۳۰ بهمن ۱۴۰۰

مادر بی‌مرگ نیکو پیکرم: سخنی درباره‌ی ارج و جایگاه زبان پارسی

زبان شکرّین و هنرین فارسی تنها نامش را از بخشی از ایران به نام فارس می‌گیرد، نه تباری به نام فارس.


ای وطن همواره ما را دلبری

مادری و خواهری و دادری

برترینی از همهٔ سوی زمین

بهترینی از همه روی زمین

مادرم همواره رویت دیده است

عاقبت خاکت تنش پوشیده است

هر شکوفه‌ات چشم او بشمرده است

در بر تو زاده است و مرده است

مادرم مرده‌ست و تویی مادرم

مادر بی‌مرگ نیکو پیکرم

نام سرایندهٔ سرودهٔ بالا «نعیم فراشری» (۱۸۴۶-۱۹۰۰ ترسایی) است. سخن‌سرای بزرگ آلبانی که در استانبول آموزگار زبان فارسی بوده است. ۲۶ سروده به زبان فارسی در وزن مثنوی معنوی مولانا درپیوسته است. برادر وی، «شمس‌الدین سامی» نمایشنامه‌ای به نام «کاوه» یا «داستان قیام ایرانیان بر ضد ضحاک تازی» نگاشت که به بزه نوشتن آن به طرابلس رانده شد. این دو برادر به همراه برادر بزرگ‌ترشان «عبدالله حسنو، عبدل‌بیگ» از رهبران میهن‌پرست آلبانی در برابر عثمانی بودند.

نغز آنکه هم زبان شور و ادب میهن‌پرستان آلبانی در اروپا و هم زبان ادبی و هنری و دیوانی عثمانیان هر دو فارسی بوده است[۱].

ابن‌بطوطهٔ مراکشی شصت سال پس از درگذشت سعدی در چین سوار بر زورقی، ترانه‌ای را که زورق‌بان برای دل خویش و به پاس دم و خواهش دل خود می‌خوانده، برنگاشته است. بریده‌ای از چکامه‌ای از سعدی شیرازی‌ست:

«تا دل به مهرت داده‌ام، در بحر فکر افتاده‌ام

چون در نماز استاده‌ام گویا به محراب اندری»

(پیشنهاد: برنامهٔ شاخه گل ۴۲۳ با آواز شادروان فاخته‌ای را در افشاری بنیوشید)

نمونه‌ها از روایی زبان فارسی چونان زبانی ادبی و دانشیک بسیارست. چندانکه دفترها می‌توان نوشت. بنا بر گزارش «حساب دفترلری» و «مخالفات دفترلری» و «هدیه دفترلری» و دیگر سیاههٔ کتابها در موزهٔ کاخ توپقاپوسرای استانبول، از بین کتابهای فراوان به زبان فارسی، «شاهنامه فردوسی» بیش از همه و پس از آن «خمسهٔ نظامی»، «سعدی» و جامی و عطار و «دیوان حافظ» در میان مردمان و دیوانیان عثمانی بس روایی داشته است تا حتی «مجالس العشاق» پر از داستانهای تودگانی و نسخهٔ فارسی «عجایب‌المخلوقات» زکریای قزوینی و «تاریخ طبری» [۲].‌ در همین دوران خودمان که اورهان پاموک داستان دلکش «نام من سرخ» را گرچه به زبان ترکی نوشته ولی یکسره بر بنیاد تاریخی خوشنویسی و نگارگری سروده‌های فارسی پی ریخته است.

در هند پیش از چیرگی انگلیسها و حتی تا دیرزمانی پس از آمدن آنان نیز زبان فارسی به گستردگی روایی  داشته است. از فرمانروایان و شاهان هند بوده‌اند که فرهنگ فارسی نوشته‌اند. تنها در نیمروز هند در دکن، فرهنگهایی چون «برهان قاطع» و افزوده‌هایی بر آن چون «برهان جامع» و «قاطع برهان» و «ساطع برهان» و … و نیز «فرهنگ آنندراج» و «گنج‌نامه» فرهنگی برای واژگان شاهنامه و «خزانه‌اللغات» نوشتهٔ بانو «شاه‌جهان بیگم» و «فرهنگ محتشمی» و «آصف‌اللغات» و «ارمغان آصفی» و «فرهنگ نظام»  نوشته شده‌ است [۳]. بماند فرهنگهای بسیار دیگر چون «فرهنگ قواسی» و «دستور افاضل» و «مشرف‌نامه» و …و نیز فرهنگهای گرانسنگی چون «فرهنگ جهانگیری» و «فرهنگ رشیدی» و حتی فرهنگ واژگان گفتاری چون «گنجینهٔ مصادر» و فرهنگهای ویژهٔ دیوان‌های سروده و سرواد چون «لطائف اللغات» فرهنگی برای دیوان‌های خاقانی و حافظ و مانند آن [۴].

هر چه نباشد فرهنگ‌نویسی سنتی دیرپا در زبان فارسی و بویژه در فارسی نو است. اسدی توسی فرهنگ خود را پس از ۴۵۸ مهی نگاشته است، نزدیک به پانصد سال پیش از پیدایش زبان انگلیسی نو!

زبان شکرّین و هنرین فارسی تنها نامش را از بخشی از ایران به نام فارس می‌گیرد، نه تباری به نام فارس.

زبان فارسی در بین زبانهای ایرانی از شاخهٔ هندوایرانی زبانی‌ست که به‌گونهٔ طبیعی و نه با زور در گذر هزاران سال بالیده است و از این رو ویژگیهای بس‌کاربردی زبانشناختی از همهٔ زبانهای ایرانی را ‌‎‎‎‎در خود دارد.

زبان فارسی در تاریخ خود زبانی شده است یکسره زبانی. زبانی‌ست زدوده از هنجارهای نازبانی که از دیگر جای فرهنگ بر زبان می‌توانستند سوار شد. نمونه را در گذر از فارسی باستان به فارسی میانه نرینگی و مادینگی و شمار دوتا از زبان زدوده شده است. زبان فارسی زبان همهٔ ایرانیان است و در بالش و گسترش آن همهٔ ایرانیان دست داشته‌اند و برآیند این فراگیری پرباری و گونه‌گونی ادب فارسی است، آنچنانکه کمتر زبانی در گیتی چنین ‌‎‎‎‎گنجینه‌ای دارد.

زبانهای فرنگی در سنجش با زبان فارسی نوزادی را می‌مانند که همهٔ دگرگونی‌ها و وَردشهایی را که زبان فارسی چه در گذر از فارسی باستان به میانه و چه در گذر از فارسی میانه به فارسی نو و چه در زندگانی فارسی نو، پسِ پشت نهاده، هنوز پیش رو دارند [۵]. بنا بر دربایست «افزونگی» در زبان‌شناسی، ساختارهای زبانی باید بس استوارتر از کمینه‌ای باشند که برای دریافت تک‌تک واژگان نیازست. به‌گونه‌ای که در بیان گزاره‌ها و آمدن زنجیرهٔ واژگان، شنونده بتواند واژگان را از هم به‌آسانی دریابد و آنها را در هم آمیخته نیابد [۶].

در فارسی هم واکه‌ها و هم همخوانها نیک از یک جدا گشته‌اند و به آسانی می‌توان آنها را دریافت. این ویژگی زبان فارسی، آن را همه‌دریافت کرده است. به‌گونه‌ای که دیگر زبانهای بومی همان ریخت کهن خود را نگاه داشته‌اند ولی فارسی که زبان مشترک همه ایرانیان است، در زندگانی خود نیک سخته و به سود خوش‌خنیایی و تیزدریابی و همه‌دریافتی پرداخت خورده است. زبانهای فرنگی مانند انگلیسی هنوز درگیر همخوانهایی مانند همخوان سایشی دندانی بی‌واک th است که در فارسی نو در دو همخوان دندانی بَجی واکدار «د» و همخوان دندانی بَجی بی‌واک «ت» نیک از هم جدا شده است. تا روزگار سعدی همچنان «ذال معجمه» به‌ کار می‌رفته است. همچنانکه در دیگر زبانهای ایرانی، مانند لری می‌توان این همخوان را یافت. در همهٔ زبانهای شاخهٔ ژرمنی مگر انگلیسی و ایسلندی نیز این همخوان سایشی دندانی بی‌واک th پرداخت خورده و از بین رفته است.

در برخی دیگر از زبانهای فرنگی گرفت‌وگیر کار بیشتر است. در زبانی مانند سوئدی، از شاخهٔ زبانهای ژرمنی اباختری، همچنان بین همخوانهای «ش» و «ه» و «خ» آمیختگی فراوان است.

آشکار است که زبانهای فرنگی که چنین دگرگونیهای از سر می‌گذرانند، آنچنان می‌شوند که گویشور امروزی آن زبانها نمی‌تواند نوشتار پانسد سال پیش را دریابد. این زبانها در برابر زبان فارسی نوزاد هستند. چرا که زبان فارسی این دگرگونیها را دیری‌ست از سر گذرانده است. بدین‌گونه فارسی نه‌تنها زبان همهٔ ایرانیان شده است که چتر نگاهبان زبانهای بومی ایران هم در برابر زبانهای کشنده‌ای چون انگلیسی می‌باشد.

آن زمان که فردوسی شاهنامه را در چکاد زیبایی زبان فارسی می‌سرود خبری از بسیاری از زبانهای فرنگی نبود.

فریفتگان شکسته‌گویی‌های یاوه‌پراکنی بریتانیا باید بهوش باشند و بآژیر که اگر -زبانم بریده باد- فارسی از همگانی بودن بیفتد زبانهای دیگر دربرابر زبانهای بیگانه به چشم برهم‌زدنی خواهند مرد.


 آبشخورها:

۱) زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی، محمدامین ریاحی، ۱۳۶۹، شرکت انتشاراتی پاژنگ

۲) Laie Uluç, « Ottoman Book Collectors and Illustrated Sixteenth Century Shiraz Manuscripts », Revue des mondes musulmans et de la Méditerranée [Online], ۸۷-۸۸ | September ۱۹۹۹, Online since ۱۲ May ۲۰۰۹, connection on ۱۱ February ۲۰۲۲. URL : http://journals.openedition.org/remmm/۲۹۹ ; DOI : https://doi.org/۱۰.۴۰۰۰/remmm.۲۹۹

۳) فرهنگ‌نویسی فارسی در هند جنوبی (دکن)، ابوالقاسم رادفر، کهن نامه ادب پارسی سال چهارم زمستان ۱۳۹۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۰)

۴) فرهنگ‌نویسی در هند و پاکستان، شهریار نقوی، ارمغان دوره بیست و نهم تیر و مرداد ۱۳۳۹ شماره ۴ و ۵

۵) پرنیان پندار (جستارهایی در ادب و فرهنگ)، میرجلال‌الدین کزازی، ۱۳۷۷، انتشارات روزنه

۶) زبان‌شناسی، پی اچ متیوز، برگردان: حشمت‌الله صباغی، نشر فرهنگ معاصر

 



پارسی انجمن - حمیدرضا رضازاده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر