دربارهی نوروز سخن بسیار است. آیینهای نوروز سه فرود آمدنگاخ (:مرحله) دارد که هر سه با هم نوروزگان را برپا میسازند.
1- پیشانوروز (پایان سالِ کهنه) 2- جشن ویژه (نوروز بزرگ) 3- پسا نوروز (سال نو)
1- پیشا نوروز: این گام برومند با افروختن آتش چهارشنبه آخر سال و شستشو و پاک کردن خانمان و مردمان آغاز میشود. آتش و آب هر چیز را پاک و پسندتر میسازد و نازندگی اهریمنی را میراند.1 به باور برخی، آتش نماد فرّکیانی و آب نماد فرّایرانی 2 و شاید بهره از هر دو، پیوستگی نمادین فرمانروایی زمینی و مردمان باشد. این خویشکاریها، فروهر مُردگان را شادمان مینماید و یادآور آفرینش دوباره هستی و پی در پی بودن آن در سالیان بسیار پس از تازش اهریمن و یارانش در ازل است 3 و امید باورمندان به رستاخیز و فرشگرد شکوفا میشود.4 ایرانیان کهن، باور داشتند که اورمزد، آدمی را در همین 5 روز پایان سال آفرید ویزش سوشیانس در فرشگرد نیز در همین روزها خواهد بود،5 پس بیگمان از دیدگاه آنان، نوروزگان، جشن آفرینش و تن پسین است. هفت درخوان نوروزی، باوری همگانی است اما در آن بیشتر از هفت نشانه هست و دگرگونی نمادها در درازنای تاریخ به ویژه به شوند تازش بیگانگان دوراز هوشمندی (ذهن) نیست و هنوز باورهای کهن ایرانیان در جان و تنِ آنها آشکار و نهفته است. اکنون به بررسی برخی از این نمادها میپردازیم.
الف) اسپند: هنوز در بسیاری از سرزمین جنوب و مرکزی ایران، این گیاه دَشتی نامیده می شود. به باور نگارنده، سپند صفت گیاه بوده زیرا در آتشکدهها و خانمانها برای راندن اهریمنان سوزانده میشود. بنابر نیاز، آنگاه جانشین نام گیاه شد و میتواند نماینده امشاپسند سپندارمزد، دختر اورمزد، که نشانه باروری خاک و کشور باشد.6 او مادَر سایر ایزدان مانند آذر نیز هست.7 دشتی شاید دیرینگی کهنتری داشته زیرا در آیین مهر، تازه واردان را با بخور گیاهانِ سپند، پالایش میکردند. 8 دشتی پیوندی بین خاک و آتش است؛ بین سپندارمزد و آذر.
ب) سبزه: رویاندن دانه ها در آوندهای (ظروف) سفالین هر چند بخشی از آیین های کشاورزی و مُروا (تفّال) زدن فراورده های کشتکاری اما نمادی از نوگشتن دوره ای جهان و آدمی نیز هست.9 در استوره آدونیس با آفرودیت و پرسفونه نیز، رومیان پس از جوانه زدن دانه ها در سبدها و پایانِ آیین، سبدها را به دریاها و چشمه ها می افکندند. 10 11 12
چنین رویشی در سیزده بدر ایرانیان نیز انجام می شود.
پ)سکّه: هر چند زندگانی درازی در تاریخ بشر ندارد ولی می تواند نشانه ایزدمهر و همبستگی و یگانگی پیروان او باشد. 13 سکّه گِرد است و یکی از نیرومندترین نمادهای دینی، دایره است. 14 در وندیداد نیز یکی از چیزهایی که اورمزد به جمشید می بخشد گِرده (حلقه) ای زرّین است. 15
ت) ماهی: امروزه زنده آن در تنگ بلورین را رویه ای بیگانه می پندارند اما در باورهای سومری، ماهی در گلدانِ آب، نشانه ایزدبانوی نانشه- دختر ایزدبانوی ائا و ایزداِنکی- بوده پدر و مادر او، هر دو نماد آب و چشمه ها بودند 16 و نانشه نیز در اولین روز سال نو به داوری مُردگان می نشست. 17 18 اهمیت آب در باورهای کهن و کنونی ایرانی بر کسی پوشیده نیست و ماهی همچنین یکی از نشانه های میترایی بود که وارد مسیحیت هم شد. 19 هنوز هم در خانواده های باورمند پختن ماهی پلو در شب نخستین نوروز وجود دارد.
ج) تخم مرغ: نشانه آفرینش آسمان است. آسمان در باورِ مزدیسنان نخستین آفرینش اورمزدی است که همه آفریدگان درون آن هستند. دژ مانند و از گوهر آسمان آب آفریده شد. 20
2- جشن ویژه (نوروز بزرگ)
این گام در کنارِ خوان نوروزی آغاز می شود. 12 روز نخستین نوروز در سال نو، به چم (معنی) سنجیدن دوازده ماه سال. بر اساس روزهای دوازده گانه است. در ادواری کهن تر باور این بود که روانِ مُردگان در 12 روز نخستین سال نو به خانمانشان باز می گردند. 22 اما ایرانیان آن را به روزهای پایانی سال کهنه بُردند زیرا مُردگان به سالِ کُهنه وابسته هستند و شادی زندگان در سال نو به مُردگان برتری دارد. روز ششم سال نو، ششم فروردین، روزِ اورمزد خدای بود و بر اساس کتاب های دینی زردشتیان، در همین روز، اهورامزدا، رَستاخیز و تن پسین کند و جهان بی مرگ و بی زرمان (پیری) و بی بیش (بی رنج) و بی پتیاره شود. 23
3- پسانوروز
با سیزده بدر آغاز می شود. این روز، وابسته به سالِ نو است زیرا نوروز بزرگ، بینابین هر دو است. در سیزده بدر مردمان به دشت و مَرغزارها می شتابند و رهایی صد درصد خود از سالِ گذشته را بیان می کنند.
نوروزگان از اول تا پایان کتابی بی رخنه (بی عیب) از باورهای زیبای ایرانی است که نیاکان خردمند ما، آن را سامان دادند. نوروزگان جشنی برای همه بشریت و نژادهاست و هر نمادی از آن در جای دُرُست خود قرار دارد. در کُنه بسیاری از جشن های دیگر مردمانِ جهان می شود مردانگی یا شاید زنانگی بیش از اندازه مشاهده کرد ولی نوروز چنین نیست. باشد که پاسدار ارزش های نیک نیاکانمان باشیم. نوروزگان خجسته باد.
یاری نامه:
1- ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت، چاپ امیرکبیر، تهران، 1389، رویه 331
2- هاشم رضی، دانشنامه ایران باستان، جلد سوم، چاپ سخن، تهران، 1381، رویه 1680
3- بندهش فرنبغ دادگی، مهرداد بهار، توس، 1390، رویه های 39 تا 42
4- میرچاالیاده، استوره بازگشت جاودانه، ترجمه دکتر بهمن سرکاراتی، طهوری، تهران، 1384، رویه 75
5- هاشم رضی، همان، رویه 1537
6- همان، رویه 1372
7- همان، رویه 1372
8- مارتین و رمارزن، آیین میترا، ترجمه بزرگ نادرزاد، چشمه، چاپ هفتم، تهران، 1387، رویه 8
9- ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، همان، رویه 330
10- ف. ژیران و ل. دلاپورت و گ. لائوکه، اساطیر آشور و بابل، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور، کاروان، تهران، 1382، رویه های 163 و 164
11- آرتورکریستین سِن، نمونه های نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه های ایران، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی، چشمه، چاپ چهارم، تهران 1389، رویه 476
12- استیوارد پرون، اساطیر روم، ترجمه باجلان فرخی، نشر اساطیر، تهران، 1381، رویه 161
13- هاشم رضی، جلد چهارم، رویه های 2063 و 2064
14- جوزف کمبل، قدرت اسطوره، مترجم عباس مخبر، نشر مرکز، تهران، 1377، رویه 314
15- جیمس دارمستتر، مجموعه قوانین زردشت یا وندیداد، مترجم دکتر موسی جوان، چاپخانه رنگین، تهران، 1342، رویه 36
16- اساطیر آشور و بابل، همان، رویه 83
17- ساموئل کریمر، الواح سومری، مترجم داوود رسایی، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، 1385، رویه 91
18- شهلا لاهیجی و مهرانگیزکار، شناخت هویت زن ایرانی در گستره پیش از تاریخ و تاریخ، روشنگران، تهران، 1371، رویه 195
19- هاشم رضی، همان، رویه های 2049، 2050
20- بندهش فرنبغ دادگی، مهرداد بهار، توس، 1390، رویه های 39 و 40
21- میرچاه الیاده، همان، رویه 76
22- همان، رویه های 79 و 80
23- گزیده های زادپسرم، محمد تقی راشد محصل، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، 1366، بندهای 59 و 60، رویه های 69 و 70
رضا صالحیان کوشکقاضی کارشناس ارشد تاریخ باستان از دانشگاه تهران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر