۳ آبان ۱۴۰۰

جام حسنلو؛ بازمانده از آذرآبادگان

جام طلای حسنلو از ارزشمندترین آثار باستانی ایران است که در پیِ کاوش‌های رابرت اچ. دایسون* در تپه حسنلوی نقده، در استان آذربایجان غربی، در سال ۱۳۳۶ به دست آمد. گمان می‌رود این اثر ۳۲۰۰ ساله نقش به‌سزایی در شکل‌گیری هنر دوره مادها داشته‌ است.


این اثر ۲۱ سانتی‌متر بلندا، ۲۵ سانتی‌متر قطر و ۹۵۰ گرم وزن دارد. بر روی جام نقش خدایگان سه گانه: خدای زمین، خدای آب و خدای خورشید نگاشته (:حک) شده‌ است.  سازمان میراث فرهنگی برای نخستین‌بار آن را در سال ۱۳۷۷ به نمایش همگانی گذاشت.

بر روی بدنه این جام پرآوازه، نقش‌های بسیاری نگاشته شده ‌است که گمان‌می‌رود داستانی حماسی را بازگو می‌کند. در پوشینه (:جلد) نخست کتاب کهن‌دیار که بخشی از مجموعه آثار ایران باستان در موزه‌های بزرگ جهان را به تصویر کشیده‌ است، درباره‌ی این جام آمده است:

در ردیف بالایی، ایزدی بالدار سوار بر گردونه‌ای که یک گاونر آن را می‌کشد، به سوی کاهنی در حرکت است که جامی در دست دارد و در این حال از دهان گاو، رودی جاری است که احتمالا نماد حیات و باروری محسوب می‌شود. در ردیف پایینی و زیر گردونه حیات، پهلوانی در حال نبرد با موجودی نیمه انسان و نیمه اژدها است. از تصاویر قلم زنی شده آن سوی جام می‌توان به ایزدهای شاخدار سوار بر ارابه، کاهنانی که در حال حمل قوچ‌های قربانی هستند، پهلوانی که گرز و کمان در دست دارد، مردی که در حال رام کردن شیر است و پدر و مادری که در حال بازی با کودک خردسالشان هستند، اشاره کرد.

این جام که در زیر اسکلت مردی به دست آمده، ضربه خورده و کج شده است. کارشناسان بر این باورند که این مرد با در دست‌ داشتن جام در حال فرار از دست سپاه مهاجمان بوده، و چون در حال فرار جانش را از دست داده جام زیر فشار بدنش ضربه خورده و کج شده‌ است. این جام هم‌اکنون در موزه‌ی ایران باستان نگهداری می‌شود.

رابرت اچ. دایسون (۱۳۳۶ خورشیدی)


یک بازگفت از داستان هولناک جام طلای حسنلو

«از زمان یافته‌شدن جام طلای حسنلو، برخلاف نقوش و حکاکی‌های آن، از داستان هولناک نهفته در پسِ این جام زیبا کمتر صحبت شده است.

شواهد حاکی از آن بود حمله‌ای غافلگیرانه‌ موجب فروپاشی شهر و دژ حسنلو شده است. سه سرباز به‌خوبی می‌دانستند وقت چندانی باقی نمانده است. دژ حسنلو به محاصره‌ی دشمن درآمده بود. سربازان وارد ساختمان خزانه شدند و تمام آثار گران‌بها و ارزشمند از‌جمله جام طلایی بسیار نفیس، استوانه‌ی‌ سنگی با سرپوشی از طلا، تندیسی عاجی و قبضه‌ی شمشیری از مِفرغ را برداشتند. بااین‌حال، وقتی از پلکان چوبی بالا می‌رفتند، دیوارها و سقف ساختمان طعمه‌ی حریق ‌شد و کاملا فروریخت و سربازان به‌همراه گنجینه‌ زیر خروارها خاک و خاکستر دفن شدند. آن‌ها همان‌طور برای سه‌هزار سال دست‌نخورده باقی‌ماندند تا سرانجام در سال ۱۳۳۶ کشف شدند.

وقتی خبر کشف بقایای اسکلت‌های سربازان، به‌‌ویژه جام طلای حسنلو، به‌دست مطبوعات رسید، طبق معمولِ کشف‌های باستانی، هیاهویی به‌پا شد و روزنامه‌های سرتاسر دنیا اخبار اکتشافات تپه‌ی حسنلوی ایران را پوشش دادند. بعدها این کشف به‌عنوان یکی از رویدادهای باستان‌شناسی مهم دهه نیز لقب گرفت و در پی آن، بسیاری از مورخان، هنرشناسان، باستان‌شناسان و دیگران حکاکی‌های اساطیری روی جام را تفسیر و تعبیر کردند.

سال بعد، مجله‌ی لایف مقاله‌ای با عکس‌های تمام‌رنگی از این جام شگفت‌انگیز منتشر کرد؛ ولی در میان این هیاهوی رسانه‌ای و پوشش‌های خبری گسترده، کسی به سربازان و هویت آنان توجهی نمی‌کرد. آیا آن‌ها قهرمانانی بودند که شجاعانه از دژ محافظت کرده بودند و می‌خواستند گنجینه‌های شهر را پیش از افتادن به‌دست دشمنان نجات دهند یا جنگجویانی از قبایل بیگانه بودند که پس از قتل‌عام اهالی شهر منازل و معابد را غارت کرده بودند؟

مایکل دانتی، باستان‌شناس دانشگاه بوستون در آمریکا، تحقیقات گسترده‌ای برای روشن‌شدن ماجرای این سربازان و دیگر اجساد یافته‌شده در ویرانه‌های حسنلو انجام داده است. دانتی عقیده دارد شکوهِ جام طلای حسنلو بسیار کمتر از گزارش‌هایی است که مطبوعات در زمان کشفش اعلام می‌کردند و ماجرای واقعی این جام پر از شقاوت و آدم‌کُشی است».(کریمی، فرید، ۸ دی‌ماه ۱۳۹۹، تارنمای زومیت)

گستره‌ی باستانی تپه حسنلو

 باستانی تپه‌ حسنلو

تپه حسنلو که در ۷ کیلومتری شهر نقده جای دارد، یکی از تپه‌های باستانی آذربایجان غربی است که دیرینگی آن به بیش از ۷ هزار سال پیش از میلاد می‌رسد. پرآوازه‌ترین اثر باستانی یافت‌شده در این تپه، جام طلای حسنلو است که دیرینگی آن سر به عصر آهن می‌زند و در موزه‌ی ایران باستان نگهداری می‌شود.

تپه باستانی حسنلو در ۱۲ کیلومتری جنوب باختری دریاچه ارومیه، و ۹ کیلومتری شمال خاوری شهرستان نقده میان روستاهای امین‌لو و حسنلو جای دارد. این تپه به خاطر نام دهکده‌ کناری‌اش مجاورش حسنلو نامیده می‌شود.

تپه‌های باستانی زیادی پیرامون تپه حسنلو را فرا گرفته‌اند، و گویا هنگام آبادی حسنلو و تمدن عظیمش تمدن‌های دیگری نیز با این تپه در پیوند بوده‌اند و هم دوره تمدن حسنلو به وجود آمده‌اند. می‌توان گفت پیرامون تپه حسنلو، نزدیک‌به ۱۴ تپه‌ی باستانی شناسایی شده‌ است که نشان از آبادانی، آب‌وهوای مناسب و رشد فرهنگی انسان‌های روزگار کهن در این گستره می‌دهد.

وجود تپه‌های باستانی دیگر چنین می‌رساند که اقوام ساکن در حسنلو با اقوام ساکن در تپه‌های پیرامونش از یک تیره بوده و با هم دادوستد و رابطه داشته‌اند. تپه‌های اطراف حسنلو عبارتند از:

تپه باستانی پسدلی در شمال خاوری حسنلو ( در دهکده شیخ احمد)، تپه بارانی در جنوب حسنلو (در دهکده بارانی عجم)، تپه حاج فیروز در جنوب حسنلو (در دهکده حاج فیروز)، تپه باستانی تابیه در جنوب باختری حسنلو (در دهکده تابیه)، عقرب تپه در باختر حسنلو (در دهکده دلمه)، تپه کوئیک در شمال غربی حسنلو (در دهکده کوئیک)، تپه دلنچی ارخی در شمال باختری حسنلو (در دهکده دلنجی ارخی=جوی گدا)، تپه باستانی فلات در باختر حسنلو (واقع در دهکده قلات)، تپه باستانی میرآوا= میرآباد در باختر حسنلو (در دهکده میرآباد)، تپه باستانی دیگر به نام ساخسی تپه در جنوب حسنلو (در دهکده ساخی تپه)، تپه نظام آباد در جنوب خاوری حسنلو (واقع در دهکده نظام‌آباد)، تپه مملو در جنوب شرقی حسنلو (واقع در دهکده مملو)، تپه محمدشاه در مشرق حسنلو (در دهکده محمدشاه)، تپه گرخانه در مشرق حسنلو (در دهکده گرخانه)، کلیه تپه‌های یادشده به فاصله‌های گوناگون از یکدیگر و به فاصله شعاعی ۲ کیلومتر تا ۱۵ کیلومتر از تپه حسنلو قرار گرفته‌اند.

بازگفت استوره‌ای نگاره‌های جام

پرده‌ی نخست

«بیان تصویری جام با تولد كودكی آغاز می‌شود. كودک میان مادر خود و یک روحانی دست‌به‌دست می‌شود. كودك دارای استخوان‌بندی درشتی است و روحانی وسیله برنده‌ای در دست دارد. به نظر می‌رسد روحانی با شكافتن پهلوی مادر او را به دنیا آورده است. تعبیر دیگر این صحنه عمل ختنه است ولی شواهدی دال بر انجام عمل ختنه در هزاره اول قبل از میلاد در بین قوم ماننا و مادها در دست نیست. اقوام زرتشتی و ودائی سوابقی از این دست ندارند. تنها مصریان، یهودیان، برخی اقوام سامی و اعراب كه با هم رابطه تجاری فرهنگی داشتند ختنه می‌كردند.

پرده‌ی دوم

پشت سر صحنه تولد، صحنه مرگ و شكنجه دیوی دیده می‌شود. این كشتار توسط پهلوان عظیم‌الجثه‌ای انجام می‌شود كه زوبینی در دست راست دارد و در دست چپ قبضه كمانی را گرفته است و به نشانه قدرت سر كمان را بر پای خود گذاشته است. این حالت نگه‌داشتن كمان سند معتبری از نشان دادن قدرت است و مادها نیز از آن تبعیت می‌كردند. مانند این تصویر را در قزقاپان كردستان عراق داریم. در گوردخمه‌ی مشهور مادی نیز این حالت نگه‌داشتن كمان دیده می‌شود. در مقبره شاهان هخامنشی و دیواره بیستون نیز دیده می‌شود.

موجودی كه دشمن زنان تازه فارغ و نوزادان است در این صحنه به صورت دیو آدم نشان داده شده است.

پرده‌ی سوم

چند قمه را در كنار مادر می‌توان دید كه مستقیما با باورهای ایران باستان رابطه دارد. آن‌ها با وسیله‌ی نوك‌تیز اجنه و شیاطینی كه به زن فارغ‌شده در شب ششم حمله می‌كنند و نوزادان را اذیت می‌كنند را فراری می‌دهند. ایرانیان باستان به قنداق نوزاد نیز سوزنی وصل می‌كردند. این سنت هنوز هم به چشم می‌خورد.

پرده‌ی چهارم

در كنار آن‌ها پدر نوزاد نذورات خود را به معبدی هدیه می‌دهد كه نشان از ایمان و اعتقاد مذهبی است. او در گیسوان خود سنجاقی فرو برده است. نماد معبد به صورت میزی نشان داده شده است كه پایه‌هایش سم گاو است. صندلی روحانی نیز به همین شكل است. این نمادها نشانه‌هایی از دام‌دار بودن این قوم است. در آثار به‌دست آمده از لایه‌ی چهار حسنلو و نیز میادین دیگر باستانی آثاری این‌گونه بسیار دیده شده است.

پرده‌ی پنجم

در گوشه‌ی دیگری حیوانی درنده آماده حمله به نوزاد است كه در كمال زیبایی حكاكی شده است

پرده‌ی ششم            

در صحنه‌ی مركزی جام راكبی قدرتمند سوار بر شیر غول‌پیكر در حال تاخت است. در دست راست گرز و در دست چپ آینه دارد. به نشانه‌ی حمایت از خدای خورشید آفتاب را بر خود انعكاس می‌دهد. در كپل شیر نیز نماد خورشید – سواستیكا- دیده می‌شود. شیر نماد خورشید در زمین است. گردونه خورشید اولین‌بار در ۶۰۰۰ سال قبل میان شاخ بزهای كوهی استیلیزه شوش به‌وسیله سفالگران تصویر شده است. پس از آن در سفال‌های باكون نزدیك تخت‌جمشید و نقاط دیگر باستانی دیده شده است. در آغاز هزاره اول ق. م در جام كلاردشت دقیقا بر كپل شیر و در قوری معروف مارلیك نیز حك شده است. حمله شیر بر گاو در تخت‌جمشید نیز نشانه حمله خورشید بر ماه است.

پرده‌ی هفتم

عقاب یا قوچ الهه باروری است. در معبد سرخدم لرستان الهه باروری در سر پهن سنجاق‌های سر، به وفور دیده می‌شود. این‌ها نذورات زنان نازایی بوده است كه به معبد می‌آوردند. این سنجاق‌ها نقش قوچ، گل انار و ماهی دارند. در اینجا الهه‌ای به نشانه‌ی باروری و نمادین زمین زراعی و شخم‌خورده ای را با دستهای خود نمایش می‌دهد. قوچ هم در كنار او نشانه باروری است.

پرده‌ی هشتم           

صحنه‌ی اصلی اسطوره مانایی در جام حسنلو نبرد هیولایی با پیكر آدم ، تنه صخره و دمی از مار با سرهای سه گانه، با پهلوانی كه سپرهای آهنین در دو دست خود دارد است. در یشت ۴۴،۴۳،۱۹ داستانی آمده است كه دیوی با همین هیبت زمین را فرا می‌گیرد. در صورتی كه هر جای بدن او زخم شود حیوانات متعفن بیرون می‌زنند. اپیدهاك سه پوزه‌ی شش چشم با بدنی پر از چلپاسه و كژدم و نیروی اهریمنی و زشت در مقابله با فریدون در شاهنامه به یادگار مانده است.

پرده‌ی نهم

در صحنه‌ی بالایی جام خدای ماه سوار بر ارابه‌ای كه دو گاو نر آن‌ها را می‌كشند به پهلوان در حال جنگ كمك می‌كند .به فرمان خدای ماه آب باران از او نازل می‌شود و از دهان گاو سیلابی می‌ریزد كه صخره‌ی هیولا را بشكند. تیشتر نازل كننده‌ی باران تحت فرمان خدای ماه كه جزر و مد را از او می‌دانند و بدون قربانی كردن نمی‌تواند كار كند، است.

پرده‌ی دهم             

در كنار او دو نفر برای او قربانی می‌آورند تا او بتواند باران ببارد.

پرده‌ی یازدهم

خدای ماه در جرگه‌ی دو خدای خورشید و زمین است. صحنه بالایی جام نشان از این سه خدای در حال حركت دارد كه هر یك بر ارابه‌ای نشسته‌اند». (تارنمای ایران؛ منبع : آثار تاریخی ایران، اثر سیف الله كامبخش‌فرد)



*  رابرت اچ. دایسون جونیور ( ۲ اوت ۱۹۲۷ – ۱۴ فوریه ۲۰۲۰. م) باستان‌شناس آمریکایی بود که به دلیل سرپرستی کاوش در تپه حسنلو میان سال‌های ۱۹۵۶ تا ۱۹۷۷ آوازه پیدا کرد.

– با بهره‌جویی از ویکی پدیا، تارنمای زومیت و تارنمای ایران اطلس

خبرنگار امرداد: سپینود جم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر