۲۹ بهمن ۱۴۰۰

اسپندگان جشن پاسداشت زن، زمين، زايش، و زندگی

از هزاران سال پيش، در آن هنگامه‌ای كه ديگران زن را تنها يک رتبه بالاتر از برده می‌دانستند، حتا در آن روزگاری كه ديگران،‌ دخترانشان را زنده به‌گور می‌كردند، ايرانی زن را كدبانو می‌خواند و ارج می‌گذاشت.

امروز هم بايد به ماه اسپند، به زمين بارور، و به زنی كه مادر است، انديشيد و بيش از پيش بايد به انديشه‌ای انديشيد كه ماه اسپند را برای ارج‌گذاری به زن برگزيد.

اسپند واژه‌ای پارسی است برگرفته از واژه‌ی سپنته‌آرمييتی به چم فروتنی، بردباری، نيک، و سپند (مقدس).

سپنته‌آرمييتی، سپندارمز، اسپندارمز يا اسپند،‌ نام واپسين ماه سال است و نام پنجمين روز هر ماه در ماه‌های سی روزه‌‌ی ايرانی برپايه‌‌ی گاهشمار (تقويم) باستانی ايران.

ايرانيان از ديرباز در روز اسپندارمز از ماه اسپندارمز يعنی روزی كه نام ماه با نام روز برابر می‌شد، جشن بزرگداشت جايگاه زن و صد البته جشن پاسداشت جايگاه زندگی را به‌پا می‌داشتند چراكه به باور ايرانيان، روز اسپندارمز از آن امشاسپند (پاكان جاويد) اسپندارمز است كه خويشكاری‌اش (وظيفه‌اش) در جهان مادی نگهبانی و پاسداری از زمين است و در گونه‌‌‌ی مينوی‌اش، نماد بردباری، فروتنی، عشق و فداكاری است.

سپندارمز، فرشته‌‌ی پاسدار زمين است، زمينی كه خويشكاری باروری و زايش را بر ‌دوش دارد همانند زنان كه زندگی می‌زايند، همانند زنان كه بردبارند و فروتن، همانند مادران كه عشق می‌ورزند و مهر می‌آموزانند.

شايد بايد بيشتر انديشيد، آخر چه شد كه نام واپسين ماه سال، نام واپسين ماهی كه زمين به خود می‌آيد و نرم‌نرمک، زندگی می‌روياند، اسپند شد.

هيچ‌چيز اتفاقی نيست، اين‌كه ايرانی زن و مرد را برابر می‌دانسته و زن را در ماهی گرامی می‌داشته و می‌دارد كه متعلق به زمين است، ماهی كه در معنای واژگانی‌اش، زن را می‌شود ديد، بردباری و فروتنی‌اش را،‌ مهر و عشقش را، اتفاقی نيست در ورای آن انديشه‌ای ژرف نهفته است.

همه‌چيز از روی انديشه بوده است. زن با مرد برابر است و برابر بوده است اين يک شعار نيست، اين يک ادعا نيست. اين واقعيتی است كه ايرانی از هزاران سال پيش نه در گفتار كه در كردار، نشان داده است با بزرگداشت و با پاسداشت زندگی. جشن سپندارمزگان يا اسپندگان، نمودی است از اين انديشه‌‌ی برابر‌بين.

از آن روزی كه ماه اسپند، اسپند شد، از آن ‌روزی كه گوش‌های نياكانمان برای شنيدن نجوای رويش زمين تيز شد و از آن روزی كه نيای من‌و تو در انديشه‌‌ی رويش و باروری به زن، به مادر، به مهر و به زندگی دست‌يافت، هزاران سال می‌گذرد اما هنوز هم، هرسال، ماه اسپند كه می‌آيد، روز جشن اسپندگان كه فرا می‌رسد با نام‌های گوناگون، می‌توان شادمانی مردمان جای جای ايران را برای جشن پاسداشت جايگاه زن ديد.

هنوز هم می‌شود، جشن پاسداشت مادرانی كه هزاره‌های پياپی در دامن، گل‌ پرورده‌اند و با پرورده‌هايشان، ايران را پاس داشته‌اند، ديد.

29 بهمن‌ماه، روز جشن زمين، زايش، زن، و زندگی است. 29 بهمن‌ماه، در گاهشمار باستانی ايران، پنجمين روز از ماه اسپند است.

جشن اسپندگان كه می‌رسد، مردان، كارهای بانوی خانه را انجام مي‌دهند تا كدبانو، لختی بياسايد، از همين‌روی گهگاه در بخش‌هايی از ايران، اين جشن را مردگيران می‌نامند و البته در برخی نوشته‌های تاريخی مزدگيران، خوانده‌شده، به اين معنا كه مردان به زنان پارسايشان و فزرندان به مادران گل‌پرورشان، پيشكشی می‌داده‌اند تا شايد اندكی از آن‌همه مهر و بردباری مادر را كه همچون زمين، زندگي می‌بخشد، پاس بدارند.

گوش‌هايتان را تيز كنيد، صدای بيدار شدن زمين را می‌شنويد؟ اسپندگان است، يک شاخه گل برای او كه آموزگار عشق است، بسنده است، البته اگر با مهر به او كه سرچشمه‌‌ی مهر است، پيشكش شود و شايد پيشكشي در كار نباشد و تنها به رسم نياكان از او بخواهيم كه لختی بياسايد.

گوش‌هايت را تيز كن، صدای بردبارانه‌‌ی زندگی را خواهي شنيد و اگر چشم‌هايت را باز كنی، كدبانوی ايرانی را خواهی ديد.

اسپندگان خجسته باد!




امرداد - ميترا دهموبد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر