آثار و گنجینههای بسیاری از تمدن شکوهمند ایرانشهر هماکنون درجایجای جهان و در نامورترین موزهها دیده میشوند.
از میان ۹۴ سالنی كه در موزهی بریتانیا نمایشدهندهی آثار کشورهای گوناگون جهان هستند، «اتاق شمارهی ۵۲» با نزدیك به ۱۳۰۰۰ اثر باستانی ایران، یكی از مهمترین تالارهای این موزه برای مخاطبان آن است. تا جایی كه با رجوع به سایت اصلی این موزه و معرفی تكتك این اتاقها با این تیتر روبهرو می شویم: «اتاق ۵۲ ایران، كه مركز اصلی فرهنگ باستان بود». اتاقی كه سایتموزه در ادامه دربارهی آن اینچنین توضیح میدهد كه: «ایران از نظر منابع طبیعی ارزشمند به ویژه فلزات غنی بود و نقش مهمی در توسعهی تمدن و تجارت در خاورمیانهی باستان داشت. اتاق ۵۲ سعی در نشان دادن این پیوندهای باستانی و ظهور فرهنگهای محلی و متمایز این خطه را دارد. درست مانند فرهنگ لرستان در حدود ۱۴۰۰ سال پیش از میلاد مسیح».
این سایت در ادامه یادآور میشود كه: «در سدهی ششم پیش از میلاد، كوروش بزرگ امپراتوری قدرتمند پارسی را بنیان نهاد كه سرانجام از مصر تا پاكستان گسترش داشت. اشیایی كه از این دوره به نمایش درآمده شامل استوانهی كوروش و گنجینهی آمودریا (آكسوس) است. همچنین تندیسها و لوحهای گلی و گچی گوناگونی از تختجمشید در اتاق ۵۲ و روی پلههای شرقی موزه نمایش داده شده است».
این موزه در نهایت توضیح میدهد كه: «دورههای بعدی امپراتوریهای اشكانی و ساسانی احیای دوبارهای در فرهنگ ایرانی است و آثار منحصر به فرد این دوران نیز با ظرفهای نقرهای و شیشهای به نمایش گذاشته شده است».
وجود آثار درخشانی مانند استوانهی كوروش، گنجینهی طلایی آمودریا، بشقابهای نقرهای نوازندگان و رقاصان دورهی ساسانی، بازوبندهای طلایی بز و پرندهی هما، ارابهی طلایی چهار اسب، جامهای نقرهای ساسانی، سنگنگارهی ویرانی شوش و هزاران اثر ارزشمند دیگر در این موزه تنها بخش كوچكی از آثاری است كه به گواه خود موزه با كمك باستانشناسان و خاورشناسان سرشناسی همچون «ارنست هرتسفلد»، «فردریش كرفتر»، «اورل اشتاین»، «سر گور اوزلی» و … از ایران خارج و به شكل مستقیم و گاه با واسطه به موزهی بریتانیا تحویل داده شده است.
سرانجام اینكه نگاهی ساده به موزههای بزرگ جهان مانند موزهی لوور، موزهی بریتانیا، موزهی آرمیتاژ، موزهی برلین، موزهی نیویورک و … بسیاری از كتابهای تاریخ و تمدنی جهان گواه این است كه بیگمان نقش فرهنگ و هنر ایرانزمین در خاطرهی تاریخ و تمدن جهان ماندگار و انکارناپذیر است.
استوانهی کوروش یا منشورِ کوروش؛ لوحی از گِلِ پخته است که در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به فرمانِ کوروش بزرگ هخامنشی نگاشته شدهاست. بهتازگی بخشهایی از نسخهی دیگری از متنِ استوانه بر روی دو قطعه لوحِ گِلی در مجموعهی بابِلیِ موزهی بریتانیا شناخته شده است که بازماندهی نسخهی بایگانی شدهی همین استوانه است. نیمهی نخست این لوح از زبان رویدادنگارانِ بابلی و نیمهی پایانیِ آن، سخنان و دستورهای کورش بهزبان و خط میخی اکدی (بابلی نو) نوشته شده است. این استوانه در سال ۱۲۵۸ خورشیدی/ ۱۸۷۹ میلادی در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک، خدای بزرگ بابلی) در شهرِ بابِلِ باستانی پیدا شده و در موزهی بریتانیا در شهر لندن نگهداری میشود. نامِ دبیر و نگارندهای که از متنِ استوانهی کوروش نسخهبرداری کرده قیشتی مردوک بوده ولی نامِ دبیری که متنِ اصلی را نوشته، روشن نیست.
استوانهی کوروش در ماه مارس ۱۸۷۹ میلادی (برابر با اسفند-فروردین ۱۲۵۷/۸ خورشیدی) از سوی هرمزد رسام در جریان کاوشهای او در بابِل، بر تپهی موسوم به عَمران یافت شد. بعدها روشن شد که شمال این تپه، محل پرستشگاه اِسگیلَ است، اما چون در آن زمان این پرستشگاه در زیر خاک مدفون بود، روشن نیست که استوانه در چه فاصلهای از این پرستشگاه یافته شده است، اما به گمان میرسد که استوانه در میان یک دیوار بزرگ در جنوب عَمران یافته شده باشد. همین نکته و همچنین شکل استوانهای گلنبشته نشان میدهد که این استوانه بهعنوان یک گلنبشتهی پیبنا، درون یک دیوار جای داده شده بود.
در ایران این استوانه برای نخستینبار از سوی پروفسور عبدالمجید ارفعی، از اکدی به فارسی ترجمه شد.
ارابه طلایی چهار اسب؛ این اثر از آثار باستانی دوره هخامنشیان است که در گنجینهی آمودریا یافت شده است. دیرینگی این ارابه به ۳۰۰ تا ۵۰۰ سال پیش از میلاد میرسد. این اثر دارای ارابهای چهار اسب است که دو تَن با پوشاک هخامنشیها بر آن سوار هستند، این اثر هماکنون در موزه بریتانیا نگهداری میشود.
برای این ارابه و دیگر آثار گنجینه جیحون تاریخ سدهی پنجم و چهارم پ.م، پیشنهاد شده است، زمانی که پادشاهی نیرومند هخامنشی پرچم خود را بر سرزمینهایی از دره سند تا رود نیل برافراشته بود. گنجینه در کناره رودخانه جیحون یا آمویدریا (Oxus River) در سرزمین کنونی تاجیکستان و به گمان بسیار از تپهی باستانی تخت کواد (قباد) که گذرگاهی در ساحل شمالی رود است میان سالهای ۱۸۷۷ و ۱۸۸۰ م. در کاوشهای غیرعلمی بهدست آمده است. ممکن است شمار بسیاری از آثار پراکنده یا حتی ذوب شده باشند. گمان میرود آثار از آنِ نیایشگاهی از دورهی هخامنشی باشند و از سوی مردمان منطقه بهعنوان پیشکش یا نذر در آن مکان نهاده شدهاند. این مجموعه نخستینبار در سال ۱۹۰۰ م. در سالن زیورهای طلاییِ موزه بریتانیا به نمایش گذاشته شد.
بازوبند طلایی شیردال؛ این بازوبند یکی از آثار باستانی دوران هخامنشیان است. این بازوبند آذین شده به دو جانور استورهای شیردال است که که به صورت متقارن رویاروی یکدیگر ایستادهاند. بازوبند طلایی شیردال هخامنشی دارای سنگها و نگینهای گرانبها بوده است که از آن کنده شدهاند. این بازوبند یکی از صدها اثر باستانی بازمانده از گنجینه آمودریا است.
برای این آثار تاریخ سده پنجم و چهارم پ.م پیشنهاد شده است، زمانی که پادشاهی نیرومند هخامنشی پرچم خود را بر سرزمینهایی از دره سند تا رود نیل برافراشته بود. گنجینه در کناره رودخانه جیحون یا آمویدریا (Oxus River) در سرزمین کنونی تاجیکستان و به گمان بسیار از تپه باستانی تخت کواد (قباد) بهدست آمده است.
شیردال از انگارههای مهم اندیشه و هنر خاور باستان به شمار میآید. به گمان میرسد آغازین نمونههای این انگاره را مصریان ساختهاند و پس از آن مردمان میانرودان، ایلام و ایران باختری آن را بر دستسازهای هنری خویش نقش کردهاند. عقاب و شیر هرکدام دارای نیروی سحرآمیز و فرمانروای قلمرو خویشتن بودند. هنگامی که درهم آمیخته میشدند برای نیایشگاهها به نگاهبانی شکستناپذیر بدل میشدند که در هرکدام از فرهنگهای کهن نام و ویژگی متفاوتی داشت.
سنگنگاره ویرانی شوش یا سنگنگاره آشور بانیپال، این سنگنگاره یکی از آثار باستانی است که به مناسبت چیره شدن (:غلبه) آشوریان بر ایلامیان در سال ۶۴۷ پیش از میلاد نگارش شده است. در این نقشبرجسته، سپاهیان آشور در حال ویران کردن معبد با کلنگ دو سر و دیلم هستند و همچنین از شهر شوش زبانههای آتش بلند میشود. شماری هم از سربازان آشوری مشغول خارج کردن گنجهای آن هستند. این اثر باستانی در موزه بریتانیای لندن نگهداری میشود. در بخشی از سنگنوشتهی آشور بانیپال که به مناسبت ویرانی شهر شوش نوشته شده، چنین آمدهاست: «من، شوش، شهر بزرگ و مقدس را به خواست خدایان آشور گشودم. من وارد کاخهای معبد شوش شدم و هر آنچه از سیم و زر و مال فراوان بود، همه را به غنیمت برداشتم. من همهی آجرهای زیگورات شوش را که با سنگ لاجورد تزیین شده بود، شکستم. من تمامی معابد ایلام را با خاک یکسان کردم، شهر شوش را به ویرانهای تبدیل کردم و بر زمینش نمک پاشیدم. من همه دختران و زنان را به اسارت گرفتم. از این پس دیگر کسی، صدای شادی مردم و سم اسبان را در ایلام نخواهد شنید».
خبرنگار امرداد: سپینود جم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر