آیا در هیچ کجای جهان – مانند سرزمین پهناور ایران، هند، چین و دیگر بخشهای جهان – شیوهی نگارش بر هیچ رده و پایهای استوار نبود و تنها یونانینویسان و سپس لاتیننویسان را باید آغازگران در دستورنویسی و ردگان دستوری دانست؟! آیا کهنترین بخشهای اوستا، مانند مهریشت، فروردینیشت و … که کهنتر از روزگار ارستو هستند، بی ردگان دستوری نگاشته شدهاند؟! در پاسخ به این پرسشها، خواهیم کوشید نگاهی بسیار گذارا به پرسشهای بالا و به ردهبندی دستوری (۱) اندازیم.
در سرودههایی که به زبان سنسکریت و ودایی نگاشته شده، به سال ۱۲۰۰ پیش از مسیح، نخست کسی که به نشانههای دستوری پرداخت یاسکه (yāska) بود در نبیگ «نیروکتا» (Nirukta)، میان سالهای ۸۰۰ تا ۵۰۰ که پارههای سخن (parts of speech) را چهار رده/ رستهی دستوری این گونه بخشبندی کرد (۲):
nāma – nouns/ substantives نامواژه
ākhyāta – verbsکارواژه
upasarga – pre-verbs/ prefixes پیش-کارواژه یا پیشوند
nipāta – particles, invariant words (perhaps prepositions) پیشمیانجیواژه (وات)
کهنترین دستوری که به دست ما رسیده از سدهی پنجم یا ششم پیش از مسیح است. این دستو نوشتهی «پانینی» (Pānini) است و نامش «اشتادهیایی» (Aṣṭādhyāyī)، در هشت فرگرد و به زبان سنسکریت. پانینی چه بسا نخستین کسی باشد که دربارهی «ردگان دستوری» )کارواژه، نامواژه، پسوند و …)، «واژهشناسی» (Morphology)، «گفتشناسی» (Syntax) و «زبان گفتاری» (Spoken Language) سخن گفته باشد (۳). سپستر، زبانشناسان با دستیابی به نبیگ «اشتادهیایی» دریافتند که خاستگاه ردگان دستوری یونان و روم نتواند بود؛ تا جایی که «ویلیام جونز» با آگاهی از این نبیگ درباره خویشاوندی زبان سنسکریت با زبانهای اروپایی سخن گفت که درایشی(اثری) شگرف بر دانش زبانشناسی گذاشت (۴).
دستورنویسی در ایران باستان نیز میبوده، چه روشن است که در زمان ساسانیان، همان گونه که از دینکرد چهارم برمیآید، برخی از نبیگهای سنسکریت به پارسیگ گردانده شدهاند. نیز خودآشکار است که ردهبندی دستوری و نگارش بسامان در همهی زبانها و نوشتارها بوده و نباید آن را ویژه یونان و روم دانست.
نخست نیک است که ببینیم واژه دستور در پارسی و دیگر زبانهای ایرانی چه ریشه و چِمی(معنی) دارد:
→ dast ‘چیرهدست، زبردست’ < *das-ta-, نیز dastan (cf. Av. dąstvā– f. ‘دانش’ از dah/ dąh ‘فرهیختن’), dastvar/ dastōr ‘دستور (پروانهدار، توانکردار(مختار)، گزیننده؛ پیر، پیشوای دینی؛ فرمان؛ بنیاد)’ < *dasta-bara– (Parth. dastβar, Sogd. δǝstβarē ‘توانا (کس)’, لیک Bactr. λιστοβαρο ‘دستور(نسخهی اصلیِ کتاب)’, Arab. دستور) (۵).
ردهبندی دستور در زبانهای اروپایی
در زبانهای اروپایی واژهی دستور «Grammar» است که از واژهی یونانی «کراماتیکی» (γραμματική) یا «گراماتیکوس» (γραματικός) گرفته شده و به چم «کوچکترین یکای زبانی» یا همان «واج» است که میتوان آن را خواند و یا نوشت. در یونانی به آن πρόθεση γραμματικής میگویند (همارز preposition) و دستور فنی «تخنیکی گراماتیکی» (τεχνική γραμματική) گفته میشود و نشان میدهد چه کسانی فن خواندن و نوشتن را میدانند.
در بخشبندی یا ردگان دستوری، نخست پلاتون(افلاطون) پارههای سخن را به دو رده بخشبندی کرد: نامواژه (اونوما: όνομα) و کارواژه (ریما: ρήμα) ولی ارستو یک رده دیگر به نام سیندِسموس (σύνδεσμος) بدان افزود. این رده همه پارههای گفتار را در درون خود دارا بود، مانندِ شناسگر (Article)، هرنام (Pronoun) و پیشمیانجیواژه (Preposition) (۶). پس از ارستو «زنون»، بنیادگذار دبستان سَتاوندی(راوقی)، اندکی ردگان ارستویی را دگرگون کرد ولی بنیاد کار ارستور را پذیرفت. او «بندواژه(حرف ربط)» و «کرانواژه(قید)»را بدان افزود و نامواژه را دوگانه دانست (۷): ویژهنام (proper noun) و همهنام (common noun). پس از ارستو، دستورنویسی از سوی دیونوسیوس تراکیایی (Dionysius Thrax) به کوشایی دنبال شد. او توانست دستوری اُسپوری (۸) در سده یکم پیش از مسیح بنگارد:
«دیونوسیوس تراکیایی اندر کروگی دستور ( Ars grammatica:Τέχνη γραμματική) … هشت رسته از واژه را بازشناسد: نامواژه(اسم) و کارواژه(فعل) و کارنام(وجه وصفی) و ویمندواژه(حرف تعریف) و هرنام(ضمیر) و میانجیواژه (حرف اضافه) و کرانواژه(قید) و بَندواژه(حرف ربط). همهنام(اسم عام) چونان نامواژه ردهبندی شود». (۹)
هشت ردهی دستوری دیونوسیوس تراکیایی سدههایی درازا در آموزشگاهها، چونان شمار سپند (عدد مقدس)،آموزانده میشد. هشت ردهی تراکیایی با نامهای یونانی چنین است (۱۰):
یک. نامواژه: اونوما noun/όνομα
دو. کارواژه: ریما verb/ρήμα
سه. کارنام: مهتوخی participle/μετοχή
چهار. ویمندواژه: آرثرون article/άρθρο
پنج. هرنام: آنتونیمیا pronoun/αντωνυμία
شش. میانجیواژه: پروتهسیس prepositions /προθέσεις
هفت. کرانواژه: اپیریما adverb/επίρρημα
هشت. بندواژه: سیندسموس conjunction/επίρρημα
سپستر، دستورنویسان لاتین (رومی) دستورنگاریِ یونانی را پی گرفتند. برجستهترین دانشپژوهِ دستور لاتین «پریسکان/ پریسکیانوس» (Priscian/ Priscianus) بود که همان دستور یونانی را با اندکی دیگرسانی پذیرفت. بخشبندی ردهگانی پریسکیانوس چنین است (۱۱):
یک. نامواژه noun/nōmen
دو.کارواژه verb/ verbum
سه. کارنام participle/ participium
چهار. هرنام pronoun/ prōnōmen
پنج. کرانواژه adverb/ advebium
شش. میانجیواژهprepostion /praepositiō
هفت. بانگنما/ شگفتواژه interjection/ interjectiō
هشت. بندواژه conjunction/coniunctiō
دستورنگاریِ لاتین در کشورهای دیگر اروپایی، مانند فرانسه، اسپانیا، انگلیس و دیگرها، رواگمند و دنبال شد ولی کارِ همهی دستورنویسان بر پایهی همان «هشت» ردهی بالا (لاتین) استوار بود.
دستور نویسی پساساسانی
پس از فروپاشی ساسانیان روشهای دستورنویسی ایرانی در زمان «جنبش ترجمه» در زمان خلیفگان عباسی با گردانش نبیگهای فرزانی یونانی آغاز شد (سدهی دویم تا سیم). پُرآوازهترین آنها سیبویه از شیراز بود. شاید وی به نبیگ «اشتادهیایی» پانینی دسترسی داشته و توانسته در نبیگ «الکتاب» شیوه دستوری او را دنبال کند. او، مانند تراکیایی، توانست دستور خود را بر پایه پیشینیانش بنیاد بنهد. (۱۲)
یکی از پیشگامان دستورنویسی «میرزا حبیب اصفهانی» (۱۸۳۵-۱۸۹۳ م) بود که برای نخستین بار واژهی «دستور» را در برابر «گرامر» اروپایی برگزید. میرزا حبیب زبانهای فرانسه، ترکی و عربی را میدانست و آموزگار زبان در شهر استامبول بود. او آشنایی درازی با دستور اروپایی داشت و توانست دو نبیگ «دبستان پارسی» و «دستور سخن» را پیرامون دستور فارسی بنگارد (سالهای ۱۳۰۸ تا ۱۳۰۹ خ). او با این کار سترگ توانست زبان پارسی را از زیر یوغ دستور عربی بیرون آوَرد. میرزا حبیب همان بخشبندی و هشت ردگان فرانسه را با اندکی دگرسانی سنجه کار خود گذاشت. نیز، یک رده بر آن افزود. ردگانِ نُهگانه میرزاحبیب بدین سان است :
«فصل اول در بیان اسم/ فصل دوم در صفت یا نعت/ فصل سیم در بیان کنایات/ فصل چهارم در بیان افعال/ فصل پنجم [در] فروع افعال/ فصل شش در متعلقات افعال/ فصل هفتم در بیان حروف/ فصل هشتم در ادوات/ فصل نهم در اصوات» (۱۳).
پس از میرزا حبیب، دستورنویسی از سوی عبدالعظیم قریب و سپس «دستور پنج استاد» (قریب، بهار، فروزانفر، همایی و یاسمی) پی گرفته شد که دنبالهی همان کار میرزا حبیب اصفهانی است. ولی گرفتاری بنیادینی که گریبانگیر دستورنویسان فارسی بود و همچنان بر جای خود استوار است همان زنجیری است که سالهای سال دست و پای دستور زبان پارسی را بدان بستهاند. دو نمونه از این گرفتاری چنین است:
یک، آن که دستورنویس هیچ نگاهی به زبان پارسی باستان و پارسیگ نیز اوستا و سنسکریت ندارد تا دست کم به پارههای دستوری، ردگان و ساختار آن زبانها پی ببرد و برابرهای شایستهای برای آنها بیابد.
دو، واژههای برگزیده ردگان دستوری همان وامواژههای عربیاند که در برابر ردگان (و واژگان کلیدی) دستور زبان اروپایی برگزیده شدهاند. افسوسانگیز آن که همین واژههای ردگانی عربی با بسامد بالا در نبیگهای دبستانی، دبیرستانی و دانشگاهی به کار برده میشوند؛ انبوه واژههای کلیدی که هیچ یک شناسنامهی پارسی ندارند، مانند اسم، ضمیر، فعل، صفت، فاعل، مفعول، قید، حروف اضافه، وجوه وصفی، اصوات، ادوات، ندا و … .
هنگامی که به زبان پارسی سخن میگوییم، پارسیزبان به آسانی درمییابد که هر واژه چه چمی دارد. برای نمونه، اگر بگوییم «گوینده» پارسیزبان به آسانی در مییابد که واژهی «گوینده» یعنی کسی که [سخن] میگوید و از بن کنون «گوی» + «نده» ساخته شده؛ زیرا این از زبان بومِ اوست؛ ولی اگر به جای آن بگوییم «متکلم»، دانشآموز دبستان باید زبانی دیگر، مانند عربی، را بیاموزد تا بتواند واژه «متکلم» را دریابد.
کلیدواژهها و پارههای دستوری که از زبان عربی وام گرفته شده -یا بهتر است بگوییم از هزارواندی سال پیش تا کنون از سوی نویسندگان به کار برده شده – زبان پارسی را رنجور و بیمار کرده است . بهکارگیری وامواژگان کلیدی دستور، با پیشینه زبان عربی، به هیچ روی شایسته زبانی کهن و دیرپای چون «زبان پارسی» نیست که از گونهای دیگرسان با زبان عربی است، چه زبان پارسی از شاخهی زبانهای هندواروپایی است. از این روی، بهکارکارگیری چنین واژگانی نه تنها برای زبان پارسی نارساست که بندی است گران بر دستگاه واژهسازی آن و خوارشماری دانشوران این زبان. سالها پیش شادروان پرویز ناتل خانلری در این باره بسیار کوشید و در نبیگ «دستور زبان فارسی» نامهایی را برگزید، ولی این کار بایستی از سوی دستورنویسان دنبال گردد.
فرجام سخن
«داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، پسر گشتاسب هخامنشی. گوید داریوش شاه: این است شهریاری که من دارم، از سکاها که آن سوی سُغدند تا به کوشه (حبشه). از سند تا به اسپرد (سارد) که اهورامزدا که بزرگترین خداست مرا داد. اهورامزدا مرا و خاندان مرا بپاید» (۱۴).
«خورشید تیزاسب، شکوه جاودانی را میستایم. هنگامی که خور با روشنی تابد، هنگامی که خور نو تابد، ایستند ایزدان مینوی سدگان و هزارگان: این فره را انبارند، این فره را فروآورند، این فره را بخشند به زمین اهورهداد، برای گسترش دادن داشتههای اشه، برای گسترش دادن تن اشه» (۱۵).
چنان که در دو نبشتهی بالا آمد، کهنترین نوشتههای بر جای مانده از زبانهای پارسی باستان و اوستایی، نگاریده در دل کوهها و سنگنبشتهها و …، پیش از ارستو بر جای و استوار بودهاند و بیگمان دارای دستگاه «ردگان دستور»ی نیز هم، ولی زبانشناسانی چون رابینز و دیگر خاورشناسان اروپایی دستورنویسی و بخشبندیهای آن را تنها از یونان و روم میدانند! بهتر است ایرانشناسان و پژوهشگران درباره «ردگان» و «پارههای دستور» زبان ایرانی بیشتر بپژوهند و مرواریدهای خرد آن را بیابند و دستور زبانهای ایرانی را در جایگاه شایستهاش برنشانند (۱۶).
پینوشت:
۱. ردهبندی را در برابر واژه انگلیسی Classification/World class آوردهایم که گاهی Parts of Speech هم گفته میشود.
۲. نک. دانشنامههای بریتانیکا و ویکیپدیا.
۳. برای برابرنهادهای پارسی واژههای زبانشناسی نک. زبان پارسیگ (پهلوی) دستورزبان، واژهسازی و واجشناسی. رهام اشه. گردانشگران: مریم تاجبخش و بزرگمهر لقمان. تهران: کتاب سده، ۱۳۹۷.
۴. نک. دانشنامهی بریتانیکا Britannica.com
۵. زبان پارسیگ (پهلوی) دستورزبان، واژهسازی و واجشناسی.رویهی ۴۲۳.
۶٫ A short history of Linguistics. R.H. Robins. Fourth edition. pp. ۳۲-۳۳.
۷. Ibid. p. ۳۳.
۸. برای واژهی «اُسپوری» نک. زبان پارسیگ، رویهی ۳۷۴:
uspurrīg ‘اُسپوری، سپری (کامل)’ از uspurr < *us-pṛna– (cf. Av. aspǝrǝnah– nt. ‘اسپوریگی(کمال)’).
۹. گویایی ارستو. پاول پارسی. پارسی از: بزرگمهر لقمان. تهران: شورآفرین. پانوشت رویهی ۱۴۲.
۱۰٫ A short history of Linguistics. p. ۴۱.
۱۱٫ Ibid. p. ۷۱.
۱۲. نک. دیرینه زبانشناسی عربی. جی.بوآس و دیگران. برگردان علی میرعمادی. رهنما. فرگرد سیم، پارههای سخن (اجزا سخن)، رویه ۶۵.
۱۳. دبستان پارسی. میرزاحبیب اصفهانی. به کوشش بهروز محمودی بختیاری و مونا ولیپور. تهران: خاموش، ۱۳۹۷.
۱۴. یافت شده در تخت جمشید و نگاشته به سه زبان. نک. تاریخ زبان فارسی. پرویز ناتل خانلری. تهران: نو، پوشینهی یک.
۱۵. نک. تاریخ زبان فارسی. محسن ابوالقاسمی. تهران: سمت. رویهی ۱۰۹ (پارهی نخست خورشیدیشت).
۱۶. نک. «گویایی ارستو»، و نیز «زبان پارسیگ» که نشانگر چگونگی بخشبندی دستوری، واژهسازی و واجشناسی در زبان پارسیگ یا پهلوی است از رهام اشه، با گردانشی زیبا به پارسی ناب و نیز «واژنامه»ی دستوری، از بزرگمهر لقمان و مریم تاجبخش، که شایستهی سپاسمندی است.
تارنمای پارسی انجمن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر