۲۶ آذر ۱۳۹۹

سلطان رجب نوعثمانی، تبریز را می‌خواهد!

شعرخوانی اردوغان در رژه‌ی پیروزی نظامی ارتش ترکیه و باکو، آن‌هم در آستانه‌ی هفتادوچهارمین سالگرد نجات آذربایجان از تجزیه و بیرون انداختن مزدوران شوروی به باکو در 21 آذر بی‌تردید اتفاقی و بی‌برنامه نبوده و آنانی که سرودن شعر متداول میان تجزیه‌طلبان پان‌ترکیست ایران ازسوی بالاترین مقام فرماندهی پان‌ترکیست‌های جهان را تصادفی و بی‌اهمیت و یا سوء‌تفاهم؟! معرفی می‌کنند، قطعا یا از پیشینه‌ی دسیسه‌چینی‌های متعدد و متنوع ترکیه ۹۷ ساله برای تجزیه‌ی آذربایجان چندهزارساله ایران نا‌آگاهند یا خود را به ناآگاهی می‌زنند!

نگارنده در یادداشت 16 مهر 1399 نشریه‌ی امرداد، در روزهای نخست آغاز منازعه هشدار داده که ضروری است دولت ایران با تحرک بیشتر، نقش تاریخی و هژمونی منطقه‌ای خود را احیا نماید و کوشش‌های خود را برای قطع دخالت و حضور نظامی ترکیه در منطقه نخجوان به‌کار بندد چرا که نخجوان از سال 1921 و پیمان قارص همواره مورد طمع اشغال توسط ترکیه قرار داشته و افزون‌بر اینکه دور از صحنه‌های نبرد قره‌باغ است، حضور نیروهای نظامی ترکیه در آن، تهدیدی مستقیم علیه امنیت ملی و یکپارچگی سرزمینی(:تمامیت‌ ارضی) ایران به‌شمار می‌رود.
اگر وقایع زیر درباره‌ی دسیسه‌های بی‌سروصدای دشمنان همبستگی ملی و تمامیت ارضی ایران را در کنار هم قرار دهیم، قطعا به نتیجه هشدار دهنده‌ای خواهیم رسید:
۱- حضور شتابزده‌ی الهام علی اف و همسر تبریزی‌اش با لباس کامل نظامی در نقطه‌ی صفرمرزی مناطق تازه بازپس گرفته شده از قراباغ با ایران در کنار پل خدا‌آفرین و شستن دستان در آب رود ارس، درست در دیدرس پست نظامی مرزبانان ایرانی که با شیطنت رسانه‌ای و جهت‌دار ماموران خبرگزاری آناتولی ترکیه در ایران همراه بود.

2- سرودن ابیاتی تحریک‌آمیز از شعر ارس به عنوان اسم رمز واگرایان پان‌ترک توسط اردوغان، هم‌زمان با اعلام مهیج نام ارگ تبریز و کوه سبلان اردبیل در کنار مناطق بازپس گرفته شده قراباغ توسط بوقچی باکویی از بلندگوی مراسم رژه پیروزی و لبخند رضایت و تایید الهام علی اف در پخش مستقیم در برابر دوربین‌های تلویزیونی، دقایقی پس از ادعاهای ارضی علنی در سخنرانی علی اف نسبت به خاک ارمنستان و اعلام این که ایروان، دریاچه سوان و زنگزور ( منظور استان سیونیک ارمنستان که نخجوان را از خاک اصلی جمهوری باکو جدا می‌کند) هم سرزمین‌های تاریخی جمهوری باکو هستند!
البته واکنش بلافاصله و پرقدرت و کوبنده همه‌ی اقشار سیاسی و اجتماعی ملت ایران و برخی مقام‌ها از جمله وزیرخارجه جمهوری اسلامی ( و البته در جای خالی اعلام موضع قاطعانه رییس جمهوری اسلامی)، سبب دستپاچه شدن دولت ترکیه برای توجیه و بی‌اهمیت نشان‌دادن سخنان تجاوز‌گرانه‌ی اردوغان شد که در این میان، وزیر خارجه ترکیه، مولود چاوش اوغلو در موضعی انفعالی، به صورت تلفنی این ادعای مضحک را به آقای ظریف داد که اردوغان فکر کرده شعر “آراز آراز (ارس ارس) مربوط به قراباغ و منطقه لاچین است. ” (!!) ولی چاوش اوغلو جواب نداد که چه ربطی میان رود ارس در مرز ایران با لاچین در فاصله‌ای دور در محل اتصال ارمنستان و قراباغ وجود دارد؟! و از دیگرسو او توضیح نداد که مگر «ارک تبریز و کوه سبلان» هم بخشی از قراباغ بوده‌اند که نامشان در رژه‌ی مشترک ترکیه و باکو برده شد؟!
شوربختانه این روزها بودند کسانی که می‌گفتند افکار عمومی ایران در مورد شعرخوانی و نیت اردوغان زیاده‌روی کرد. در حالی‌که افکار عمومی هوشیار ایران فراموش نکرده است که همین اردوغان گجستک 3 سال پیش یعنی در آوریل ۲۰۱۷، با زبان تهدید و ارعاب در یکی از شبکه‌های تلویزیون کشورش گفت: «ایران به دنبال گسترش ملی‌گرایی فارسی در عراق است. در ایران آذری‌ها هم هستند ولی الان فارس‌ها غالبند، خواهیم دید که این می‌تواند تغییر کند.»
این درحالی است که شعرخوانی توسعه‌طلبانه ترکیه‌ای‌ها علیه تمامیت ارضی ایران ، پیشتر هم سابقه داشته از جمله خواندن شعری از زلیم‌خان یعقوب، شاعر شوونیست پان‌ترکیست در برابر عبدالله گل رییس‌جمهور وقت ترکیه و مسوولان ۶ جمهوری ترک‌زبان دیگر در سال ۲۰۰۹ میلادی که عامدانه نام تبریز در آغاز این شعر خوانده شد و در انتهای شعر چنین عباراتی توسعه‌طلبانه و نژادپرستانه‌ای آمد:
« با سه روز یا پنج روز دیر و زود، اول و آخر دنیا برای ما ترک‌ها خواهد شد. سوگند اول و آخرمان توران است، نشان‌دهنده این هم پیغمبر و قرآن است. ایلات اغوز یکی خواهند شد و بر ترک تعظیم خواهد شد.»
3- سخنان گستاخانه و توهین‌آمیز رییس مجلس ترکیه به ملت ایران در پاسخ به واکنش ایرانیان به گستاخی‌های ضدایرانی اردوغان، که با درشت‌گویی و دهان‌دریدگی اعلام کرد: ایرانی‌ها به جای سپاس‌گزاری از ترکیه بابت رفع تحریم‌ها و انزوای کشورشان (؟!)، حد خود را نمی‌دانند ( و پررو شده‌اند!) و من اظهارات ایرانیان را به شدت محکوم می‌کنم!…. این ژاژخوایی‌های دولت‌مردان وقیح ترکیه در حالی مطرح می‌شود که کشورشان تنها چهار دهه است از کنار تغییر نظام سیاسی ایران و دلالی فروش سلاح به دوطرف جنگ تحمیلی هشت‌ساله عراق علیه ایران و سپس بابت واسطه‌گری در اعمال تحریم‌های بین‌المللی علیه جمهوری اسلامی، از کشوری ناتوان و فقیر در سال‌های پیش از انقلاب ایران که معروف است ترکیه‌ای‌ها برای گرفتن سیگار از اتومبیل‌های گذری ایرانیان گدایی می‌کردند، اکنون به نان و نوایی رسیده‌اند و البته همچنان هم اقتصاد آنکارا و استانبول مدیون حضور صدها هزار گردشگر و تاجر و … ایرانی است.

‏ 4- سخنان تحریک‌آمیز ابراهیم کاراگل، مشاور ارشد و نزدیک‌ترین روزنامه‌نگار ترکیه‌ای به اردوغان که در صفحه رسمی توِئیتریش در پاسخ آذری جهرمی وزیر ارتباطات جمهوری اسلامی که با نقشه‌ای از ایران عصر صفوی، مالکیت تاریخی ایران بر بسیاری از مناطق کردستان ترکیه امروزی را به نمایش گذاشته بود، با وقاحت برای ایرانیان خط و نشان کشیده که منتظر حضور یک یاووز ( به معنی خونخوار وحشی، لقب سلطان‌سلیم عثمانی ) و یک سلطان‌مراد چهارم دیگر عثمانی باشید تا تبریز را اشغال کند و ویران کند و به آتش بکشد! و این پیشکار اردوغان، به ایرانیان توصیه گستاخانه‌ای هم کرده که «صفوی را فراموش کنید، نقشه فعلی خود را حفظ کنید» (یعنی به فکر توسعه‌ی مرزها و بازپس‌گیری ۱۷ شهر قفقاز نباشید و ما برنامه‌هایی برای برهم‌زدن مرزهای ایران با استفاده از مزدوران پان‌ترکیست تجزیه‌طلب ترکیه‌گرا داریم.)
5 – همزمان با این رویدادها، تلویزیون TGRT ترکیه در ادعاهای مداخله‌جویانه و ضد تمامیت ارضی ایران مدعی شده:
«در ایران ۳۰ میلیون ترک وجود دارد. آنجا آذربایجان ج ن و ب ی است و پایتختش تبریز است! و تیم فوتبالش تراکتور» (!)( نکته قابل تامل: این آمارسازی‌های بی‌اساس بزرگ‌نمایانه برای جمعیت آذری‌های ایران در حالی توسط ترکیه و مزدوران پان‌ترک این کشور همواره تبلیغ شده و در تریبون‌های گوناگون برای جا انداختن به آن دامن زده می‌شود که بر اساس واپسین آمارگیری نفوس و مسکن سازمان آمار در سال 1395، جمعیت چهار استان آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل و زنجان روی هم حدود 9.5 نه‌ونیم میلیون تَن است که البته اگر از این آمار حدود 2 میلیون تَن از هم‌میهنان کرد آذربایجان غربی را کم کنیم، جمعیت آذری‌های ترک زبان ایران نزدیک‌به 7.5 هفت‌و‌نیم میلیون تَن خواهند شد، که حتی اگر چند میلیون آذری ساکن دیگر شهرهای ایران را هم به این آمار بیفزاییم هرگز به آمار اغراق آمیز 30 میلیون و 40 میلیون و گاهی 50 میلیون و 60 میلیون مورد ادعای پان‌ترک‌ها نخواهد رسید!!)
مجری نژادپرست این شبکه‌ی تلوزیونی با نشان دادن نقشه‌ای از ایران و مشخص نمودن مناطقی از شمال‌غرب ایران، از به زعم او، خواست ترک‌های ایران برای در آغوش‌کشیدن ترکیه می‌گوید و پافشاری می‌کند که آن‌ها ترک هستند و نه آذری! وی با نشان دادن توییت ظریف، با تهدیدی علنی و گستاخانه مدعی می‌شود علی‌رغم واکنش ایران، مساله‌ی جنوب آذربایجان (منظور تجزیه آذربایجان تاریخی ایران)، دیگر به مساله‌ای بین‌المللی تبدیل خواهد شد. او همچنین بدون اشاره‌ای به وجود 30 میلیون ایرانی‌تبار کرد در کردستان ترکیه که نیمه‌ی شرقی این کشور و تمام مرزهای ترکیه با ایران را تشکیل می‌دهند، با تهدیدی علنی، آنچه دولت‌مردان ترکیه می‌خواهند را خطاب به بینندگان می‌گوید که در آذربایجان ایران، ۳۰ میلیون ترک (؟!) با حسرت منتظرند تا ترکیه را در آغوش بکشند.(؟!)( یعنی تحلیل او این است که آذربایجانی‌های ایران لحظه‌شماری می‌کنند برای خوشامدگویی به تجاوز سربازان ترکیه‌ای به خاک ایران و اشغال آذربایجان و تبریز!)
حال ببینیم دلیل اینکه ترکیه و البته ایران‌ستیزان پانترک در چندسال اخیر همواره آذربایجانی‌ها را ترک و نه آذری یا آذربایجانی ترک‌زبان تبلیغ می‌کنند چیست و چه هدفی را از تاکید بر این نام‌گذاری دنبال می‌کنند؟
پشت‌پرده‌ی ترک نامیدن آذری‌های ایران آنجا هویدا می‌شود که می‌بینیم ماده‌ی 66 متن قانون اساسی ترکیه «ملت ترک» را شهروندان کشور ترکیه توصیف می‌کند!! یعنی به طریق اولی، آذری‌های ایران را شهروندان ترکیه و سرزمین‌شان را هم بخشی از خاک ترکیه در نظر می‌گیرد! درفصل چهارم قانون اساسی ترکیه تحت عنوان «حقوق سیاسی و واجبات»، در ماده 66 تاکید شده:
«هر کسی که با دولت ترکیه پیوند هموطنی دارد ترک است.»
.Türk Devletine vatandaşlık bağı ile bağlı olan herkes Türktür
و از این‌روی تحلیل‌گران بر این باورند که چنین بندی نژادپرستانه در قانون اساسی ترکیه که در قانون اساسی بیشتر کشورهای جهان و از جمله ایران، وجود ندارد، حقوق بیش از 30 میلیون کرد و میلیون‌ها یونانی‌تبارو ارمنی‌تبار و گرجی‌تبار و چرکس‌تبار و عرب‌تبار و … ترکیه را که در جمع بیش از نیمی از جمعیت ترکیه را تشکیل می‌دهند پایمال می‌کند.
6- احمد ایگید ایلدیریم، رهبر سازمان تروریستی فاشیستی جوانان گرگ‌های خاکستری ترکیه هم در ادامه روند تبلیغاتی آمارسازی اغراق‌آمیز برای جمعیت آذری‌های ایران، آمار پیش‌گفته را ده میلیون افزایش داده و مدعی حضور 40 میلیون آذری ایرانی در آذربایجان ایران شده است! که باید با تجزیه از ایران با هدایت اردوغان و اتحاد با باکو کشوری مستقل با 50 میلیون جمعیت در جنوب شرق ترکیه تشکیل دهند!!
7- اظهار نظر گستاخانه‌ی ایران‌ستیزانه دولت باغچه‌لی رهبر حزب پان‌ترکیست حرکت ملی ترکیه که با دولت اردوغان در ائتلاف است را باید مورد توجه قرار دهیم که گفته:
“هم [سلطان] سلیم هم شاه‌ اسماعیل هر دو حکمرانانی ترک بودند. هم مسجد و هم جم‌خانه متعلق به ماست. آنکارا و باکو برای ما هر چه که باشد ، خراسان و اردبیل و اصفهان هم به همان ترتیب است. هیچ‌کس قادر نیست ترک را دشمن ترک کند.” ( البته ظاهرا اعلام ترک بودن هرات و شیراز و یزد و مشهد و سمرقند و بخارا را از قلم انداخته!!!!)
8- همزمان با رویدادهای چند روز گذشته، شبکه رسمی دولت ترکیه TRT عربی هم گستاخانه از تجزیه‌طلبان خوزستان با نام جعلی و تحریف شده ا ل ا ح و ا ز حمایت کرده که به نظر می‌رسد اتحاد ملت ایران در برابر گستاخی‌های نژادپرستانه و ترک‌پرستانه اردوغان آن‌ها را به‌شدت خشمگین کرده و با این‌ کارها می‌خواهند کمی خود را التیام بخشند! عقده‌های پایان‌ناپذیر و تمام‌نشدنی رییس‌جمهور ترکیه را به خوبی می‌توان از این مطلبی که شبکه دولتی این کشور منتشر کرده مشاهده نمود. اردوغان که از واکنش یکپارچه و سراسری مردم ایران در جسارتی که به ساحت خاک مقدس کشورمان کرده بود وحشت‌زده و عصبانی است، حالا دستور داده تا تبلیغات ضدایرانی بیشتر شود.
9- ریشه‌های تاریخی فتنه‌انگیزی ترک‌ها برای تفرقه‌افکنی زبانی- قومی در ایران و واکنش شجاعانه آذربایجانی‌ها
ترکیه‌ی نوین 97 ساله به عنوان بازمانده‌ی امپراتوری شکست‌خورده عثمانی در جنگ جهانی نخست، برپایه‌ی مفهوم نوینی به نام «پان‌ترکیسم»ِ ساخته‌شده توسط یک انگلیسی یهودی به نام «آرمینوس وامبری» بنیان گذاشته شده است.
اندیشه فاشیستی و نژادپرستانه‌ی پان‌ترکیسم، با سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت هنگفت تبلیغی رسانه‌ای، با ستیزه‌گری علنی علیه زبان فارسی، زبان ترکی آذربایجانی را به عنوان ابزاری برای هژمونی منطقه‌ای خود، هم در شمال ارس و هم در آذربایجان تاریخی ایران‌زمین به‌کار گرفته و با بهره‌گیری از سازمان جاسوسی خود به نام «میت» و نهادهای فرهنگی ریز و درشت تحت پوشش آن، در پشت پرده‌ی بسیاری از فتنه‌انگیزی‌های زبانی-قومی در کشورهای منطقه، در راستای راهبرد تشکیل توران بزرگ با اتحاد همه کشورهای ترک‌زبان قرار دارد.
«خالده ادیب آدیوار» از اعضای اولیه‌ی سازمان زیرزمینی «ترک اُجاقی» (کانون تُرک) به عنوان اولین تشکل رسمی برای ترویج ایدئولوژی «پان‌ترکیسم»ِ، در صد سال پیش و در سال 1920 میلادی در یک گردهمایی بزرگ به نام ” رک‌اُجاقی”، به صراحت اعلام کرد «استقلال آذربایجان [منظور آذربایجان تاریخی ایران و نه جمهوری باکو که دو سال پیشتر از آن مستقل شده بود] نخستین گام در برنامه‌ی پان‌ترکیسم ما باید باشد». وی در اواخر همین سال به همراه دیگر از خبرنگارانِ دارای گرایش فکری پان‌ترکیستی، اقدام به تاسیس یک خبرگزاری کردند که ادیب نام «آناتولی» را برای آن برگزید.
در سال 1302 خورشیدی ( 1923 میلادی) سخنانی از شخصی به نام «روشنی بیگ» در محافل مطبوعاتی ترکیه منتشر شد مبنی بر اینکه گویا اکثریت نفوس ایران را تُرک‌ها تشکیل می‌دهند که فارس‌ها آن‌ها را استثمار کرده‌اند! در پاسخ به این یاوه‌گویی‌ها، فعالان مطبوعاتی ایرانی، خاصه اهالی آذربایجان وارد کارزار شدند و چنان پاسخ‌هایی به او دادند که سفارت ترکیه در ایران مجبور شد از مقامات ایرانی عذرخواهی کند!
نخستین پاسخ را فردی به نام «علی صادقی تبریزی» در «روزنامه‌ی میهن» داد که در آن، به باطل بودنِ بحث «تُرک و فارس» در ایران اشاره کرده بود. صادقی در این مقاله می‌نویسد: «این بنده تبریزی هستم ولی تُرک نیستم. همان‌اندازه که به تبریزی بودن خود مفتخرم، به همان اندازه به کسانی که من را منتسب به تُرک بخوانند، اعتراض دارم … بنابر این آقایان تُرک [ترکیه‌ای] لازم است به وجود یک ملت ترک در ایران قائل نگردیده و در موقع تعداد نمودن تُرک‌های دنیا ایرانیان [آذری] را جزو تُرک‌ها به حساب نیاورند».
در سال 1303 ( 1924 میلادی)، مقاله‌ای دیگر با هدف دامن‌زدن به تفرقه‌افکنی زبانی-قومی در ایران با عنوان «یتیم قاردشلریمیز» (برادران یتیم ما) در یکی از نشریات ترکیه منتشر شد که در آن با تاکید بر آموزه‌های پان‌ترکیستی و الحاق‌گرایانه، به اهالی آذربایجان رهنمودی صادر شده بود که «ای تُرکِ اسیر فارس! آغوش برادران حقیقی‌ات برای پذیرفتن تو باز خواهد ماند! تو هم وظیفه‌ی خودت را فراموش مکن!». در واقع نویسنده‌ی این مقاله، اهالی آذربایجان ایران را رسما به تجزیه‌طلبی و الحاق به ترکیه تحریک می‌کند و فتنه‌انگیزی را به حد اعلای خود می‌رساند ( دقیقا همانند تحریک‌های قومی امروزین رسانه‌های ترکیه علیه تمامیت ارضی ایران) اما این بار نیز نویسندگانی از اهالی آذربایجان ایران به پا می‌خیزند و جواب درخوری به این «تُرکتازی» می‌دهند.
صادق رضازاده شفق تبریزی، در مقاله‌ای مستدل، به نویسندگان تُرک یادآور می‌شود که «وحدت و یگانگی ایرانیان استوارتر از آن است که با تبلیغاتی از این دست زیر سوال برود». شفق در این مقاله خطاب به نویسنده‌ی پانترکیست روزنامه‌ی «وطن» منتشره در استانبول می‌نویسد: «عبارات فارس را استعمال می‌کنید و می‌خواهید با این ترتیب بین ما اهالی آذربایجان و سایر ایالات ایران تولید اختلاف نمایید. ولی اشتباه می‌کنید. موضوع بحث امروز ما وطن ایرانِ مشترک است. … در میان اقسام مختلفه‌ی اهالی آن مثلا آن‌طوری که بین آذربایجانی و کرمانی هست، وحدت و اشتراک سجیه و آثار تاریخی موجود است. چنان‌چه کیخسرو، زردشت، فردوسی، نوروز، مذهب شیعه، تصوف و غیره در پیش یک آذربایجانی چه مزیت و اهمیتی داشته باشد، برای یک نفر کرمانی هم دارای همان مزیت و اهمیت است. در نزد ما یک حکومت مخصوص و متمایز فارس وجود ندارد. … آذربایجان ایرانی است. روح، فلسفه و تصوف که مخصوص روح ایران و به روح تُرک بیگانه می‌باشد، در آذربایجان به وضع آشکاری ظاهر است. … تاریخ و حقیقت با صدای بلند فریاد خواهد کرد: آذربایجان ایرانی بوده، ایرانی هست و ایرانی خواهد بود».
«علی صادقی تبریزی»، «صادق رضازاده شفق»، «تقی ارانی» و دیگر فعالان فرهنگی اهل آذربایجان، در مقاله‌‌های روشنگرایانه‌ی خود، به اصطلاح آب پاکی را روی دست تُرک‌ها می‌ریزند و جای هیچ حرف و حدیثی را برای آن‌ها باقی نمی‌گذارند. اهمیت این کنش اهل قلم وطن‌خواه ایران، زمانی دو چندان می‌شود که بدانیم شوربختانه دولت وقت ناتوان و بی‌تدبیر احمدشاه قاجار، در اغلب مواقع در برخورد با فتنه‌انگیزی‌های رسانه‌های تُرک، بسیار منفعلانه و ضعیف عمل می‌کرد و به همین دلیل، آذری‌ها به سببِ نزدیکی جغرافیایی به ترکیه، احساس خطر بیشتری نسبت به این فتنه‌انگیزی‌ها می‌کردند و در واکنش به آن پیشگام دیگر ایرانیان بودند.
جالب است که کنش‌گری مسوولانه و ایران‌گرایانه آذری‌ها، حتی باعث شگفتی خود پان‌ترکیست‌ها نیز می‌شُد؛ تا جایی که در یک نشریه پان‌ترکیستی در همان سال‌ها اذعان شد: «تصور نمی‌کردیم در تبریز که دومین شهر تُرک بعد از استانبول است (!؟)، از زبان یک نفر تُرک (!؟) در زبان اجنبی(!؟) فارسی برای ما پاسخ نوشته شود.
با وجود گذشت نزدیک‌به یک سده از آن روزها، هنوز هم جواب فتنه‌انگیزی پان‌ترکیستی رسانه‌های ترکیه‌ای را بیشتر، آذربایجانی‌های فرهیخته ایرانی می‌دهند در حالی که شوربختانه دولت و رسانه‌های رسمی کشور، با این موضوع منفعلانه برخورد می‌کنند. برای نمونه، در پی درج مطلب اعتراض‌ بی‌اساس خبرگزاری پان‌ترکیست آناتولی نسبت به استفاده از واژه‌ی ریشه‌دار تاریخی و ادبی «تُرکتازی»! در چند خبرگزاری ایرانی که آن را به نحوی بی‌پایه و اساس، توهین به ترک‌ها(؟!) تلقی کرده بود، یک خبرگزاری عنوان ترکتازی را از خبر حذف کرد و خبرگزاری دیگر، واژه تُرکتازی را به «یکه‌تازی» تغییر داد!! (http://.entekhab.ir/fa/news/540080/)

7- پروفسور برهان کوزو از نزدیکان اردوغان و از موسسان حزب عدالت و توسعه، پس از قهرمانی تیم تراکتور در جام حذفی ایران در سه ماه پیش، در اظهاراتی مداخله‌جویانه و تجاوزکارانه مدعی شد تراکتور نماینده ترکیه در ایران است!
یکی دیگر از مقام‌های ترکیه به نام یاشار ییلدریم هم به عنوان نماینده پارلمان ترکیه از حزب نژادپرست پان‌ترکیستی MHP به بهانه‌ی قهرمانی تراکتور پیام شادباش صادر کرده و با جسارت از اتحادش با به قول خودش ناسیونالیست‌های تجزیه‌طلب ترک ایران سخن گفته!!

به راستی آیا سو استفاده علنی ترکیه از تیم ریشه‌دار و پرطرفدار تراکتورسازی تبریز در راستای تفرقه‌افکنی قومی در آذربایجان اتفاقی است؟ آیا حضور همیشگی اقلیتی آنارشیست و تجزیه‌طلب در میان اکثریت تماشاگران فهیم تبریزی و بر افراشتن پرچم ترکیه در ورزشگاه‌های ایران و سردادن شعارهای نفرت‌پراکنانه قومی و نمایش نشان بوزقورد ( گرگ خاکستری، نماد پان‌ترکیسم) و سردادن شعار خلیج ع… در لیگ برترِ مزین به نام خلیج‌فارس اتفاقی و ساده و بی‌اهمیت است؟ آیا حمایت یکی از بازیکنان این تیم از عملیات ارتش ترکیه در کردستان سوریه با نمایش پرچم ترکیه و سلام نظامی و نشان بوزقورد، بی‌اهمیت و بی‌خطر است؟ درحالی‌که شاهین بازیکن ترکیه‌ای‌تبار تیم سن‌پائولی آلمان، که در اقدامی مشابه، با سلام نظامی از عملیات ارتش ترکیه علیه غیرنظامیان کرد حمایت کرده بود، بلافاصله توسط مدیران این باشگاه اخراج شد.
آیا شادمانی رسانه‌های دیداری، شنیداری، مطبوعاتی و مجازی ترکیه از سلام نظامی و اعلام همبستگی اقلیت تجزیه‌طلبان پان‌ترکیست منتسب به باشگاه تراکتورسازی تبریز با ارتش ترکیه در بازی‌های این تیم فوتبال و خوشحالی ترکیه‌ای‌ها از عدم کوچکترین برخورد قانونی مسوولان ایرانی با آن‌ها هم بی‌اهمیت برای پیگیری نهادهای مسوول بوده است؟

در برابر اکثریت هواداران با فرهنگ تبریزی، شعارهای ضد تمامیت ارضی ایران و ضد نام ملی خلیج فارس ازسوی شماری اندک ولی بسیار پرکار و فعال همواره مورد انتقاد جامعه ایرانی و به‌ویژه ایران‌دوستان آذربایجانی قرار گرفته ولی شگفت‌آور است که هیچ‌گاه با واکنش مناسب و درخور مسوولان مواجه نشده است. از جمله اقدامات علنی ضد ایرانی این جمعیت اقلیت پان‌ترکیست تجزیه‌طلب در جریان یک بازی لیگ قهرمانان آسیا در تبریز بود که در برابر پخش زنده دوربین‌های تلویزیونی، بنری را به نمایش گذاشتند با این نوشته که آذربایجان ( با پسوند جعلی ج ن و ب ی )، جزو ایران نیست که البته با پیگیری‌های انجام شده و بازداشت این افراد مشخص شد این تماشاگرنماها، ماموران نهادهای امنیتی جمهوری باکو بودند که از نخجوان به ورزشگاه تبریز آمده بودند!! همچنین یک‌بار دیگر در بازی پرحاشیه‌ی لیگ برتر خلیج فارس میان تراکتورسازی و استقلال، اقلیت نفوذی پان‌ترکیست در میان تماشاگران تراکتورسازی، بنری تهدید‌آمیز و ضدایرانی را به دو زبان انگلیسی و ترکیه‌ای به نمایش گذاشته بودند با این مضمون که دولتمردان ایران باید انتخاب کنند، تجزیه‌ی آذربایجان و الحاق به شمال ارس و ترکیه با یکی از دوراه نرم و مسالمت‌آمیز مانند چکسلواکی باشد و یا راه سخت و‌ کشتار و خونریزی همراه با نسل‌کشی مثل یوگوسلاوی؟! که البته پاسخ کوبنده یک حقوقدان آذربایجانی این بود: «انتخاب ما ۲۱ آذر ۱۳۲۵ است! صریح‌تر بگویم انتخاب ما راه قهرمانانی [آذربایجانی وطن‌پرست] چون سلطان محمودخان ذوالفقاری است. بزرگ‌مردی [ اهل زنجان ] که آذربایجان را برای تجزیه‌طلبان[مزدور بیگانه] چون جهنم ساخت».
و این جمله معروف سرکنسول شوروی بر تارک پیشینه مزدوری تجزیه‌طلبان آذری نمای فرقه دموکرات جاودانه ماند، آنجا که در آستانه‌ی ورود ارتش ایران در آذر 1325 به تبریز و آزادسازی این شهر، به زبان ترکی آذربایجانی به پیشه‌وری گفت. استالین که تو را در اینجا به قدرت رساند، حالا می‌گوید باید بروی!
8- دولت باکو سال‌هاست نقشه مناطق آذری‌نشین ایران را به‌عنوان بخشی از خاک خودش روی جلد کتاب‌های تاریخ مدارس چاپ کرده و در متن همه‌ی این کتاب‌ها به این اشاره می‌کند که پیش از قرارداد گلستان، هیچ‌گاه کشوری به نام ایران وجود خارجی نداشته (!؟) و باکو هرگز جزو ایران نبوده است(!؟) و با تحریف و دروغ‌پردازی علنی ضدتاریخی، ایرانیان را اشغالگر معرفی می‌کنند و ذهن کودکان شمال ارس را با آرزوی تجاوز به خاک ایران و به اصطلاح بازپس‌گیری (!) تبریز و ارومیه و اردبیل و… پرورش می‌دهند! در نقشه‌های رسمی دولتی باکو و کتاب‌های درسی مدارس آن سامان از جمله کتاب آتا یوردو، تجاوز به تمامیت سرزمینی و اشغال خاک آذربایجان ایران، با عنوان جعلی آذربایجان ج ن و ب ی، به کودکان این کشور آموزش داده می‌شود !
در خلاء شدید آگاهی‌رسانی همگانی دولت ایران درباره‌ی ریشه‌های هویتی تاریخی ایرانی در دو عرصه ملی و بین‌المللی، نام‌آوران دلاور آذربایجانی تاریخ ایران‌زمین همچون بابک خرم‌دین، توسط واگرایان زبانی- قومی به عنوان نماد تجزیه‌طلبی مصادره و تبلیغ شوند و سرزمین‌های قفقازی اشغال شده ایران‌زمین هم، نه به عنوان پاره‌ی تن جداشده از ایران‌زمین در قراردادهای ننگین گلستان و ترکمانچای، بلکه به عنوان بخشی از قلمرو توران بزرگ ترکیه تبلیغ می‌شوند و کار به جایی رسیده که به رغم سال‌ها سرمایه‌گذاری‌های هنگفت مذهبی جمهوری اسلامی برای پی‌ریزی پایه‌های ارتباطات دوکشور بر محوراسلامی- شیعی، شوربختانه امروز شاهدیم در جمهوری باکو، مصادره نام‌آوران تاریخی فرهنگی ملی ایران به نام باکو و دشمنی با ایرانیان، به طور علنی و رسمی تبلیغ می‌شود.
9- با درخواست حیدرعلی اف پدر رییس‌جمهوری کنونی باکو از ایران، در منازعه‌ی آغاز دهه‌ی 1990 میلادی قره‌باغ، فرماندهان زبده‌ی نظامی ایرانی از جمله منصورحقیقت‌پور، به آموزش بیش از 6۰۰۰ نیروی رزمنده جمهوری باکو در منازعه قراباغ پرداختند و در صحنه‌ی نبرد نیز حضور فعال میدانی داشته‌اند و حتی حدود ۳۰ شهید هم داده‌اند. طبق دیدگاه غالب تحلیل‌گران سیاسی و نظامی بین‌المللی، اگر حضور و کمک نیروهای ایرانی نبود، ارمنی‌ها می‌توانستند تا باکو را هم به تصرف خود درآورند، که در این صورت اثری از حیدر علیف و خاندانش که هنوز قدرت را درآن جمهوری در دست دارند بر جای نمی‌ماند. اما تلخی عبرت‌آموز تاریخی اینکه، طبق نظرسنجی نشریه زرگالو چاپ باکو که در کتاب مساله آرتساخ «قراباغ» نوشته ایساک یونانسیان1396 آمده، دیدگاه مردم جمهوری باکو از همه اقشار، در خصوص دوستان و دشمنان این کشور پرسش شده که در نتیجه این نظرسنجی، ترکیه در رتبه‌ی نخست دوستان، پاکستان در رتبه دوم و قبرس شمالی در رتبه سوم قرار گرفته و در نقطه مقابل، ارمنستان در صدر دشمنان و با کمال شگفتی، ایران در رتبه دوم! و روسیه در رتبه سوم معرفی شده است!
مقابله سخت در برابر ترکیه، واکنش مورد درخواست ملت ایران از مسوولان جمهوری اسلامی است.
در برابر نفوذ گام‌به‌گام پان‌ترکیسم تحت هدایت ترکیه در ایران، باید واکنش متقابل سخت نشان دهیم و در نخستین گام ضمن شناسایی نسل‌کشی ارمنیان توسط ترک‌ها، از حقوق 30 میلیون کرد کردستان اشغالی ترکیه به طور کامل حمایت کنیم.
با وجود اینکه در تمام طول سال‌های گذشته سیاست جمهوری اسلامی بر حفظ روابط دوستانه و بدون حاشیه با ترکیه بوده ولی مجموع رفتارها توهین‌ها و اقدامات اردوغان و مسوولان ترکیه نشان از قدرنشناسی کسی را دارد که در سال 2016 میلادی، بازگشت به قدرتش را به صورت کامل مدیون ایران بوده است.
آنچه در این میان بسیار حائز اهمیت است، نفوذ خزنده اقلیت کم‌شمار ولی بسیار فعال پان‌ترکیست در اکثر لایه‌های مدیریتی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور است که با لابی‌گری‌ها و توسعه شبکه نفوذ، به عنوان سمپات عملی و مدافع بی‌چون‌وچرای منافع ملی ترکیه در ایران نقش‌آفرینی می‌کنند.
اقلیت بسیار فعال جریان پان‌ترکیسم که افشاگری‌های ویکی لیکس از مراودات مالی آن‌ها با برخی سفارتخانه‌های کشورهای همسایه مستقر در تهران پرده برداشت و به مزدوران 200 دلاری مشهور شده‌اند، با فریب و ریاکاری و تظاهر به حمایت از انقلاب و دین و مذهب و جبهه و جنگ، برای خود حاشیه امنیت درست می‌کنند تا بتوانند به‌راحتی و بدون کمترین ممانعت و مخالفتی، برنامه‌های تبلیغی بسیار هماهنگ و دقیق و حساب شده ضد ایرانی خود را عملی کنند. جریان پان‌ترکیسم به هر آنچه به همبستگی ملی، یکپارچگی و تمامیت ارضی، هویت ملی ایرانی، زبان ملی متعلق به همه ملت ایران، مفاخر فرهنگی ایران، تاریخ ایران و … مربوط است شبانه‌روز می‌تازند و در نخستین گام، اندیشه‌ی ایرانشهری را به عنوان یکی از ارکان هویت ملی ایرانی و بنیان اتحاد و همبستگی ملی و یکپارچگی سرزمینی ایران مورد حمله قرار می‌دهند.
• پان ترکیست‌ها همه‌جا به بهانه‌ی دفاع از زبان ترکی، گستاخانه و علنی به زبان ملی فارسی حمله می‌کنند و این میراث مشترک هزار و صد ساله‌ی تاریخی همه‌ی ملت ایران را چنین معرفی می‌کنند که گویا این زبان نه متعلق به همه‌ی 85 میلیون ایرانی، بلکه اختصاصی یک قوم موهوم و ناپیدا و بی‌جا و مکان به نام فارس است!
• پان‌ترکیست‌ها همواره به دنبال اثبات ترک‌نژاد و غیر ایرانی بودن ترک‌زبانان ایران هستند.
• آمارسازی‌های جمعیتی اغراق‌آمیز وجود 30، 40، 50 یا حتی 60 میلیونی از ترک‌ها ( و نه ترک‌زبانان) ایران از دیگر تبلیغات پرتکرار و هماهنگ پان‌ترک‌هاست.
• توهین و حمله به نژاد آریایی، نام ایران، نام کورش بزرگ، شاهنامه و فردوسی بزرگ و حتی نام تاریخی خلیج‌فارس از دیگر تبلیغات ثابت پان‌ترکیست‌ها است.
• تحریف عامدانه مستندات و بدیهیات تاریخی و تبلیغ مداوم عدم وجود کشوری به نام ایران در تاریخ و اختراع این نام توسط رضاشاه پهلوی و دروغ‌پردازی برای قراردادهای ترکمانچای و گلستان و اینکه این قراردادها یک کشور موهوم و ناپیدای تاریخی به نام آذربایجان را به دو بخش و میان ایران و روسیه تقسیم کرد، از دیگر برنامه‌های ثابت پان‌ترکیست‌های مزدور ترکیه است!
مسوولان سیاسی و فرهنگی ایران باید هوشیار باشند که نفوذ بی سروصدای جریان‌های قومی پان‌ترکیستی در لابه‌لای نهادهای فرهنگی و رسانه‌ای، به حدی رسیده که بسیاری از ادعاهای ارضی ضد ایرانی ترکیه و باکو درباره‌ی آذربایجان ایران به‌راحتی در قالب کتاب‌ها یا نشریه‌های متعدد از ممیزی وزارت ارشاد ایران مجوز انتشار می‌گیرند و در بسیاری از برنامه‌های رسانه‌های دیداری، شنیداری و مجازی، ردپای تشکیلات شوم پان‌ترکیسم نمایان است، با این حال خطر تهدیدات ضدایرانی جریان‌های واگرای قومی با بستر باکو وآنکارا توسط مسوولان کشور، همچنان دست‌کم گرفته می‌شود و به نحو شایسته مورد توجه و واکاوی قرار نمی‌گیرد.
برای نمونه در همین رژه‌ی اخیرمشترک ترکیه و باکو، همزمان با تهدیدهای ارضی نسبت به خاک ایران، با وجود اینکه چندین نمونه پهباد اسراییلی نیز به نمایش درآمد و به‌رغم اینکه باکو نزدیک 30 سال است گسترده‌ترین روابط را میان 15 جمهوری جداشده از شوروی پیشین با اسراییل برقرار کرده و در جنگ اخیر قره‌باغ از سلاح‌های اسراییلی به وفور استفاده شده و اسرائیل در خاک جمهوری باکو و در نزدیکی مرزهای ایران پایگاه‌های اطلاعاتی و نظامی متعددی برپا کرده و…، هیچ‌یک از این موارد واکنش درخوری از سوی مسوولان جمهوری اسلامی در پی نداشته و گویی کمترین خطری از مرزهای باکو ایران را تهدید نمی‌کند!

1- مطالبه‌ی نخست ملت ایران، عذرخواهی رسمی شخص اردوغان بابت اظهارات مداخله‌جویانه‌اش در مراسم اخیر و دیگر اقدام‌های ضد تمامیت ارضی ایران در گذشته است و بی‌تردید توضیح وزیر خارجه و سفیر ترکیه برای ملت ایران قانع‌کننده و کافی نیست، در حالی که رهبران ترکیه تصور می‌کردند جامعه‌ی ایران به دلیل درگیری در جبهه‌های گوناگون سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، از اندیشه‌ی تابناک میهنی ایرانشهری تهی شده و هیچ امکانی برای واکنش درخور به تهدید آشکار تمامیت ارضی‌اش را ندارد و اکنون فرصت خوبی است تا از اقلیت پان‌ترک های مزدور خودشان برای به‌هم زدن اوضاع اجتماعی درجنوب ارس سوءاستفاده بکنند برای نیت شوم اشغال آذربایجان.

2- خلاء ژرف آموزش و تبلیغ و ترویج هم‌گرایی ملی و میهن‌پرستی ایرانی در ایران سبب شده که برخی آذری‌های ایرانی با رویکرد واگرایانه، خود را صرفا به دلیل تکلم به زبان ترکی آذربایجانی، نه ایرانی بلکه وابسته به ترکیه بدانند و از دیگرسو، به دلیل بی‌تدبیری برای شناخت و آگاهی‌رسانی همگانی درباره‌ی چهره‌های فرهنگی و تاریخی ایران زمین، نام‌آورانی چون بابک خرمدین، نظامی گنجوی، شاه اسماعیل صفوی و حتی ستارخان و باقر خان هم به مصادره جمهوری باکو دربیایند!!
آیا توجیهی برای سستی و بی‌توجهی به معرفی و تبلیغ و ترویج نامداران ایران‌گرای آذربایجانی تاریخ ایران‌زمین چون بابک، شاه اسماعیل، ستارخان و باقرخان و باباخان اردبیلی، برادران شهید بایندر، شهید صدآفرین ( مرزبان شهیدی که در مرز سرعین اردبیل یک‌تنه در برابر قوای متجاوز شوروی در3 شهریور 20، جان خود را فدای ایران کرد)، سرجوخه ملک محمدی ، سرباز عبدا… شهریاری و سرباز سید محمد رایی هاشمی ( که در در3 شهریور 20 درمرز جلفا سه نفری، 48 ساعت تمام تا آخرین قطره خون خود جلوی لشگر 47 شوروی و سرلشگر نوویکف ایستادند و با مقاومت جانانه منجر به شهادت خود، فرمانده دشمن را به احترام واداشتند که درجه خود را بکند بروی جسد شهید محمدی بگذارد و دستور دهد هر سه جسد با تشریفات کامل نظامی و اسلامی و با احترام کامل، با کمک یک چوپان مسلمان محلی در کنار پل آهنی جلفا دفن شوند.)، برادران شهید باکری، شهید غفور جدی ( که وصیت کرد پس از مرگ، پرچم ملی ایران کفنش باشد)، در رسانه‌های همگانی و کتاب‌های درسی ایران وجود دارد؟
آیا همین سستی در تبلیغ و ترویج میهن‌پرستی ایرانی سبب نشده که جریان‌های تجزیه‌طلب قومی دست به‌کار شوند و میراث هزار ساله‌ی تاریخی مشترک همه ایرانیان یعنی زبان ملی فارسی را با تحریک بدخواهان، آماج حمله‌های گسترده قرار دهند و آن را اختصاصی یک قوم موهوم و ناپیدا به نام فارس معرفی کنند؟ چرا نباید تبلیغ شود که همه ملت ایران بدانند آذربایجان زادگاه بزرگ‌ترین چکامه‌سرایان فارسی، همچون نظامی گنجوی، خاقانی شروانی، پروین اعتصامی و استاد شهریار در تاریخ ایران بوده است؟
3- جدای از اکثریت قاطع ایرانیان ترک‌زبان که میهن خود را با تمام دشواری‌ها دوست دارند، به واسطه‌ی غفلت‌های صورت گرفته در جامعه‌ی کنونی ایران، اقلیتی پرسر و صدا و بسیار فعال از پان‌ترک‌های تجزیه‌طلب ترکیه‌پرست در جامعه‌ی ایران ریشه دوانده که در عرصه‌های مختلف در راستای تامین منافع ملی ترکیه گام بر می‌دارند و شعرخوانی اردوغان همان‌گونه که خود چند سال پیش به آن اعتراف کرد مضمون و هدفی ویژه در خود پنهان دارد و هیچ بعید نیست که ترکیه‌ای که بهانه‌ی اشغال شمال قبرس را جوامع ترک‌زبان و بهانه‌ی اشغال شمال عراق و شمال سوریه را نیز حضور چند هزار ترکمن هر چند شیعه در آن سامان قرار داد، با بسترسازی پان‌ترک‌های ستون پنجمش در ایران، به بهانه‌ی دفاع از آنچه ترک‌های ایران می‌خواند برای اشغال آذربایجان تاریخی به ایران حمله‌ی نظامی کند.
اما برگ‌های سیاه جنایت‌های تاریخی ترک‌های عثمانی در اشغال آذربایجان و تبریز زدودنی نیست.
عثمانی و ایران از دوران شاه‌اسماعیل صفوی تا محمدشاه قاجار و در طول 325 سال، 21 بار با هم جنگیده‌اند. جنگ چالدران در سال 1514 میلادی، نخستین جنگ مهم امپراتوری عثمانی علیه شاهنشاهی ایران بوده، جنگی که براساس آنچه تاریخ‌نگاران دوطرف نگاشته‌اند شمار سربازان سپاه عثمانی ده برابر سربازان ایرانی بود و امپراطور عثمانی توانست به رغم رشادت‌های بی‌مانند نیروهای کم‌شمار ایرانی، پیروز شود.
مورخان عثمانی درباره‌ی جنگ چالدران می‌نویسند: «عثمانیان در شهر پراکنده شدند و به دستور عثمان پاشا به غارت مردم پرداختند و رعایا را اسیر کردند و در اثر جنگ و آتش‌سوزی تبریز به ویرانه‌ای بدل شد. آنان اهالی تبریز را موافق سلیقه و سیاست خود نمی‌دیدند بنابراین آن‌ها را “خلق باطل و اصلاح‌ناپذیر” نامیده و از دم تیغ می‌گذراندند».
البته شاعر درباری عثمانی اشاره نکرده است که تبریزی‌ها دیگر بار شوروی از ایران‌دوستی آفریدند و بارها به سپاه عثمانی شبیخون زدند تا سپاه عثمانی این‌بار نیز مجبور شد تبریز را ترک کند و نتواند اردبیل را به تصرف خویش در آورد.
در دو سند موجود در آرشیو موزه‌ی کاخ توپقاپی ترکیه اطلاعات مهمی درباره غنایم به غارت رفته ایرانیان توسط عثمانی‌ها وجود دارد، سندی به شکل دفتر فارسی کوچکی به شماره د. ۱۰۷۳۴ TSMA و سندی به شماره ۰۹۶۰۸ TSMA لیست وسایل ضبط‌شده توسط سلیم از کاخ شاه‌اسماعیل در تبریز را اراِیه می‌دهد.
وقتی در ظهر روز ۲ رجب سپاه قزلباش عقب‌نشینی کرد، سلیم در آغاز آن‌ را یک فریب تلقی کرد و لذا به تعقیب آنان نپرداخت و حتی دستور داد تا به اموال و غنایم برجای مانده نزدیک نشوند. وقتی شب شد و سلطان دریافت که قزلباشان قطعا شکست‌خورده و رفته‌اند، دستور یغمای آنچه در میدان جنگ از شتر و قاطر با بار از قزلباش برجای مانده بود را داد. سربازان عثمانی تا صبح مشغول غارت بودند «چادرهای مزین به طلا و نقره و پر از کیسه‌های جواهر بود و نیز جام‌ها و قدح‌ها و شمشیرهای مرصع و کمربندی طلا و نقره، تاج‌ها و لباس‌ها و کمربندهای زنانه از طلا و زین‌های یک از یک زیباتر، لباس‌های ابریشمین، پارچه‌هایی از انواع و اقسام از اصفهان و کاشان و نیز اسب‌های عربی و شترها و مانند آن فراوان» از چیزهایی بود که آنان به دست آوردند.
غارتگری ترک‌های عثمانی در میدان نبرد چالدران توسط شکری بدلیسی مورخ در سلیم‌نامه چنین وصف شده است: «در‌ آنجا وسایل زیادی غارت شد، آنچنان که دشمن را به قطعه‌ای نان محتاج کردند. طشت‌‌ها پر ‌از طلا و دیگر سنگ‌های قیمتی بود. چادرها، اتاق‌ها، خیمه‌ها، خرگاه‌ها و سایبان‌ها بی‌شمار و سزاوار بهشت بود. در هر کجا قالیچه‌های قیمتی پهن شده بود. خزائن و طلا بار الاغ‌ها بود و خزائن چندان پر شد که از آنها سرریز شد. خلعت‌ها، جوشن‌ها، زره‌ها و کلاهخودهای فراوان غارت شد … » (شکری بدلیسی، سلیم‌نامه، به کوشش مصطفی ارغون شاه، قیصریه، ۱۹۹۷‌، ص۱۸۰‌)
خواجه سعدالدین افندی که از مورخان بعدی است، شبیه همان مطالب را درباره‌ی غنایم گفته است: «آن شب مسعود غازیان نخوابیده و مشغول گردآوری غنایم بودند. مقدار زیادی پارچه‌های قیمتی و اموال و وسایل بی‌شمار رسید. طلا و نقره‌ها با سپرها تقسیم می‌شد و همه از آن سهمی بردند. انواع طلا و نقره را گردآورده و غارت کردند و دشمن را به نانی محتاج ساختند. خنجرها، شمشیرهای مرصع، زین‌های قیمتی، وسایل، چادرها، اتاق‌ها، خرگاه‌ها، قالی‌ها و نمدها به دست غازیان رسید. خزائن ذی‌قیمت و وسایل نفیس شاهی که لایق پادشاه بود، به خزینه سلطنت و دفتر خاقانی منتقل شد و توسط کاتبان فهرست شد. پارچه‌های منقوش و مزین شاه گمراه که مشاهدان از آن حیرت کرده و اتاق اطلسی که عقل از سر بینندگان از سر می‌پراند، توسط میری ضبط شد. اسب‌های زیبا را به آخور خاص بستند.» (خواجه سعد‌الدین افندی، تاج‌التواریخ، ج۱ استانبول، ۱۸۶۲، ص ۲۷۸.)
64 سال پس از جنگ چالدران، امپراتوری عثمانی، جنگ دوازده‌ساله‌ای را از ۱۵۹۰–۱۵۷۸ میلادی با هدف اشغال آذربایجان و قفقاز ایران آغاز کرد که در نهایت، به اشغال دگربار تبریز در سال ۱۵۸۵ توسط عثمانی‌ها انجامید.
قاضی احمد قمی از قتل‌عام هفت، هشت هزار نفر از مردم بی‌گناه تبریز سخن گفته‌است. وی می‌نویسد: «تمامی ینی‌چریان خود را به کوچه‌ها و محل‌ها انداخته، هر کس را به نظر درآوردند به درجه شهادت رسانیده و از دیوار باغچه به خانه‌ها درآمده هرکس را که در نقب‌ها و زیرزمین‌ها پنهان شده بود، بیرون آورده به قتل رسانیدند (…) قریب هفت هشت هزار نفر به قتل درآورده، صد نفر از پیر زنان طعمه شمشیر ساختند و چند تن از سادات صحیح النسب و علما و صلحا در این قتل‌عام شربت شهادت چشیدند و اطفال شیرخواره را پای به شکم نهاده به عالم آخرت رسانیدند و موازی هفت هشت هزار نفر از ساده‌رخان مه‌لقا و دختران سمن‌سیما و زنان حورلقا و اطفال مسلمانان از تبریزیان اسیر نموده در میانه خرید و فروخت نمودند. (…) مجملا از ظهور اسلام تا غایت، این نوع قتل‌عامی بر زمره مومنین ظهور نیافته بود…».
افزون‌بر این، برخی از تاریخ‌نگاران عثمانی که بعضا خود نیز در هنگام تصرف تبریز حضور داشته‌اند به صراحت به قتل‌عام مردم تبریز اشاره کرده‌اند. از جمله فردی به نام حریمی که رساله‌ای به نام «فتح تبریز» نوشته در دو جا از اثر خود به رفتار قوای عثمانی با مردم تبریز این‌گونه سخن گفته‌است: عساکر «از سحرگاه دست به هجوم همه‌جانبه زده، اموال و اسباب و دارایی اهالی شهر را چنان مورد غارت و چپاول قرار دادند که صد مرتبه بدتر از عملی که تیمور در حمله به سیواس مرتکب شده بود را مرتکب شدند».

جان کارت رایت، سفرنامه‌نویس انگلیسی که کمی پس از این اتفاق به تبریز می‌رود، درباره‌ی تاراج شهر تبریز و تاثیرات و خرابی‌های وارده در اثنای هجوم سربازان سلطان سلیمان و تسلط عثمان پاشا وزیر سلطان‌مراد سوم بر شهر، به تفصیل سخن رانده ‌است و بر این باور است که توصیف دردها و بدبختی‌های تبریزیان و تشریح بی‌رحمی‌های لشکریان عثمانی، از عهده‌ی وی خارج است و این مهم، نویسنده‌ای به‌غایت دانشمند و زبردست می‌خواهد.
در طراحی کمیابی که از یک جهانگرد اروپایی که شاهد آزادی تبریز در ۲۱ اکتبر ۱۶۰۳ (۲۹ مهر ۹۸۲ خورشیدی) بود برجای مانده، مردم تبریز به ارتش شاه‌عباس خوش‌آمد می‌گویند و سرهای ترک‌های عثمانی را که تبریز را اشغال کرده بودند بریده و بر سر نیزه‌ها کرده‌اند.
امپراتوری عثمانی در 102 سال پیش نیز در جنگ‌های مشهور به نبرد باکو، تحت لوای «اردوی اسلام قفقاز» به منطقه قفقاز حمله کرد و با حضور 14000 پیاده نظام، 500 سواره نظام و 40 توپ جنگی از ۲۶ اوت ۱۹۱۸م تا ۱۴ سپتامبر ۱۹۱۸میلادی در تدارک اشغال باکو و پاکسازی مسیحیان و رسیدن به آرمان پان‌تورانیسم بود که البته پس از قتل‌عام هزاران هزار زن و مرد و پیر و کودک بی‌گناه ، در نهایت به شکست نیروهای عثمانی به فرماندهی نوری پاشا انجامید.
این شعر حدودا 100 ساله، شاید معروف‌ترین شعر قدیمی متداول در میان مردم آذربایجان باشد که یادآور حملات و کشتارهای ترکان در آذربایجان در درازای تاریخ است که استاد بزرگ وطن‌پرست آذربایجانی، زنده‌یاد استاد ابوالحسن خان اقبال‌آذر بر روی این ابیات آهنگی تنظیم و با صدای خودشان اجرا کرده‌اند:
آپاردی تاتار منی، قول ایلر ساتار منی
یاریم منی ایسته‌سه، اختاریب تاپار منی
ترجمه:
تاتار مرا بُرد، مرا بَرده کرده و می‌فروشد
اگر یارم مرا بخواهد، می‌گردد و پیدایم می‌کند

4- به نظر می‌رسد در برهه کنونی که همبستگی ملی و تمامیت ارضی ایران در معرض تهدید علنی و مستقیم ترکیه قرار دارد، دولتمردان ایران تعارفات را کنار گذاشته و بحث شناسایی نسل‌کشی ارمنیان توسط ترک‌ها را مطرح و تصویب کنند تا پس از سوریه و لبنان، سومین کشور مسلمان باشند که این جنایت عظیم ضدانسانی را رسما محکوم می‌کنند.
نسل‌کشی یک‌ونیم میلیون ارمنی ارمنستان غربی که برپایه‌ی پیمان سورس، بخش‌های مهم شرق عثمانی را در بر می‌گرفت از سال 1915 میلادی، چونان لکه‌ی سیاهی همچنان بر دامان ترکیه برجای مانده است. بر اساس گفته‌های اسقف ارمنی قسطنطنیه در سال ۱۸۸۲م، جمعیت ارمنیان شش ولایت ارمنی شمال خاوری عثمانی، 1.630.000 نفر تخمین زده شده است.
دانشنامه‌ی ایران در این مورد نوشته‌است: «بزرگ‌ترین رویداد مصیبت‌بار در تاریخ ارمنیان با آغاز جنگ جهانی اول روی داد. در ۱۹۱۵ میلادی دولت ترکان جوان تصمیم گرفت همه جمعیت ارمنی1.750.000 نفری کشور را به سوریه و میان‌رودان انتقال دهد… در آنچه بعدها «نخستین نسل‌کشی» سده ۲۰ میلادی خوانده شد، صدها هزار ارمنی که از خانه‌های خود رانده شده بودند، یا قتل‌عام شدند، یا در خلال جابه‌جایی قومی، آن قدر پیاده راه پیمودند تا جان باختند. شمار کشته‌شدگان ارمنی در ترکیه در سال‌های ۱۹۱۵ تا ۱۹۲۳ میلادی میان 600.000(در منابع رسمی ترکیه) تا 1.500.000 تَن برآورد شده‌است …»

5- با توجه به اینکه ترکیه امروزین نیز با رهبری رجب طیب اردوغان، برپایه‌ی نقشه‌های سند تاریخی به نام میثاق ملی، توسعه‌طلبی ارضی را در اولویت راهبردی خود قرار داده است که در راستای این سیاست، پس از اشغال نظامی شمال قبرس در دهه‌ی هفتاد میلادی به بهانه‌ی ترک‌تبار بودن بخشی از مردم آن سامان، در سال‌های اخیر، تجاوز به عمق مرزهای کردستان عراق با راهبرد اشغال و ضمیمه کردن شهرهای نفت خیز موصل و کرکوک عراق به ترکیه با بهانه حمایت از ترکمن‌های شیعه شمال عراق، تجاوز و اشغالگری در عمق مرزهای روژاوا (کردستان سوریه) از جمله شهرهای کوبانی و عفرین و ادلب به بهانه مبارزه با کردها و حتی پس از آن، حمله به لیبی در شمال آفریقا، به بهانه واهی حمایت از معدود جمعیت ترک‌تبار آن سامان!! را توجیه کرده است. برمبنای نقشه‌های منتشر شده میثاق ملی، ترکیه پا را از این هم فراتر گذاشته و اشغال و مالکیت بندر باتومی گرجستان و نخجوان تاریخی ایران‌زمین و حتی شهرهای آذربایجان ایران از جمله ماکو را هم در اندیشه‌های توسعه‌طلبانه خود دارد که در کنار هم قرار دادن این پازل، به خوبی می‌تواند افق سیاست توسعه طلبی ارضی ترکیه را در مداخله فعال این کشور در مناقشه مرزی اخیر قره‌باغ، به نمایش بگذارد.
عملکرد ترکیه در برابر ایران در سال‌های گذشته، بر خلاف سیاست حُسن همجواری بوده است و این دولت چند سال است که به حمایت مالی و لجستیک و رسانه‌ای و سیاسی از گروه‌های تجزیه‌طلب پان‌ترک ضد ایرانی می‌پردازد و عرصه فعالیت آزادانه را برای تجزیه‌طلبان ایران‌ستیز در نهادهایی چون خبرگزاری آناتولی ترکیه و TRT و… فراهم کرده و موسسه‌های ضد ایرانی همچون موسسه مطالعات ایران ایرام و موسسه‌ی تبریز در ترکیه را به مامنی برای فعالیت تجزیه‌طلبان پان‌ترک خود ترکیه‌ای‌پندار تبدیل کرده است. از این‌رو هم‌اکنون که خویشتن‌داری ایران در برابر ترکیه به پایان رسیده، گاه آن است که ایران برگه‌های استفاده نشده‌ای چون حمایت همه جانبه از 30 میلیون هم‌تبار کرد مظلوم و ستمدیده‌ی کردستان اشغالی ترکیه را به کار گیرد و از حقوق کردهای ترکیه بر اساس وظیفه‌ی ذاتی و تاریخی خود دفاع کند و همه‌گونه امکانات رسانه‌ای، مالی، پشتیبانی، لجستیکی و سیاسی را در اختیار احزاب و گروه‌های فعال سیاسی کرد ترکیه قرار دهد و از نمایندگان مجلس هم بخواهد صدای مظلومیت کردهای ترکیه باشند تا هم‌تباران کرد، نیمه‌شرقی ترکیه را به منطقه‌ی امن هم‌جوار مرزهای ایران تبدیل کنند.
6- در برابر تهدید‌های علنی چندساله‌ی دولت جمهوری باکو علیه تمامیت ارضی ایران، ضروری است از طریق راه‌اندازی شبکه‌های ماهواره‌ای و موسسات فرهنگی و اجتماعی، حمایت کامل از تالشی‌ها، تات‌ها، لزگی‌ها، آواری‌ها، کردها، روس‌ها و … همه‌ی جوامع و اقلیت‌های قومی موجود در ایران شمالی دردستور کار سیاست خارجی ایران قرار گیرد که شکی نیست، تهدیدهای موجود علیه تمامیت ارضی و همبستگی ملی ایران نتیجه همین قصور و کوتاهی و سهل‌انگاری نسبت به اصل مقابله‌به‌مثل بوده است.
همچنین باید به جمهوری باکو با اقوام رنگارنگ تالشی و آوار و لزگی و گرجی و روس و تات و کرد و … تفهیم کرد که این کشور کوچک 9 میلیون نفری، تحریف تاریخ و ترسیم نقشه‌های تجزیه ایران و خصومت‌ورزی و دشمن‌پنداری نسبت به مادر تاریخی میهن خود ایران 85 میلیونی را از نقشه‌های عمومی و کتاب های درسی خود حذف کند تا این امکان برایش فراهم شود تا در قالب کنفدراسیونی منطقه‌ای به آغوش مادر ایران بازگردد و از طریق ایران به طور مستقیم به آب‌های آزاد جهان دسترسی پیدا کند.
7- با توجه به اینکه از 290 نماینده‌ی مجلس، 225 تَن نامه‌ی اعتراض به گستاخی اردوغان به تمامیت ارضی ایران را امضا کرده‌اند، باید معلوم شود 65 نماینده چرا این نامه را امضا نکرده‌اند و در ا ین شرایط که مرزهای ایران در خطر تجاوز همسایه‌ی شمال غربی قرار گرفته، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و به‌ویژه نمایندگان آذربایجان باید مرزبندی خود را با کشور طماع و تجاوز پیشه ترکیه، کامل و شفاف اعلام کنند و با توجه به اینکه پایبندی و تقویت اندیشه‌ی ایرانشهری، تنها راه مقابله با تهدید همبستگی ملی و یکپارچگی سرزمینی در برابر تهدید دشمنان است، پایبندی خود را به طور علنی به اندیشه‌ی ایرانشهری یعنی تمامیت ارضی ایران و همبستگی ملی ایرانیان و ملت یگانه ایران و پرچم یگانه ملی ایران، در معرض دید ملت ایران و البته دولت ترکیه قرار دهند تا دولت ترکیه از این خواب و خیال خام خارج شود که آذری‌های ایرانی ( که آنان را 40 میلیون ترک اعلام می‌کند!!) خود را ترکیه‌ای می‌دانند.
مسوولان کشور و نمایندگان سیاسی و مذهبی ملت باید بدانند که دوران کج‌دار و مریز تمام شده و به دولت ترکیه و البته دولت جمهوری باکو باید فهمانده شود که ترک‌زبانان ایران بخش جداناپذیر از هویت ملی و تاریخ و پیشینه هزاران ساله ایران را تشکیل می‌دهند و اگر کسی با نام ایران، مرزهای یکپارچه ایران، زبان ملی متعلق به همه‌ی ملت ایران و پرچم یگانه‌ی ملی ایران مشکلی دارد راه باز است که برود به کشوری که خود را وابسته به آن می‌داند.
و البته واکنش بسیاری از آذربایجانی‌ها در کنار قاطبه‌ی ملت یگانه‌ی ایران بسیار تاریخی بود به شکلی که در هفتادوچهارمین سالگرد 21 آذر پیشه‌وری، #21_آذر_اردوغان ، به اردوغان و علی اف فهماند که اگر قرار بر گلایه است، این ایران است که باید از جداشدن 17 شهر و ولایت ایرانشهر در 207 سال پیش گلایه‌مند باشد نه جمهوری باکوی 102 ساله یا ترکیه‌ی نوین 97 ساله و گلایه بر صاحبخانه رواست و نه بر متجاوز!
سخن پایانی اینکه همین یک نمونه سخن کوبنده و قاطعانه‌ی نماینده اردبیل در مجلس شورای اسلامی، نماینده مردم شریفی که دسیسه‌چینان آنکارا، آن‌ها را ترک‌هایی می‌پنداشتند که در آرزوی خوشامد به متجاوزان ترکیه به خاک آذربایجان و تبریز و ارومیه و اردبیل هستند، کافی است برای ریختن آب پاکی روی دست اقلیت وطن‌فروشان اجنبی‌پرست و اربابانشان در آنکارا و استانبول، آنجا که گفته است:
‏«اگر بنا برادعای تاریخی باشد بخش‌های مهمی از خاورمیانه،آسیای میانه و قفقاز تحت سیطره ایران بوده است، جناب اردوغان به کمک ایران از کودتا نجات پیدا کردید، جلوی هرزی زبانتان را بگیرید، ‏اینجا رشادت در خون مردم است، ‏کاری نکنید از حمایت‌های پدرانه‌ی ایران محروم شوید.»

اردوغان و سیاست‌مداران فاشیست و نژادپرست ترکیه بدانند که ترک‌زبانی بهانه‌ی خوبی برای به‌هم زدن امنیت ملی و تمامیت سرزمینی ایران نیست و فرزندان ایران، به‌ویژ ه شیران شجاع ترک‌زبان آذربایجان ایران‌زمین و نوادگان بابک خرمدین، ستارخان، باقرخان، باباخان اردبیلیف شهید بایندرف شهید غفور جدی، شهید باکری و … سرِ پدرخوانده تروریست‌های تکفیری و پان‌ترکیست‌های مواجب‌بگیر اردوغان را چنان بر سنگ خواهند زد که تصورش هم برای فاشیست‌های نابکار سخت است. تاریخ ثابت کرده که واکنش بزرگ‌نژادگان ایرانی در برابر دشمنان متجاوز به خاک پاک ایران چگونه بوده است.

  


امرداد - دکتر میرمهرداد میرسنجری، استادیار دانشگاه و پژوهش‌گر فرهنگی و ژئوپلیتیک



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر