کسانی که در روی کار آمدن جمهوری اسلامی نقش و حتی در آن مقامهای عالیرتبه داشتهاند و بدون تایید رهبری نظام امکان نداشت به آن جایگاه دست یابند، چه نقشی حالا و در آستانهی تغییر و تحولاتی که در فضای جامعه موج میزند، برای خود قائل هستند؟
این افراد در شرایطی که دو نسل کامل (۲۰ ساله و ۴۰ ساله) در این نظام به دنیا آمده و رشد کردهاند در کنار نسلهای میانی، چه نقشی میتوانند بازی کنند تا جامعه سرانجام پس از انقلاب مشروطه (۱۲۸۵) که رو به سوی آینده داشت و انقلاب مشروعه (۱۳۵۷) که تلاش برای بازگشت به گذشته است، به آرامش نسبی دست یابد و بتواند آزادی و امنیت و رفاه خود را بازسازی کند؟
چنین افرادی هم در حکومت و هم در طیف گستردهی مخالفان رژیم وجود دارند از جمله کسانی که قبلا در حکومت بودند و بعدا به مخالفان پیوستند! همه اینها هم الزاما مدافع دمکراسی و حقوق بشر نیستند: چه در میان جمهوریخواهان و چه در میان سلطنتطلبان!
جمهوریخواهان و سلطنتطلبانی که از افراد و کیش شخصیت (اعم از مُرده و زنده) عبور کرده و تعهد خود را نسبت به اصول دمکراسی و حقوق بشر اعلام میکنند و قائل به رأی و انتخاب آزادانه مردم در تعیین نظام و چگونگی تحقق حق حاکمیت ملی خود هستند میتوانند دست به دست هم داده و شانههای خود را زیر گامهای اعتراضی مردم ناراضی و جان به لب رسیده قرار دهند تا پلی باشند برای گذار از شرایط کنونی به شرایطی که جامعه ایران با تکیه بر احزاب و رسانههای آزاد و تشکیل اجتماعات و انجمنهای صنفی و مدنی بتواند خود را در یک دورهی یکی دو ساله آمادهی انتخاب کند. شکل گرفتن این ائتلاف و چتر فراگیر در میان طرفداران دمکراسی به صفبندیها نیز یاری رسانده و سبب انزوای تفکرات و افراد و گروههایی خواهد شد که آگاهانه یا ناآگاهانه در پی برقراری یک استبداد دیگر در قالب جمهوری یا سلطنت هستند. ایران سالهاست به یک صدای دمکرات و مستقل، بسی فراتر از جمهوری اسلامی و سایهی سنگین گذشتگان و همچنین توهمات سیاستمداران ناکام، نیاز دارد. اگر عقل و ارادهای وجود میداشت، حل مسئله حتی سادهتر از کره شمالی میبود!
اما حالا، پس از تظاهرات سراسری دیماه ۹۶ که مردم یک بار دیگر نیاز به تغییر و عبور از جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشتهاند و همراه با گسترش روزافزون اعتراضات و نارضایتیها، کسانی اعم از ملیمذهبی و اصلاحطلب و اصولگرا همچنان به ریسمان پوسیدهی جمهوری اسلامی چنگ میاندازند. اصولگرایان تکلیفشان در میان مردم روشن است. اما رقیب خودی آنها یعنی اصلاحطلبان که خودشان هم نمیدانند «اصلاحات» چیست و چه چیز را میخواهند «اصلاح» کنند، چنان چنتهشان خالیست که تنها راه مشعشعی که به فکرشان رسیده «اصلاح اصلاحات» است! آنها با این اختراع لفظی هم میخواهند بر التزام خود به نظام تأکید کنند و هم با طرفداران تغییر خط و مرز بکشند. بیهوده نیست که وضعیت کنونی کشور را رها کرده و به فکر انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ هستند!
به آنها باید گفت: خودیهای طرفدار «اصلاحات» و «اصلاحِ اصلاحات»! اگر هم خود را به خواب زدهاید، گوشتان که میشنود! ذهنتان که کار میکند! دیگر زمانش رسیده که چشمان خود را نیز باز کنید و ببینید!
[کیهان لندن شماره ۱۶۵]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر