۲۶ مهر ۱۴۰۰

ابر سیاه خودکامگی بر آسمان توس!

جایگاه بی‌مانند شاهنامه در تاریخ و فرهنگ ایران و نیز در جهان بر همگان آشکار است. افزون‌بر جنبه‌های زیبایی‌شناختی و ادبی در درازای تاریخ پرنشیب‌وفراز هزار سال‌ گذشته به خوبی می‌توان دید ایرانیان رابطه‌ای عاطفی و روانی با شاهنامه و آفریننده‌ی آن دارند. خردمند و حکیم فرزانه‌ای که شور و شوق به میهن را با خرد ناب در آمیخت و بدان روی هویت و شناسنامه‌ی فرهنگی ایرانیان را پاس داشت و نگاه داشت!

کیست که نداند خردمند دوران ذره ذره پیشینه‌ی تاریخ، فرهنگ، زبان و ادبیات فارسی را با خون دل گردآورد تا  پیوستگی فرهنگی هزاران ساله‌ی ایران از هم نگسلد! فردوسی کسی است که سراسر زندگی خویش به ارج نهادن به فر و شکوه و بلندای جایگاه ایران زمین همت گمارد و از این‌رو هیچ‌کس را یارای هماوردی با او نیست! چنین شخصیت یگانه‌ای در زمانه‌ی خویش چنان تنها و بی‌یاور است که به هنگام رخت بربستن از این جهان، در گورستان شهر جایی ندارد و سرانجام در باغ خویش که در مقدمه‌ی بیژن و منیژه به آن اشاره شده به خاک سپرده می‌شود.

نظامی عروضی آورده است که؛ « فردوسی از دهقانان توس بود و از دیهی که آن دیه (روستا) را باژ خوانند از ناحیت تابران (توس) است؛ آن ده، بزرگ است و از وی هزار مرد بیرون آید. فردوسی در آن دیه شوکتی تمام داشت.»

در دیباچه‌ی شاهنامه به گنبدی بر مزار فردوسی بزرگ اشاره می‌شود که گویا تا صدسال پس از مرگ او این بنا برجا بوده و پس از گذراندن فراز و نشیب‌هایی تا سده‌ی هشتم ه.ق این بنا قابل دیدن بوده است، در نزهه القلوب و تذکره الشعرا به وجود این بنا اشاره شده است.

به خاک سپردن فردوسی بزرگ در باغ و ملک شخصی‌اش نه با وصیت و سفارش و نه با آینده‌نگری برآمده از  «خود ویژه پنداری» (اسنوبیسم) و ترس از دست دادن تمایز خود با دیگران بلکه از بی‌یاوری و ناشناسی در زمانه‌ی خویش است!

برای ایرانیان نژاده وجود هر گور دیگری در کنار آرامگاه فردوسی بزرگ هم از دید عاطفی پذیرفتنی نیست و هم غیرقانونی است و از چند سویه درخور بررسی است؛

۱_  برپایه‌ی مفاد قانون میراث فرهنگی و ماده‌ی ۵۶۴ قانون مجازات اسلامی، هرگونه آسیب، ویرانی، دخل و تصرف در محدوده ی عرصه و حریم یادگارهای ملی به شکل کندوکاو، خاک‌برداری، پی‌کنی، شخم‌زنی، تسطیح، درخت‌کاری، ساخت‌وساز و … ممنوع بوده و پیگرد قانونی خواهد داشت.

۲_ بر پایه‌ی قانون و ضابطه‌های میراث فرهنگی  خاک‌سپاری هر فردی حتی در حریم درجه‌ی یک یادگارهای ملی تخلف است چه برسد به عرصه‌ی آن!

۳_ میراث فرهنگی ملموس و ناملموس از آن همه‌ی مردم کشور است و همه‌ی مردم در پاسداشت آن مسوولیت دارند.

بنابراین هیچ‌کس نمی‌تواند به میل شخصی به عرصه و حریم قانونی میراث فرهنگی ملموس دست‌درازی کند چنانچه دست‌درازی به عرصه‌ی آرامگاه فردوسی بزرگ ثبت جهانی آن را با مشکل روبه‌رو ساخته است!

۴_ بنابر مستندات  آرامگاه فردوسی بزرگ در باغ  شخصی او قرار دارد و هرگونه تعرض به ویژه به عرصه‌ی آرامگاه  اعم از ایجاد گوری دیگر غصب به حساب می‌آید.

به تازگی در بازدید و بررسی میدانی به همراه تنی چند از کنشگران و دوست‌داران میراث فرهنگی از آرامگاه فردوسی بزرگ چند نکته شایسته‌ی بررسی به نظر آمد؛

یک اینکه عرصه و حریم آرامگاه زیر نفوذ استوره‌سازی صنعتی قرار گرفته و تمامی صنایع دستی که باید بر مدار ارزش‌های ملی بچرخد بر مدار نوعی جوزدگی سیاسی  با هدف استوره‌سازی اجباری قرار دارد، موردی که در تاریخ، فرهنگ، دانش، ادب و هنر ایران نه‌تنها پسندیده نیست، ناشایست هم هست!

دو دیگر اینکه شماری با دشمنی با فرهنگ، زبان و ادب فارسی  برسر آنند در کنار آرامگاه، با هدف‌های شوم ارزش و جایگاه فردوسی بزرگ را به عنوان نماد پاسداست هویت ایرانی و عامل انسجام ملی به حاشیه‌ رانده و چهره‌ای نژاده را که از تاریخ و فرهنگ ایران برآمده در غبار  کینه‌ورزی ناپدید سازند!

کسانی که تصویر فردوسی بزرگ را بدون شاهنامه، با عکس دیگری به تصویر می‌کشند از «نوکیسگان فرهنگی» هستند که به خوبی از کارکرد «هنر در خدمت اقتصاد و سیاست» با هدف استوره‌زدایی ملی و «استوره‌سازی اجباری» آگاه هستند!

فردوسی بزرگ خارچشم دشمنان فرهنگ و تمدن ایران به ویژه جدایی‌خواهان تنگ‌چشم است  که می‌توانند همه‌جا و همه وقت جیره‌خوارانه و موذیانه عمل کنند .  نخبگان فرهنگی و ایران‌دوستان این دست حرکات خزنده را به خوبی می‌شناسند و به آن آگاهند.

شماری گروه‌های فشار هوادارنما در فضای مجازی و حقیقی با اهداف برآمده از اتاق فکر  جهت سست نمودن ارزش‌های ملی با آرمان تضعیف انسجام ملی خفقان عمومی مبنی بر انحصار‌طلبی عوام‌گرایانه ایجاد کردند.

خویشکاری ماست که ابرهای سیاه خودکامگی و اراده‌های شخصی را از آسمان توس و از حریم و عرصه‌ی آرامگاه مردی که نماد ایران‌خواهی و وفاداری ملی در سراسر ایران فرهنگی است، بزداییم.

آنانی که تاریخ و استوره‌های راستین خود را ارج نمی‌نهند محکوم به ستایش استوره‌های جعلی هستند ،استوره‌هایی که ممکن است از بیرون به فرهنگ ما تزریق شوند!

«ما مفهوم میهن و مفهوم ایران را مدیون فردوسی هستیم»

بی‌توجهی به تعرض به حریم و عرصه‌ی آرامگاه فردوسی بزرگ خیانت است و چنین خواست‌های شخصی تسلط‌گرایانه می‌تواند ادامه‌دار بوده و  زمینه‌ی گسست فرهنگی را پی‌ریزی  کند!

آن‌ها که این برنامه‌ریزی را کرده‌اند به خوبی به این موضوع  آگاه بوده و اهداف شومی را دنبال می‌کنند!



امرداد - سعیده پراش، مردم‌شناس و پژوهشگر فرهنگی_اجتماعی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر