وقتی کشتی حکومتی در حال غرق شدن است این تنها موشها نیستند که زودتر از همه فرار میکنند بلکه گرگها نیز خود را آمادهی حمله میکنند.
آرزوی «تجزیهی ایران» و جدایی استانهای مرزی کشور تا کنون به دل همهی طرفدارانش حتی آنان که از پشتیبانی قدرتهایی مانند «استعمار پیر انگلیس» و «برادر بزرگ شوروی» برخوردار بودند مانده است. ایران نه «یوگسلاوی سابق» است که کشوری کاردستی باشد و در اولین فرصت چسب مناطقاش وا برود و نه اتحاد شوروی که سرزمینهایش به امپراتوری روسیه ضمیمه شده باشند.
برعکس، آن سرزمینهایی هم که امروز در پیرامون ایران به عنوان کشورهای مستقل شناخته میشوند، بخشی از امپراتوری و ملت متنوع ایران بودهاند که بر اثر جنگ و دسیسهی خارجی و بیلیاقتی حاکمان وقت و همچنین همدستی ملایان از ایران جدا شدهاند. اگر ادعایی (به فرض) در کار باشد، از جانب «ایران بزرگ» برای از دست دادن آن مناطق است و نه از سوی افرادی که در نشئگی قدرتطلبی نهتنها نمایندگی مردمان محلی استانهای مربوطه را ندارند بلکه حتی در احزاب و گروههای خود نیز یکدست نیستند چه برسد به اینکه ادعای جدایی تکهای از پیکر ایران را بکنند! اما در جهان کوچک امروز، آرزوی تحقق امپراتوریهای گذشته، اعم از اسلامی و ایرانی و عثمانی و… جز به جنگ و جنایت و نابودی هر آنچه هست نمیانجامد. ایران امروز همین گربهی یک میلیون و ۶۴۸هزار کیلومترمربعی است که میخواهیم همگی در آزادی و امنیت، دست در دست یکدیگر، آن را حفظ کرده و دوباره بسازیم.
ایران از دیرباز یک ملت و یک کشور بوده و هست؛ با تنوع فرهنگی و قومی گسترده که همواره یکی از مهمترین نقاط قوت این سرزمین کهن بوده است. احزاب محلی در بهترین حالت فقط میتوانند از سوی اعضای خود حرف بزنند و نه از سوی مردم یک استان! زیرا در یک ایران آزاد و امن، حتما احزاب سراسری نیز در آن استانها فعال خواهند بود! «استان خالص» در ایران وجود ندارد مگر آنکه با خونریزی دست به «پاکسازی» و «نسلکشی» زد! حتی فراتر از این: خانوادههایی را که از پیوندهای اقوام و ساکنان استانهای مخلتف به وجود آمدهاند از یکدیگر جدا کرد و از هم پاشاند! بههمپیوستگی فرهنگی و قومی در میان ایرانیان به اندازهای گسترده و عمیق است که شاید در هیچ جای جهان تجزیهطلبی به اندازه ایران مترادف با خونریزی و جنایت نباشد.
سردمداران تجزیهطلبی در سودای ریاست مناطق دستنشاندهی قدرتهایی هستند که میخواهند برای آنها کشورسازی کنند. آنها که برای فارسی به عنوان زبان مشترک ایرانیان دست به «قومسازی» برای فارسیزبانها میزنند ولی برای خودشان «ملت» و «ملیت» اختراع میکنند، میدانند در کشوری که اقوامش در سراسر کشور پراکنده هستند بر کدام قبلهی خونین نماز میگذارند. قبلهی آنها با جمهوری اسلامی کاملا همسوست زیرا از ناتوانیها و سیاستهای تبعیضآمیز و ضدبشری این نظام تغذیه میکنند.
تجزیهطلبان همیشه آلت دست بیگانگان بودهاند. حکومتهای خارجی همواره از آنها سوء استفاده کرده و هر وقت با حکومت مرکزی به توافق رسیدند به حال خود رهایشان کردهاند. گذشته از منابع مادی که نصیب این افراد میشود، جای تعجب است که هنوز برخی به چنین توهم فجیع و خونباری دچارند.
الاهه بقراط [کیهان لندن شماره ۱۶۷]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر