پارسیانجمن: در بخش پیشین این جستار استاد زندهیاد منوچهر مرتضوی تبریزی به زبان کهن آذربایجان، آذری، که گویشی از پارسی بوده و از زمان صفویه بدین سو جایش را ترکی گرفته است، پرداخت. در بخش دوم به بنخانشناسی یا منبعشناسی زبان آذربایجان، تا زمان نوشته شدنِ این جستار، سالِ ۱۳۵۳، پرداخته شده است.
***
دکتر منوچهر مرتضوی تبریزی: چنانکه گفته شد در چند سال اخیر تحقیقات مفیدی درباره زبان آذربایجان (اعم از قدیم و جدید) شده است که نتیجه کلی آن تحقیقات اجمالا ذکر شد.
تحقیقاتی که تاکنون راجع به زبان آذربایجان شده پنج قسم است:
۱. تحقیق زبانشناسی درباره زبان آذری قدیم.
۲. تحقیقات کلی درباره تاریخچه و سوابق زبان قدیم آذربایجان.
۳. تحقیقاتی که درباره آثار باقیمانده آذری قدیم به عمل آمده است.
۴. تحقیق درباره لهجههای ایرانی که امروز در آذربایجان وجود دارد.
۵. تحقیق درباره مواد و آثار فارسی و آذری (به طور کلی ایرانی) در زبان کنونی آذربایجان.
مآخذی که برای کسب اطلاعات مفصل از «زبان آذربایجان» میتوان به آنها رجوع کرد، تاجایی که به نظر نگارنده رسیده و در نوشتن این مختصر از آنها استفاده شده، از این قرار است (۱):
۱. الف: مقاله «زبان قدیم آذربایجان» از استاد هنینگ
The Ancient Language of Azerbaijan (Paper read before the Philological Society on Dec. ۴, ۱۹۵۳)
در:
Transactions of the Philological Society ۱۹۵۴, P. ۱۵۸-۱۷۷.
۲. الف: «زبان کنونی آذربایجان» تألیف دکتر ماهیار نوابی، از ص ۲۸ تا ۳۸ در این کتاب اختلاف تلفظ و تغییرات حروف و آواها در فارسی و آذربایجانی با یکدیگر سنجیده شده.
۳. الف: رک فهرست مآخذی که در پایان مقاله محققانه «زبانها و لهجههای ایرانی» از دکتر احسان یارشاطر ذکر شده، مجله دانشکده ادبیات تهران، شماره ۱ و ۲ سال پنجم، ص ۴۳ تا ۴۶. (۲)
۴. ب: «زبان ترکی آذربایجان» از مرحوم عباس اقبال، مجله یادگار، سال ۲ شماره ۳ ص ۹-۱.
۵. ب: «زبان کنونی آذربایجان» تألیف دکتر ماهیار نوابی، مقدمه ص ۲ تا ۲۸. (۳)
۶. ب: «آذری یا زبان باستان آذربایگان» تألیف مرحوم احمد کسروی. این رساله در سال ۱۳۰۹ و ۱۳۵۲ جداگانه و نیز در ضمن کاروند کسروی در سال ۱۳۵۲ به چاپ رسیده است.
۷. ب: «فهلویات ماما عصمت و کشفی به زبان آذری» از ادیب طوسی، شماره سوم سال هشتم نشریه دانشکده ادبیات تبریز، ص ۲۴۱.
۸. ب (۵)
G. Le Strange , The Land of the Eastern, Caliphate, p ۱۵۹
۹. ب: «گویش آذری» پژوهشی از رحیم رضازاده ملک، انتشارات انجمن فرهنگ ایران باستان – ۶، مقدمه.
۱۰. ج: «آذری یا زبان باستان آذر بایگان» تألیف مرحوم کسروی.
۱۱. ج: «فهلویات ماما عصمت و کشفی به زبان آذری به اصطلاح راژی یا شهری» از ادیب طوسی، شماره سوم سال هشتم نشریه دانشکده ادبیات تبریز.
۱۲. ج: «فهلویات مغربی تبریزی» از ادیب طوسی، شماره دوم سال هشتم نشریه دانشکده ادبیات تبریز.
۱۳. ج: «فهلویات زبان آذری در قرن هشتم و نهم» از ادیب طوسی، شماره چهارم سال هفتم نشریه دانشکده ادبیات تبریز.
۱۴. ج: «نمونهای از فهلویات قزوین و زنجان و تبریز) اصل و آوانوشت و معنی غزلی ملمع از همام تبریزی با توضیحات لغوی) در قرن هفتم» از ادیب طوسی، شماره سوم سال هفتم نشریه دانشکده ادبیات تبریز.
۱۵. ج: «زبان مردم تبریز در پایان سدهی دهم و آغاز سده یازدهم هجری»، دکتر نوابی، شماره سوم و چهارم سال نهم نشریه دانشکده ادبیات تبریز.
۱۶. ج: «رسالهی روحی انارجانی»، سعید نفیسی، فرهنگ ایرانزمین جلد دهم دفتر چهارم دی ۳۹۲-۳۲۹.
۱۷. ج: «سندی در باب زبان آذری» از مرحوم عباس اقبال، مجله یادگار سال ۲ شماره ۳ ص ۵۰-۴۳.
۱۸. ج: «یک سند تاریخی از گویش آذری تبریز» از محمد مقدم، ایران کوده شماره ۱۰.
۱۹. ج: «گویش آذری» (متن و ترجمه و واژهنامه رساله روحی انارجانی) پژوهشی از رحیم رضازاده ملک، از انتشارات انجمن فرهنگی ایران باستان – ۶، مقدمه و متن.
۲۰. ج: ایضأ برای رساله مولانا روحی انارجانی رجوع شود به: مقاله «زبان قدیم آذربایجان» از استاد هنینگ، ص۱۵۷ شماره ۲ و ص۱۷۶ شماره ۵.
۲۱. ج: «آثار موجود از زبان آذری» از ادیب طوسی (شامل توضیحات کلی و طبقهبندی آثار موجود از زبان آذری و فهرست واژههای باقیمانده از آن زبان)، شماره ۴ سال نهم نشریه دانشکده ادبیات تبریز.
۲۲. د: «آذری یا زبان باستان آذربایگان» کسروی.
۲۳. د: «نکتهای چند از زبان هرزنی» از منوچهر مرتضوی، شماره سوم دوره ششم نشریه دانشکده ادبیات تبریز.
۲۴. د: «تاتی و هرزنی» تألیف عبدالعلی کارنگ، تبریز ۱۳۳۳.
۲۵. د: «گویش کرینگان» تألیف یحیی ذکاء، ۱۳۳۲.
۲۶. د: «گویش گلین قیه» توسط یحیی ذکاء، فرهنگی ایرانزمین ۱۳۳۶ دفتر اول.
۲۷. ه: مقاله «زبان قدیم آذربایجان» از استاد هنینگ که ذکر آن گذشت به خصوص از صفحه ۱۶۵ به بعد.
۲۸. د: «زبانها و لهجههای ایرانی» توسط دکتر احسان یارشاطر، شماره ۱ و ۲ سال پنجم مجله دانشکده ادبیات تهران، صفحات ۳۵ و ۳۶ و ۳۷ و ۴۲.
۲۹. د: «فعل در زبان هرزنی» از منوچهر مرتضوی، شماره زمستان سال ۱۳۴۱ و شماره بهار سال ۱۳۴۲ نشریه دانشکده ادبیات تبریز.
۳۰. ه: «نمونهای چند از لغت آذری» از ادیب طوسی در دو قسمت:
الف – اسامی قری و شهرها و امکنه، شماره ۴ سال هشتم و شمارههای ۲ و ۳ سال نهم نشریه دانشکده ادبیات تبریز.
ب – کلماتی که در زبان فعلی آذربایجان موجود است، شمارههای ۳ و ۴ سال نهم نشریه دانشکده ادبیات تبریز.
۳۱. ه: «زبان کنونی آذربایجان» تألیف دکتر ماهیار نوابی.
۳۲. ه: «تعبیرات و اصطلاحات و امثال مشترک فارسی و آذربایجانی» از هوشنگ ارژنگی، نشریه دانشکده ادبیات تبریز: شمارههای ۱ و ۲ سال نهم و شماره ۱ سال دهم نشریه.
۳۳. ه: «تعبیرات و اصطلاحات و امثال مشترک فارسی و آذربایجانی» از رفیعه قنادیان، نشریه دانشکده ادبیات تبریز: شماره تابستان سال ۱۳۴۲.
***
چنانکه گذشت زبان کنونی آذربایجان زبانی خاص و ممتاز است که از ترکیب قالب و استخوانبندی زبان ترکی با مواد لفظی و معنوی و روح زبان دیرین ایرانی آذربایجان به وجود آمده است و به طور کلی از سه جنبه قابل مطالعه است:
۱- از لحاظ فونتیک یا طرز تلفظ. طرز تلفظ زبان کنونی آذربایجان ممزوجی از طرز تلفظ آذری قدیم و ترکی و فارسی میباشد و هر سه زبان در طرز تلفظ زبان کنونی تأثیر فونتیک داشتهاند. تأثیر فونتیک زبان فارسی اختصاص به زبان مردم آذربایجان ندارد و زبان فارسی دری که زبان ادبی و کتابتی سر تاسر ایران (و از جمله آذربایجان چه در ادوار قدیم و چه در دوره رواج زبان فعلی) به شمار میرود چه از لحاظ طرز تلفظ و چه از لحاظ مواد در کلیه لهجههایی که زبانزد مردم نقاط مختلف ایران است، کمابیش تأثیر داشته و این تأثیر در زبان طبقه فاضله و باسواد آذربایجان که با زبان فارسی سر و کار مداوم دارند بیشتر محسوس است.
۲- از لحاظ صرف و نحو یا استخوانبندی زبان. علت اینکه زبان کنونی آذربایجان را، با وجود غلبه مواد ایرانی بر مواد ترکی در آن زبان، زبان ترکی مینامند مربوط به همین قسمت یعنی داشتن صرف و نحو و استخوانبندی زبان ترکی است.
٣- از لحاظ مواد تشکیلدهنده لفظی و معنوی زبان. از این لحاظ غلبه با مواد ایرانی (اعم از آذری و فارسی) است. برای مواد لفظی ایرانی که در زبان کنونی آذربایجان وجود دارد باید به منابع و مآخذ مربوط به زبان آذربایجان، که در بالا داده شده، رجوع شود.
از بین عناصر و مواد تشکیلدهنده هر زبان مواد و عناصر معنوی آن دارای اهمیتی خاص است. هر قومی طرز تعبیر و تشبیه و تمثیل خاصی دارد و همین طرز خاص تعبیر و تشبیه و تمثیل است که از آن به روح زبان تعبیر میکنیم. روح زبان را به طور کلی میتوان در طرز تعبیر و تشبیه و تمثیل یا در تشبیهات و استعارات عام (منظور تشبیهات و استعاراتی است که جنبه ادبی و ابداعی نداشته زبانزد عموم اهل زبان است) و تعبیرات و اصطلاحات و امثال خلاصه کرد.
علت اینکه فراگرفتن قواعد صرفی و نحوی و لغات و مواد ظاهر یک زبان کافی برای تکلم فصیح و صحیح به آن زبان نمیباشد همین موضوع «ناآشنایی متکلم به روح زبان» است و اگر کسی به روح یک زبان یعنی طرز تعبیر و تشبیه و تمثیل آن زبان آشنا نباشد تکلم او بدان زبان خالی از تصنع نخواهد بود و گفتار او لطافت و رنگ طبیعی نخواهد داشت.
مردم ایران که در نقاط مختلف این سرزمین پهناور زندگی میکنند و به لهجههای گوناگون زبان ایرانی سخن میگویند با صرف نظر از طرز خاص تلفظ و مصطلحات و تعبیرات مختص به خود دارای طرز تعبیر واحدی هستند و این وحدت طرز تعبیر معلول سه علت است:
نخست اینکه لهجههای مختلف ایرانی از آبشخور واحدی سیراب شدهاند و طبعا طرز تعبیر مشترک ایرانی کمابیش در همه آنها جاری میباشد.
دوم به سبب تأثیر و ورود تعبیرات و اصطلاحات لهجههای مختلف در یکدیگر.
سوم از لحاظ تأثیر دامنهدار زبان دری (فارسی) در لهجههای گوناگون ایرانی، و همین تأثیر روزافزون است که روز به روز از تعدد و امتیاز لهجهها میکاهد و لهجههای مردم ایران را به هم نزدیک میکند.
پس زبان مردم نقاط مختلف ایران با وجود اختلافاتی که لازمه طبیعی لهجههای گوناگون است دارای زمینه و رنگ واحد ایرانی میباشد وهمین زمینه و رنگ ایرانی است که به وضوح در زبان کنونی آذربایجان نیز جلوهگر است و روشنتر از هر دلیلی ریشه و بن و اصل ایرانی زبان آذربایجان را نمایان میسازد.
طرز تعبیر مشترک آذربایجانی و فارسی یا تعبیرات و اصطلاحات و امثال مشترک فارسی و آذربایجانی آیینهای است که از پیوستگی و وحدت زمینهی زبان مردم آذربایجان با زبان دیگر نقاط ایران حکایت میکند و نماینده این حقیقت است که مردم آذربایجان همان گونه میاندیشند و تعبیر میکنند و مثل میآورند که مردم دیگر نقاط ایران. به عبارت روشنتر مردم آذربایجان نیز مثل مردم تهران و شیراز و خراسان گاهگاهی «سری به خانه هم میزنند» و از «پیچیدگی کردن» خوششان نمیآید و «دست باز» را کنایه از جود میگیرند و «سوگند» را «میدهند» و «میخورند» و اگر کینهای در دل داشته باشند بالاخره «زهر خود را میریزند و هرگاه سر گله داشته باشند» سر گلایه را باز میکنند و کسی را که گرسنهطبع است و آز جبلی و پایانناپذیر دارد با وصف «گرسنهچشم» توصیف میکنند و بین «غوره فشاری و آب غوره گرفتن» و «گریستن» رابطه تشبیهی قائلاند و شعبدهبازی را «چشمبندی» میخوانند و کسی را که بدون داشتن استعداد فطری در صدد تقلید از بالاتر و بهتر از خود است و در نتیجه روش خود را نیز فراموش میکند به «کلاغی که میخواهد روش کبک را یاد بگیرد و در نتیجه روش خود را فراموش میکند» تشبیه میکنند و اگر فارسیزبانان «از گُل بالاتر نمیگویند» آنان نیز «از گل سنگینتر نمیگویند» و اگر آزمندان و بُخلای فارسیزبان «از آب کره میگیرند» آنان نیز «از آب سیاه سرشیر میگیرند» و «اشتهای ایشان نیز کور میشود» و از مردم «دورو» بیزارند و مثل مردم دیگر نقاط ایران «مار را به دست دیگران )سید احمد) میگیرند» و چون عازم پیدا کردن جایی که قبلا بدانجا نرفتهاند و آنجا را نمیشناسند باشند «سراغ میگیرند» و همچنان که مردم سر تاسر ایران «عرقچین» به سر میگذارند و با «عرقچین» عرق خود را خشک میکنند آنان نیز «عرق را میچینند». همچنین تصورات و تعبیرات خرافی ایشان (یعنی مردم آذربایجان) نیز با مردم سرزمینهای دیگر ایران یکی است و از صدا کردن آب آمدن مهمان را استنباط میکنند و آب را دلیل روشنایی و شادمانی میدانند و از چشم زدن میترسند و از شورچشمی و تنگچشمی متنفرند و اگر کف دستشان بخارد به فکر پول میافتند و بالاخره مثل مردم سرتاسر ایران آرزومندند که دشمنان ایران «آرزویشان را به گور ببرند».
***
پینوشت:
۱. برای آسانی کار خواننده و جلوگیری از تلف شدن وقت پژوهنده منابعی را که در این فهرست ذکر شده به ترتیب موضوع با علایم زیر مشخص کردهایم:
۱. مآخذ مربوط به «تحقیق زبانشناسی در باره زبان آذری» با علامت الف.
۲. مآخذ مربوط به «تحقیقات کلی درباره تاریخچه و سوابق زبان آذری» با علامت ب.
۳. مآخذ مربوط به «تحقیقاتی که در باره آثار باقیمانده آذری قدیم به عمل آمده است» با علامت ج.
۴. مآخذ مربوط به تحقیق درباره «لهجههای ایرانی که امروز در آذربایجان وجود دارد» با علامت د.
۵. مآخذ مربوط به «تحقیق در باره مواد و آثار فارسی و آذری به طور کلی ایرانی (در زبان کنونی آذربایجان)» با علامت ه.
ذکر این نکته لازم است که در این فهرست فقط به کتابها و مقالاتی که در سالهای اخیر تألیف شده اشاره رفته و از مآخذ قدیمه که در آنها ذکری از زبان آذربایجان به میان آماده صرف نظر شده است.
۲. به بعضی از مآخذی که در فهرست مآخذ مقاله آقای دکتر یارشاطر یاد شده در این فهرست به طور جداگانه اشاره کردهایم.
۳. از بعضی منابع که حاوی موضوعات مختلف میباشند برای آسانی استفاده خواننده چند بار یاد شده است. مثلا کتاب «زبان کنونی آذربایجان» که شامل مطالبی راجع به موضوعات بخش الف و ب و ه میباشد سه بار در این فهرست ذکر شده.
۴. افزوده شود به این مآخذ، مدارک زیر که در آنها به زبان آذری قدیم (زبان قدیم آذربایجان (اشاره شده است:
معجم البلدان چاپ مصر ص۱۶۰ – معجم الأدباء چاپ مصر ج۳ ص۱۳ – التنبیه والاشراف چاپ بغداد ص ۶۷ و ۶۸ – صوره الارض چاپ لیدن ص ۳۴۸- احسن التقاسیم چاپ لیدن ص ۲۵۹ – الفهرست چاپ مصر ص ۱۹ – نزهت القلوب چاپ لیدن صفحات ۶۲ و ۸۵ و ۸۷ و ۹۳.
***
برگرفته از: گروه نویسندگان (۱۳۵۳)؛ چهره آذرآبادگان در آیینهی تاریخ ایران؛ تبریز: دانشگاه آذرآبادگان.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر