البته درسال های پیش ازاین گفتهها وشنیدهها بسیار بود. فراموش نمیکنیم که روزگاری حاکم شرع آقای خلخالی میخواستند تختجمشید و آرامگاه کوروش بزرگ را با لودر ویران کنند.
شوربختانه دشمنی یا فرهنگ شاروندی و هویت ایرانی ریشه تاریخی دارد و این زخم کهنه گاهی با تعصب و گاهی با نادانی و ناآگاهی از تاریخ راستین سر باز میکند.
از امام محمد غزالی و طبری گرفته تا علی شریعتی و جلال آلاحمد و از نویسنگان حزب توده تا احمد شاملو و ناصر پورپیرار …
و این قصه سر دراز دارد.
عارف قزوینی میگوید: به ملتی که از تاریخ خویش بیخبر است به جز حکایت محو و زوال نتوان گفت.
عبدالرحمان جامی در کتاب بهارستان درباره پادشاهان باستان ایران چنین مینویسد:
( پنج هزار سال سلطنت عالم تعلق به ایرانیان داشت و این دولت در خاندان ایشان بود زیرا با رعایا عدل میکردند و ظلم روا نمیداشتند در خبر است که خدای تعالی به داوود علیهالسلام وحی کرد که قوم خویش را بگوی که پادشاهان ایران را بد نگویند و دشنام ندهند که ایشان جهان را به عدل آباد کردند تا بندگان من در آن زندگانی کنند).
عقل و انصاف دان نه کفر و دین / آنچه در حفظ ملک در کار است
عدل بیدین نظام عالم را / بهتر از ظلم شاه دیندار است
هرودوت رخدادنگار یونانی در کتاب تواریخ: برای پادشاهان ایران همواره اجرای داد و دادگستری بزرگترین خویشکاری (:وظیفه) بوده است و از اینکه به آنها شاه دادگستر یا دادگر میگفتند احساس سرافرازی میکردند ازاین گفتار و نوشتارها بسیاراست. گزنفون، ریچاردنلسون فرای، آرتورپوپ، دوشن گیمن، ارنست هرتسفلد و … در اینباره کتاب و پژوهش بسیار آوردهاند. شاید فرهمندترین (:مهم ترین) اثر پژوهشی و نوشتاری دربارهی تختجمشید و هخامنشیان کتاب (اززبان داریوش) پرفسور هاید ماری کخ آلمانی باشد.
در رویه ۳۴۶ این کتاب آمده است: از بررسی ژرف گلنبشتههای دیوانی تختجمشید به این برایند میرسیم که داریوش بهراستی با چالشهای زندگی مردم ناتوان آشنا بوده است این گلنبشتهها به ما میگویند که دراین نظام کودکان خردسال از پوشش خدمات اجتماعی برخوردار بودند. دستمزد کارگران بر پایهی نظام سامانمند (:منضبط) مهارت و سن ردهبندی میشده است. مادران از مرخصی و حقوق زایمان و نیز حق فرزندان بهره میبردند و …
یورگن هابرماس فیلسوف نامدار آلمانی که درسال ۱۳۷۹به ایران و شیراز آمده بود دربارهی تختجمشید و سفرش به ایران به خبرنگاری گفت: (برای من و هرکسی که آثار بهجامانده از تختجمشید را میبیند بسیار گیرا است و ازهمان نخست این پرسش برای او پیش میآید که این ساختمانهای بزرگ چگونه ساختهشده و در این سالهای دراز چگونه پایداری کردهاند؟
به باورمن تختجمشید از نگاه باستانشناسی یک کانون کهن با ویژگیهای یگانه است من نیز همانند شما ایرانیان افسوس و دریغ خود را درباره چنین سرمایهی تاریخ که از دسترفته نمیتوانم ابراز کنم زیرا تاریخ به همهی ملتها پیوند دارد پس با ما نیز پیوند دارد.)
و در پایان چند باورنامه با پیشینهی ۲۵۰۰ساله:
– من زندگانی خویش را در یاری به مردم گذراندم، نیکی به دیگران در من خوشدلی و آسایش فراهم میساخت که از همهی شادیهای جهان خوشتر است. (کوروشنامه – گزنفون رویهی ۲۷۱ برگردان ابوالحسن تهامی)
– راه دل ربودن و دلبند کردن مردمان، نه با درشتی و تندخویی است که با تیمار و اندوهخواریهای مهرورزانه است. (کوروشنامه – گزنفون . دفترهشتم بخش ۷ بند۱۳. برگردان تهامی)
و سنگنبشتههای روزگار داریوش: خدای بزرگ است اهورامزدا که این سرزمین را آفرید، که آسمان را آفرید که مردمان را آفرید که شادی را برای مردمان آفرید. (سنگ نبشتهیشوش، باشناسهی d.s.f.)
– به خواست اهورامزدا چنان کسی هستم که راستی را دوست هستم، بدی را دوست نیستم . نه مرا خواسته است کسی ناتوان را از سوی توانا ستم بیند ونه مرا خواسته است که توانا ازسوی ناتوان بدو بدی کرده شود. (بند1 شناسهی d.n.b. تخت جمشید).
امرداد - ایوب گبانجی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر