پیوند و آشتی میان ایران و روم در زمان یزدگرد یکم این فرصت را به سپهبدهای ایران داده بود که بنشینند و پس از نزدیک به دو سده، با آگاهی به رخدادهای جهان آن زمان و هراسهای تازه، با بهرهگیری از تجربهی گذشته به نوسازی سازمان ارتش بپردازند.
برپایهی سازمان تازه که ریزگان آن در پروندههای بایگانی جابجا شده از قسطنطنیه به رم در سال 2012 شاهنشاهی آمده است، نیروهای مسلح ایران به چهار ارتش بدین پایه بخش شده بودند:
ارتش یکم؛ پایگاه فرماندهی در شهر مَرو. یگانهای این ارتش میبایست از کوچیدن و یا دستدرازی مسلحانه تیرهی زرد و نیمه زرد ساکن شمالشرقی آسیای مرکزی و شمالغربی چین، آلتائیکها، به این سوی سیردریا (سیحون) جلوگیری کنند. هیچگاه و در هیچ پیمانی از یگانهای این ارتش جز در همان سرزمین نمیبایست بهکار گرفته میشد، زیرا که از دید برنامهریزان این سازمانبندی، ورود تیرهی یادشده که تمدنی پسمانده و خو و منشی سست و زبون داشتند به گسترهی ایرانزمین نه تنها دستدرازی به مرزوبوم بود بلکه ویرانگری فرهنگی برگشتناپذیر بشمار میرفت. یگانهای نامور به مرزبان که پیشتر پدید آمده بودند و در مرزهای شمالشرقی مستقر بودند میبایست به این ارتش بپیوندد. در این ارتش، نسبت سوار و پیاده یک و دو بود.
ارتش دوم؛ پایگاه چرخنده. یگانهای این ارتش یکسان به دو سپاه بخش و در دو سوی دریای گرگان (دریای مازندران ـ دریای قزوین، کاسپین) جایگیر و از دربند قفقاز تا گذرگاه داغستان و نقاط رخنه خزرها در غرب آرال (شرق دریای مازندران) نگهبانی میکردند. یگانهای این ارتش به نسبت چهار و یک سوار و پیاده باید بودند.
ارتش سوم ؛ پایگاه تیسفون (جنوب بغداد)، این ارتش از مرزهای غربی و شمالغربی و پایتخت نگاهبانی میکرد و بازدارندهی رومیان در هنگام یورش ناگهانی؛ تا رسیدن ارتشهای دو و چهار بود.
ارتش چهارم؛ پایگاه سپاهان (اصفهان). این ارتش کمکی، برای دوراندیشی هوشیار بود و جز آن بخش از این ارتش که در سیستان و «قندهار امروز» پابرجا بود، برای یاری به ارتشهای دیگر راهی میشد. مرکز فرماندهی این ارتش در هنگام جنگ به آمادهسازی نیرو و گردآوری و آموزش گمارده میشد. نسبت رده ها نیز دگرگون بود.
این بخشبندی نشان میدهد که گزندی در پارس (فارس امروز، کرمان و یزد، مکران و جزایر ) وجود نداشت.
این سازمان تا پایان فرمانروایی ساسانیان به مدت نزدیک به دوونیم سده دگرگون نیافت. همین انعطافناپذیری این سازماندهی از شوندهای شکست ایران از تازی شد و یزدگرد سوم ارتش یکم را به کمک نخواست، بلکه خود پس از شکست نهاوند به سوی پایگاه این ارتش در مَرو رفت که همانجا کشته شد و پسر او هم نتوانست یگان پایا (:ثابت) ارتش چهارم در سیستان را بهکار گیرد. پس از فروپاشی ارتش یکم بود که اقوام غُز، سلجوقیان و تیرهها پیرامون ماورالنهر کوچ کردند.
امرداد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر