بودند که پس ازبررسی های اولیّه، 13نفربه لیست نهائی راه یافتندو در پایان، دکتر«مارتین لوترکینگ» موفق به کسب جایزهء صلح نوبل برای سال 1964شد.درلیست نهائی کمیتهء جایزهء صلح نوبل،نام محمدرضاشاه پهلوی بعدازنام «مارتین لوترکینگ»قراردارد!
موقعیّت دین درآستانهءانقلاب اسلامی
باتوجه به خصلت عُمدتاً غیردینی جنبش مشروطیّت،رضاشاه –بعنوان تجسّم بخش مهمی ازآرمان های انقلاب مشروطیّت-بدنبال بنیانگذاری جامعه ای مدرن مبتنی برجدائی دین ازسیاست بود و بهمین جهت،درزمان رضاشاه،مذهب وسازمان ها ونهادهای مربوط به روحانیّت شیعه،شدیداً محدود و تضعیف شده بودند(13).درجنبش ملّی شدن صنعت نفت نیزباوجودرهبران برجستهء مذهبی-مانندآیت الله کاشانی-رهبری جنبش -عُمدتاً-در دست نیروهای سکولاربود.رفرم ارضی واصلاحات اجتماعی شاه درسال های 40- 56 سپهرفکری وفرهنگی جامعه رانیز تغییرداده بودوباعث پیدایش اقشاروطبقات نوینی شده بودکه عنایتی به مذهب-بعنوان یک آرمان حکومتی-نداشتند،به همین جهت،ایدئولوگ های برجستهء اسلام سیاسی،مانندآیت الله مطهری وعلی شریعتی،از«حالت نیمه مرده ونیمه زندهء اسلام ووضعیّت خطرناک آن»سخن می گفتند.(14).به عبارت دیگر،دراین سال ها مذهب به درون«حوزه»ها و«مسـجد» ها رانده شـده بود و اسـاسـاً نقشی در تحوّلات سـیاسی – اجتماعی ایران نداشـت.دکترابراهیم یزدی ضمن ارائهء آماری از180هزارروحانی درشهرهاوروستاهای ایران،تأکیدمی کند:
-« اکثریت قریب به اتفاق روحانیان ایران، باوضعیت و مقتضیات سیاسی، اجتماعی و گرایشات ذهنی مردم بیگانه بوده اند. این بی اطلاعی نقطهء ضعفی در جنبش روحانیان بود».(یزدی،ج3،ص15).
نیروهای فعّال سـیاسی و فرهنگی درسـال های 50 ( روشـنفکران و دانشـجویان) اکثراً، نیروهای سکولار بودند.دراین باره کافی است که به ترکیب «کانون نویسندگان ایران»-بعنوان نماد ِجغرافیای فرهنگی جامعهء ایران- بنگریم که 95% اعضای آن،افرادی لائیک وسکولار بشمارمی رفتند.درآن زمان فقط یک روحانی بنام «شیخ مصطفی رهنما»عضو کانون نویسندگان ایران بود که اوهم ،نقدفیلم ومطالبی غیرمذهبی وسکولار در روزنامه های کیهان و اصلاعات منتشرمی کرد.رشـد روزافزون نیروهای غیرمذهبی وانزوای نیروهای اسـلامی درعرصهء سـیاسی ـ فرهنگی جامعه آنچنان بود که بقول حجت الاسـلام سـید محمّد خاتمی:
-« دانشـگاه های ما، مرعوب هیاهوی تبلیغی الحاد بودند و بچه های مسـلمان در دانشـگاه های ایران قاچاقی زندگی می کردند.» (15).
پژوهشگرانی که افزایش تعدادمساجد،مجالس تدریس قرآن ومدرسه های دینی درزمان محمدرضاشاه رانشانه ای از«اسلام پروری ِ محمدرضاشاه»و«پایگاهی برای ظهورانقلاب اسلامی»تلّقی کرده اند،متأسفانه به واقعیّت های زیر توجهی ندارند:
-احداث وافزایش مساجددرزمان محمدرضاشاه،امری شخصی وخصوصی بوده ودولت درایجادآنها نقشی نداشت.
-تراکم وتزایدجمعیّت درشهرهائی مانندتهران،مساجدتازه ای رابرای افراد،خصوصاً روستائیان مهاجر -لازم وضروری می ساخت.
-«مدارس دینی» در زمان محمدرضا شاه،مدارسی خصوصی بودند و با «مدارس قرآنی»درافغانستان یا پاکستان تفاوت ماهوی داشتند.نگارنده که درسال1346 دورهء ششم دبیرستان رادر«مدرسهء ملّی مهدویّه»لنگرود(به ریاست حجت الاسلام تقوائی)سپری کرده،می تواند ادعاکند که آموزش وپرورش این مدرسه-اساساً-غیراسلامی بوده وبسیاری ازدبیران برجسته وسکولار ِشهر،دراین دبیرستان تدریس می کردندو«شرعیّات»دراین مدرسه جائی درحد ِمدارس دولتی داشت!
بنابراین:تلقّی ازمسـاجد و مدارس اسـلامی به عنوان«شـبکه ای گسترده در سـازماندهی و بسـیج توده ای در سـال های 50-57» تا حدود زیادی اغراق آمیز اسـت،زیرا که درقبل از رویدادهای57، این شـبکه ها – پنهان و آشـکار- تحت نظر دولت(سـازمان اوقاف و سـاواک)قرار داشـتند وازعملکردهای سـیاسی ناچیزی برخوردار بودند.
محمدرضاشاه نیزمی نویسد:
-«مبارزهء سیاسی بامن ازمیان جامعهء روحانیّت آغازنشدبلکه دراواخرسال1976 گروهی ازچپ گرایان ومحافل سیاسی غیرمذهبی بابرخورداری ازحمایت شخصیّت های سیاسی خارجی،مبارزه وشایعه پراکنی ودروغ پردازی را آغاز کردند»(16).
دررویدادهای سال 57اولین گروه های اعتراضی علیه رژیم شـاه، روشـنفکران لائیک و دانشـجویان سکولاربودند:«شـبِ شـعرِ کانون نویسـندگان ایران»وادامهء آن در دانشـگاه آریامهر (شـبِ شـعر سـعید سـلطانپور) به اعتراضات و اعتصابات دانشـجوئی دامن زد.برای اولین بار،شـرکت کنندگان دراین شـب ها،به خیابان ها ریختند و مبارزهء ضد دولتی را عمومی کردند.تنها پس ازاعتراضات روشـنفکران واعتصابات دانشـجویان بودکه نیروهای مذهبی (بازاریان وطُلاّب) جرأت یافتند و شـروع به اعتراض، بسـتن بازارها و راهپیمائی کردند.شـعارهای مردم دراین دوره-عموماً-شـعارهای عام ودموکراتیک(مانندآزادی مطبوعات،آزادی زندانیان سـیاسی و…) بود،امّاچندماه بعد،تقارن تظاهرات ضددولتی باروزهای مُحرّم -خصوصاً تاسوعاوعاشورا -بتدریج،به شعارهای مردم رنگ اسلامی داد و ازاین هنگام ما شـاهد شعارهای مشخصی بانام آیت الله خمینی و استقرارحکومت اسلامی بودیم،درحالیکه اکثرعلمای برجستهء مذهبی ومراجع تقلیدمهم(مانندشـریعتمداری،گلپایگانی،خوئی و…) درحوادث 57،موضعی متفاوت ومحافظه کارانه داشـتند(17).
-« اکثریت قریب به اتفاق روحانیان ایران، باوضعیت و مقتضیات سیاسی، اجتماعی و گرایشات ذهنی مردم بیگانه بوده اند. این بی اطلاعی نقطهء ضعفی در جنبش روحانیان بود».(یزدی،ج3،ص15).
نیروهای فعّال سـیاسی و فرهنگی درسـال های 50 ( روشـنفکران و دانشـجویان) اکثراً، نیروهای سکولار بودند.دراین باره کافی است که به ترکیب «کانون نویسندگان ایران»-بعنوان نماد ِجغرافیای فرهنگی جامعهء ایران- بنگریم که 95% اعضای آن،افرادی لائیک وسکولار بشمارمی رفتند.درآن زمان فقط یک روحانی بنام «شیخ مصطفی رهنما»عضو کانون نویسندگان ایران بود که اوهم ،نقدفیلم ومطالبی غیرمذهبی وسکولار در روزنامه های کیهان و اصلاعات منتشرمی کرد.رشـد روزافزون نیروهای غیرمذهبی وانزوای نیروهای اسـلامی درعرصهء سـیاسی ـ فرهنگی جامعه آنچنان بود که بقول حجت الاسـلام سـید محمّد خاتمی:
-« دانشـگاه های ما، مرعوب هیاهوی تبلیغی الحاد بودند و بچه های مسـلمان در دانشـگاه های ایران قاچاقی زندگی می کردند.» (15).
پژوهشگرانی که افزایش تعدادمساجد،مجالس تدریس قرآن ومدرسه های دینی درزمان محمدرضاشاه رانشانه ای از«اسلام پروری ِ محمدرضاشاه»و«پایگاهی برای ظهورانقلاب اسلامی»تلّقی کرده اند،متأسفانه به واقعیّت های زیر توجهی ندارند:
-احداث وافزایش مساجددرزمان محمدرضاشاه،امری شخصی وخصوصی بوده ودولت درایجادآنها نقشی نداشت.
-تراکم وتزایدجمعیّت درشهرهائی مانندتهران،مساجدتازه ای رابرای افراد،خصوصاً روستائیان مهاجر -لازم وضروری می ساخت.
-«مدارس دینی» در زمان محمدرضا شاه،مدارسی خصوصی بودند و با «مدارس قرآنی»درافغانستان یا پاکستان تفاوت ماهوی داشتند.نگارنده که درسال1346 دورهء ششم دبیرستان رادر«مدرسهء ملّی مهدویّه»لنگرود(به ریاست حجت الاسلام تقوائی)سپری کرده،می تواند ادعاکند که آموزش وپرورش این مدرسه-اساساً-غیراسلامی بوده وبسیاری ازدبیران برجسته وسکولار ِشهر،دراین دبیرستان تدریس می کردندو«شرعیّات»دراین مدرسه جائی درحد ِمدارس دولتی داشت!
بنابراین:تلقّی ازمسـاجد و مدارس اسـلامی به عنوان«شـبکه ای گسترده در سـازماندهی و بسـیج توده ای در سـال های 50-57» تا حدود زیادی اغراق آمیز اسـت،زیرا که درقبل از رویدادهای57، این شـبکه ها – پنهان و آشـکار- تحت نظر دولت(سـازمان اوقاف و سـاواک)قرار داشـتند وازعملکردهای سـیاسی ناچیزی برخوردار بودند.
محمدرضاشاه نیزمی نویسد:
-«مبارزهء سیاسی بامن ازمیان جامعهء روحانیّت آغازنشدبلکه دراواخرسال1976 گروهی ازچپ گرایان ومحافل سیاسی غیرمذهبی بابرخورداری ازحمایت شخصیّت های سیاسی خارجی،مبارزه وشایعه پراکنی ودروغ پردازی را آغاز کردند»(16).
دررویدادهای سال 57اولین گروه های اعتراضی علیه رژیم شـاه، روشـنفکران لائیک و دانشـجویان سکولاربودند:«شـبِ شـعرِ کانون نویسـندگان ایران»وادامهء آن در دانشـگاه آریامهر (شـبِ شـعر سـعید سـلطانپور) به اعتراضات و اعتصابات دانشـجوئی دامن زد.برای اولین بار،شـرکت کنندگان دراین شـب ها،به خیابان ها ریختند و مبارزهء ضد دولتی را عمومی کردند.تنها پس ازاعتراضات روشـنفکران واعتصابات دانشـجویان بودکه نیروهای مذهبی (بازاریان وطُلاّب) جرأت یافتند و شـروع به اعتراض، بسـتن بازارها و راهپیمائی کردند.شـعارهای مردم دراین دوره-عموماً-شـعارهای عام ودموکراتیک(مانندآزادی مطبوعات،آزادی زندانیان سـیاسی و…) بود،امّاچندماه بعد،تقارن تظاهرات ضددولتی باروزهای مُحرّم -خصوصاً تاسوعاوعاشورا -بتدریج،به شعارهای مردم رنگ اسلامی داد و ازاین هنگام ما شـاهد شعارهای مشخصی بانام آیت الله خمینی و استقرارحکومت اسلامی بودیم،درحالیکه اکثرعلمای برجستهء مذهبی ومراجع تقلیدمهم(مانندشـریعتمداری،گلپایگانی،خوئی و…) درحوادث 57،موضعی متفاوت ومحافظه کارانه داشـتند(17).
موقعیّت سیاسی آیت الله خمینی درآستانهء انقلاب:
آیت الله خمینی خواستاربازگشت به ایران!
شـورش 15 خرداد42 آیت الله خمینی برای عموم مردم ایران جاذبه ای نداشت و به همین جهت، این شـورش مذهبی در چند روز اوّل، در قم و تهران خاموش وفراموش شـد.موقعیّت ومقام آیت الله خمینی دراین زمان آنچنان ضعیف بودکه بقول دکترابراهیم یزدی:
-«بعد از قیام 15خردادو تبعید آقای خمینی به ترکیه، نجف حرکت شایسته ای متناسب با مسائل آن روز از خود نشان نداده بود…اعتراضات علمای عراق می توانست در این رابطه موثر باشد،اما نجف متأسفانه ساکت و آرام بود».(یزدی ،ج3،ص41).
به روایت دكتر سـیروس آموزگار: در سـال 55 یكی از مقامات عالی رتبهء ایرانی ( ایرج گلسـرخی، مسـئول امور اوقاف و حجّ و زیارات ) سـفری به عراق داشـت و با اسـتفاده از فرصت به زیارت مرقد امام علی در نجف رفت. بهنگام زیارت، فردی به مقام ایرانی نزدیک شـد و گفت:
-« لطفاً فردا-بهنگام نمازصبح -در حرم باشـید، شـخص مهمی كار واجبی با شـما دارد »…
مقام عالی رتبهء ایرانی، سـحرگاه فردا به حرم امام علی رفت و با تعجّب دید که آن شـخص مهم،«آیت الله روح الله خمینی» اسـت که آمده بود و از مقام ایرانی می خواسـت که واسـطه شـود تا او (خمینی) در آن سـن و سـال پیری،از تبعید به ایران برگردد …(18)
هوشنگ معین زاده(نویسنده ومسئول امورامنیّتی سفارت ایران دربیروت)نیزتأئیدمی کندکه درخواسـت بازگشـت خمینی به ایران قبلاً نیز توسـط«امام موسی صدر»از طریق سـفارت ایران در بیروت، به سـاواک گزارش شـده بود(19).
دکترحسین شهیدزاده،سفیرایران درعراق که بخاطرپیوندهای خانوادگی،روابط نزدیکی باروحانیون داشت،تأکیدمی کند:چندماه قبل ازانقلاب ،آیت الله خمینی خواهان بازگشت به ایران بود(20).
دکترامیراصلان افشارنیزضمن تأکیدبر«منشاء خارجی شلوغی های ایران درسال 1357»،یادآورمی شود:
–«ازخمینی درآن زمان،اصلاً خبری نبودوحتی درسال 1355اوخواستاربازگشت محترمانه به ایران ورفتن بی سرو صدا به قم شده بود».(افشار،صص520-521).
زیرنویس ها:
1- اردمن،پل اميل،سقوط 79 ،ترجمهء حسين ابوترابيان،چاپ اول،انتشارات اميركبير،تهران،دی ماه 1357
2-برای نمونه هائی ازاین«دل-فریفتگی»ها،نگاه کنیدبه مقالهء زیر:
http://mirfetros.com/fa/?p=10136
3-ملاحظاتی درتاریخ ایران، بخش سوم ،نشرفرهنگ،کانادا،1988
4- پارسونز،سِر آنتونی، غرور و سقوط (ایران 1352- 1357)،ترجمهء منوچهرراستین،تهران،1363
1- اردمن،پل اميل،سقوط 79 ،ترجمهء حسين ابوترابيان،چاپ اول،انتشارات اميركبير،تهران،دی ماه 1357
2-برای نمونه هائی ازاین«دل-فریفتگی»ها،نگاه کنیدبه مقالهء زیر:
http://mirfetros.com/fa/?p=10136
3-ملاحظاتی درتاریخ ایران، بخش سوم ،نشرفرهنگ،کانادا،1988
4- پارسونز،سِر آنتونی، غرور و سقوط (ایران 1352- 1357)،ترجمهء منوچهرراستین،تهران،1363
5-نگاه کنیدبه:دیدگاه ها،نشرعصرجدید،سوئد،1993،صص79-102 ؛دکترمحمدمصدّق؛آسیب شناسی یک شکست،،نشرفرهنگ،کانادا،2008،صص369-42
6- برخی از این اسناددرآرشیو امنیّت ملی آمریکاقابل دسترسی است که -متأسفانه -درموارد متعدّد ،نام مأموران وعوامل سازمان سیا،افراد وشخصیّت های درگیردراین ماجرا،حذف یاسیاه شده اند:
http://www2.gwu.edu/~nsarchiv/nsa/publications/iran/iran.html
7-خاطرات دکترامیراصلان افشار،درگفتگوباعلی میرفطروس،چاپ دوم،نشرفرهنگ،کانادا،2012
8-خاطرات دکترابراهیم یزدی:شصت سال صبوری و شکوری(درسه جلد)،نشرندای آزادی،تهران،1389-1392.این کتاب ازطریق اینترنت نیزقابل دسترسی است:
http://www.nedayeazadi.net
9-نگاه کنیدبه :ماسالی،حسن، نگرشی به گذشته و آینده،ج1،آلمان،تابستان 1393،ص402-403؛نگاهی ازدرون به جنبش چپ ایران، گفتگوبامهدی خانباباتهرانی،بکوشش حمیدشوکت،ج2،آلمان،اردیبهشت1366، صص373- 391.
10-نگاه کنیدبه: ماسالی،ص393.شاه در«پاسخ به تاریخ»(ص214)اشاره می کندکه«برای انحراف ومشوب کردن اذهان جوانان ودانشجویان ما نزدیک به 250میلیون دلارازطرف دولت لیبی تأمین شده بود!».دربارهء گروه های ایرانی مستقردرمصر،عراق،لیبی،الجزایر،لبنان،یمن جنوبی،فلسطین،چین،کوباو…نگاه کنیدبه خاطرات امیرپیشداد،خسروشاکری،عبّاس معماریان،حسین حریری وهوشنگ شهابی:اندیشهء پویا،شمارهء 22،،آذر1393،صص73-89؛ماسالی،ج1؛خانباباتهرانی،ج1و2.برای آگاهی ازبرخی نشریات ومواضع سازمان های سیاسی درخارج ازکشور،نگاه کنیدبه:شوکت،حمید،کنفدراسیون جهانی محصّلین ودانشجویان ایران(اتحادیهء ملّی)،چاپ دوم،نشرگردون،آلمان،1377.
http://www2.gwu.edu/~nsarchiv/nsa/publications/iran/iran.html
7-خاطرات دکترامیراصلان افشار،درگفتگوباعلی میرفطروس،چاپ دوم،نشرفرهنگ،کانادا،2012
8-خاطرات دکترابراهیم یزدی:شصت سال صبوری و شکوری(درسه جلد)،نشرندای آزادی،تهران،1389-1392.این کتاب ازطریق اینترنت نیزقابل دسترسی است:
http://www.nedayeazadi.net
9-نگاه کنیدبه :ماسالی،حسن، نگرشی به گذشته و آینده،ج1،آلمان،تابستان 1393،ص402-403؛نگاهی ازدرون به جنبش چپ ایران، گفتگوبامهدی خانباباتهرانی،بکوشش حمیدشوکت،ج2،آلمان،اردیبهشت1366، صص373- 391.
10-نگاه کنیدبه: ماسالی،ص393.شاه در«پاسخ به تاریخ»(ص214)اشاره می کندکه«برای انحراف ومشوب کردن اذهان جوانان ودانشجویان ما نزدیک به 250میلیون دلارازطرف دولت لیبی تأمین شده بود!».دربارهء گروه های ایرانی مستقردرمصر،عراق،لیبی،الجزایر،لبنان،یمن جنوبی،فلسطین،چین،کوباو…نگاه کنیدبه خاطرات امیرپیشداد،خسروشاکری،عبّاس معماریان،حسین حریری وهوشنگ شهابی:اندیشهء پویا،شمارهء 22،،آذر1393،صص73-89؛ماسالی،ج1؛خانباباتهرانی،ج1و2.برای آگاهی ازبرخی نشریات ومواضع سازمان های سیاسی درخارج ازکشور،نگاه کنیدبه:شوکت،حمید،کنفدراسیون جهانی محصّلین ودانشجویان ایران(اتحادیهء ملّی)،چاپ دوم،نشرگردون،آلمان،1377.
12-ایّام انزوا(خاطرات آیتالله شیخ صادق خلخالی)،ج1،نشرسایه،تهران،1379،ص 360
13-دراین باره نگاه کنیدبه:سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج،بکوشش چارلز ملویل ،گوین همبلی، پیترآروی ،ترجمهء عباس مخبر ،نشرطرح نو،تهران،1371؛ بصیرت منش،حمید،علما ورژیم رضاشاه(نظری بر عملكرد سياسی- فرهنگی روحانيون در سالهای 1305-1320)، تهران،نشرعروج،تهران،1376 ؛تقی زادهء داوری، محمود واميدبابايی:«برّرسی ِ فرایند محدودکردن ِنفوذسازمان روحانیِّت شیعه درزمان رضاشاه»: فصلنامهء شيعه شناسی،شماره 31 ،پاييز 1389
14-دراین باره نگاه کنیدبه آثارزیر:
-احیاء فکردینی،مرتضی مطهری
-علل گرایش به مادیگری(ماتریالیسم)،مرتضی مطهری
-اصول فلسفهء وروش رئالیسم،سیدمحدحسین طباطبائی،مقدّمهء مرتضی مطهری
-رهبری نسل جوان،مرتضی مطهری
-اسلام جوان،مهندس مهدی بازرگان
-اُمّت وامامت،علی شریعتی
-اسلامشناسی،ج2،شریعتی
-یادویادآوران،علی شریعتی
-پروتستاتیسم اسلامی،علی شریعتی
-پدر،مادرها!مامتهمیم،علی شریعتی.
15- مقالهء«تهاجم هنرمندانه به مبادی الحادی مدرن»،کیهان هوائی،27خرداد1366،ص26؛مقایسه کنیدبانظرعلی شریعتی:بازگشت به خویش،مجموعه آثار27،نشرالهام،تهران،1361،ص248.آیت الله مصطفی محقّق داماد نیزدراین باره تأکیدمی کند:
13-دراین باره نگاه کنیدبه:سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج،بکوشش چارلز ملویل ،گوین همبلی، پیترآروی ،ترجمهء عباس مخبر ،نشرطرح نو،تهران،1371؛ بصیرت منش،حمید،علما ورژیم رضاشاه(نظری بر عملكرد سياسی- فرهنگی روحانيون در سالهای 1305-1320)، تهران،نشرعروج،تهران،1376 ؛تقی زادهء داوری، محمود واميدبابايی:«برّرسی ِ فرایند محدودکردن ِنفوذسازمان روحانیِّت شیعه درزمان رضاشاه»: فصلنامهء شيعه شناسی،شماره 31 ،پاييز 1389
14-دراین باره نگاه کنیدبه آثارزیر:
-احیاء فکردینی،مرتضی مطهری
-علل گرایش به مادیگری(ماتریالیسم)،مرتضی مطهری
-اصول فلسفهء وروش رئالیسم،سیدمحدحسین طباطبائی،مقدّمهء مرتضی مطهری
-رهبری نسل جوان،مرتضی مطهری
-اسلام جوان،مهندس مهدی بازرگان
-اُمّت وامامت،علی شریعتی
-اسلامشناسی،ج2،شریعتی
-یادویادآوران،علی شریعتی
-پروتستاتیسم اسلامی،علی شریعتی
-پدر،مادرها!مامتهمیم،علی شریعتی.
15- مقالهء«تهاجم هنرمندانه به مبادی الحادی مدرن»،کیهان هوائی،27خرداد1366،ص26؛مقایسه کنیدبانظرعلی شریعتی:بازگشت به خویش،مجموعه آثار27،نشرالهام،تهران،1361،ص248.آیت الله مصطفی محقّق داماد نیزدراین باره تأکیدمی کند:
-«نمی دانیدکه گرایش چپی چطورتوسعه پیداکرده بود!،عالمان بزرگ،عمّامه های کبیره و ریش های مهیب،همه چپ شده بودند»،نگاه کنیدبه:نشریهء مهرنامه،شمارهء52،تیرماه1396،صص242-244
16 – پاسخ به تاریخ،ص 219.ازاین کتاب،ترجمه ها وچاپ های متعدّدی منتشرشده،نسخهء مورد استفادهء من درلینک زیرقابل دسترسی است:
16 – پاسخ به تاریخ،ص 219.ازاین کتاب،ترجمه ها وچاپ های متعدّدی منتشرشده،نسخهء مورد استفادهء من درلینک زیرقابل دسترسی است:
http://www.adabestanekave.com/book/Mohammad_Reza_Pahlavi_-_Pasokh_be_Tarikh.pdf
17 – میرفطروس،علی،آسیب شناسی یک شکست،چاپ چهارم،نشرفرهنگ،کانادا،2012،صص491-495.
18 -گفتگوی نگارنده بادکترسیروس آموزگار،پاریس،25نوامبر2004
19 -گفتگوی نگارنده باهوشنگ معین زاده،پاریس،30نوامبر2004
20 -ره آورد روزگار،لوس آنجلس،بی تا،صص350-359.گفتنی است که درچاپ این کتاب درتهران (انتشارات البرز،1378) روایت مذکورحذف شده است!
17 – میرفطروس،علی،آسیب شناسی یک شکست،چاپ چهارم،نشرفرهنگ،کانادا،2012،صص491-495.
18 -گفتگوی نگارنده بادکترسیروس آموزگار،پاریس،25نوامبر2004
19 -گفتگوی نگارنده باهوشنگ معین زاده،پاریس،30نوامبر2004
20 -ره آورد روزگار،لوس آنجلس،بی تا،صص350-359.گفتنی است که درچاپ این کتاب درتهران (انتشارات البرز،1378) روایت مذکورحذف شده است!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر